cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

تلألو ماهِ خورشید🌗

¹⁹ خنده‌ای دارد که مرهم است بر بال های خونین و شکسته ام🖤 "ناشناس پین شده "جواب ناشناساتون https://t.me/+d5VmkchqzPAwMGZk

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
703
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-67 kunlar
-1830 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

به‌این‌زودی‌نگو‌دیره‌.. به‌این‌زودی‌نگو‌بدرود❤️‍🩹
Hammasini ko'rsatish...
06 Nagoo Bedroud.mp38.13 MB
Photo unavailable
_حسش میکنی همیشه حتی وقتی ازت خیلی دوره؟ رهام از من نیست دلیل وجود داشتن من تو این جسمه هراتفاقی بیفته من اونو حس میکنم هم اون منو من روح اونو بوسیدم اون التیام بخش زخمای من و اگه بتونم سالم برگردم تموم این زخمارو خودم تک تک میبوسم و عامل این چیزارو نابود میکنم! #دختر‌گلدن‌گاد #ستاره‌تلالو
Hammasini ko'rsatish...
چون زیبا بودن✨ بخصوص ایشون که قلبم از درد گرفت واسش:)
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
تو تنها خوشی باقی مونده برای منی؛ تو روزنه امیدی که منو محکم نگه میداره تو این زندگی،همون یدونه نخ نازکی که باهاش به دنیا وصلم،همون نبضی که تو وجودم می‌زنه محکم ترین دلیل من برای زنده بودن و نفس کشیدن و چه خوش که نفس از تو میدمد برای زندگی من عاشق دیوانه ام #دختر‌گلدن‌گاد‌ #ستاره‌تلالو
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
گلدن‌گادو‌فرهاد! #دختر‌گلدن‌گاد #ستاره‌تلالو
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
با یکدیگر‌حرف نمی‌زدند؛دور‌بودند؛ولی‌عاشق بودند و عاشقی‌را فهمیدند اما او هنوز از دور دوستش داشت و اورا از هر خطری حفظ میکرد آن ماهیچه درون سینه بدون او به چه درد میخورد بهتر که نمی تپید مگر با دیدن روی او. #دختر‌گلدن‌گاد‌ #ستاره‌تلالو
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
تو‌یه‌دنیا‌دیگه‌بی‌دردسر‌،با‌حال‌خوب بی‌دغدغه‌مال‌هم‌میمونیم‌رهام.. #دختر‌گلدن‌گاد‌ #ستاره‌تلالو
Hammasini ko'rsatish...
این تیکه برای خیلیاتون نمی‌اومد الان میاد؟ با لایک و دیس‌لایک نشون بدین👀
Hammasini ko'rsatish...
👍 19 3
𝑷𝒂𝒓𝒕 146 "رهام" از شبی که بی‌هوش شده بودم چیزی یادم نبود ولی با حرفایی که پاشا می‌زد انگار که اولش یه ضعف و افت فشار ساده بوده ولی بعدش کم کم وضعیتم وخیم شده بود و به حدی ادامه پیدا کرده بود که علائم حیاتیم داشته به مرز قرمز شدن می‌رسیده. ولی من تنها چیزی که یادم بود، کابوسی بود که دیده بودم اما هیچی از جزئیاتش یادم نمی‌اومد، حتی اینکه توی اون کابوس کیارو ملاقات کردم یا چی گفتم رو اصلا یادم نمیاد فقط می‌دونم روحم میل شدیدی به موندن توی این کابوس داشت و اصلا دلش نمی‌خواست که دوباره به بدنم برگرده. امروز چندمین روز از استراحت مطلقی بود که پزشک برام تجویز کرده بود، روزای اول با آرام‌بخشایی که بهم می‌زدن همش گیج و منگ بودم و خوابم می‌اومد، ولی توی هیچکدوم از خوابام حتی اثر کوچیکی هم از امیر نبود. انقدر دلم تنگش بود که شبا می‌خواستم بخوابم توی ذهنم التماسش می‌کردم که بیاد و باهام حرف بزنه. ولی بعدش که به خودم می‌اومدم می‌گفتم چیزی که من دارم می‌خوام، چیزیه که از مرده‌ها می‌خوان ولی امیرِ من که زنده بود و سالم، فقط معلوم نبود کجاست... تقه‌ای به در خورد و بردیا وارد اتاق شد، ازش بابت پاره کردن رشته‌ی عذاب‌آور افکارم ممنون بودم. بردیا: امروز فکر کنم حالت بهتر از روزای قبل باشه. به باز و بسته کردن چشمام اکتفا کردم، نگاهی به آیپد دستش انداخت، از لرزش دستاش می‌تونستم بفهمم داره به سختی بغضشو کنترل می‌کنه. بردیا: خب امروز ربات میگه که بدنت همه جوره سالمه و مشکلی نداره. صداش می‌لرزید و بغض داشت. با صدایی که بر اثر کم حرف زدن به زور شنیده می‌شد گفتم: +لازم نیست هرروز بیای و این‌کارو انجام بدی، اگه نگرانیت از بابت سلامتی منه به پاشا میگم اینکارو انجام بده. نفس عمیقی کشید و سعی کرد به خودش مسلط بشه، لبخند کم‌جونی زد. بردیا: تا قبل از این اتفاق مسئول مراقبت از حال امیر من بودم، مسئول چک کردن وضعیتش من بودم، حالا... بغض راه صداشو بست، به هر زور و ضربی که بود قورتش داد و با صدایی که بیشتر از قبل می‌لرزید ادامه داد: حالا که خودش نیست...تو هستی، تو آخرین بازمانده از امیری، تو تنها کسی‌ هستی که میشه عطر امیر رو از وجودت حس کرد چون امیر با تو آمیخته شده بود، انگار تار و پودتون رو بهم بافتین. اشکی از چشم چپش چکید و با لبخند دردناکی ادامه داد: امیر نیست، شاید دیگه هیچوقتم نباشه ولی...ولی من باید تا آخرین لحظه مراقب تنها عزیزش باشم، برای همین ازت می‌خوام لطفا بهم اجازه بدی که این مسئولیت رو خودم داشته باشم نه شخص دیگه‌ای. سرمو به تخت تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم، انقدر که ریه‌هام دیگه جایی برای اکسیژن بیشتر نداشتن. توی همون حالت ازش پرسیدم: +تو می‌دونستی چیزی که امیر به من داده سم نبوده؟ از گوشه‌ی چشم بهش نگاه کردم و متوجه شدم داره فکشو روی هم فشار میده. +راحت باش...اشک ریختنت براش به عنوان برادر اتفاق عجیبی نیست. مثل اینکه منتظر همین جمله‌م بود که بغضش ترکید. بردیا: اولاش هیچی بهم نمی‌گفت، فقط تو خودش بود و مثل بچگیاش یه گوشه کز می‌کرد، هرچقدر پاپیچش می‌شدم که امیر بگو چیشده، چی بهمت ریخته، هیچیه هیچی نمی‌گفت. اشکاشو آروم پاک کرد و ادامه داد: تا اینکه بالاخره یه‌روز همه‌چیزو برام تعریف کرد، داستان سم دادن به تو رو هم می‌دونستم...بعد از اینکه تو از عمارت رفتی امیر تا خود صبح همونجا نشسته بود و داشت گریه می‌کرد و یه بند با خودش می‌گفت من شکستمش، من از خودم روندمش. با تصور امیری که مثل بچه‌های بی‌پناه توی خودش جمع شده و برای من اشک ریخته وجودم آتیش گرفت. بردیا: بعد از اون هیچ ارتباطی باهات نداشت ولی از دور مراقبت بود. تلخندی زد که توجهم بهش جلب شد، ادامه داد: یه‌روز خیلی بی‌قرار شده بود، به هیچکدوم از کاراش نمی‌تونست برسه، اصلا تمرکز نداشت، می‌دونستم اگه صدام بزنه قطعا از تو می‌پرسه. پس برنامه‌ی اون روزت رو فهمیدم، همون روزی بود که قصد کرده بودی بری سوارکاری خارج از شهر، از نظر خودم چیز عجیبی نبود ولی یه گروه از افراد حرفه‌ای گارد گلدن‌گاد رو مامور کردم بیان اونجا که اگه اتفاقی خواست بیوفته مراقبت باشن. تلخندش به خند‌ه‌ی کوتاهی تبدیل شدم، با چشمای اشکی بهم زل زد. بردیا: و حدسمم درست بود، صدام که زد بهش گفتم قبل از اینکه بخواد بهم بگه همه‌ی کارارو کردم و جای نگرانی نداره. با چشمای غم‌بار بهم زل زد و گفت: و میدونی اون روز بی‌قراری امیر تورو از مرگ حتمی نجات داد؟ با تعجب بهش زل زدم که ادامه داد: حق داری خبر نداشته باشی. اون روز یه گروه از افراد جغد خاکستری برات کمین کرده بودن و اگه قلب بی‌قرار امیر حس نمی‌کرد توی خطری، الان اینجا نبودی. بیشتر از این چشمام نمی‌تونست گرد بشه، با ناباوری گفتم: +پس...پس چرا چیزی بهم نگفت؟
Hammasini ko'rsatish...
12
"_اینجا که نشد ولی اون دنیا زیر نور ستاره‌ها؛ قرار منو تو، باشه؟" حرفا و نظراتونو دریغ نکنین✨ •ناشناس• •چنل ناشناس•
Hammasini ko'rsatish...
7
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.