{هرزه ی پاک}
24 976
Obunachilar
-6924 soatlar
-4967 kunlar
-1 36530 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
.
مرد عصبی و منتظر به حورا نگاه میکرد:
-بچه رو بده من حورا!..نمیبینی واسه مادرش گریه میکنه؟
حورا سر بالا انداخت و با چشمانی پر شده و ملتمس نگاهش کرد
لرزان گفت:
-ما قرار گذاشتیم قباد..گفتی بچه دنیا بیاد ازش میگیری میدیش منو طلاقش میدی.
قباد عصبی دستی میان موهای لخت و سیاهش کشید و آنها را به عقب راند:
-عزیزِ من!..چطور دلت میاد یه بچهی شیرخواره رو از مادرش جدا کنی؟
حورا با گریه و ناراحتی داد کشید:
-مادرِ این بچه منم!...عاشقش شدی آره؟...دلت براش رفته که طلاقش نمیدی؟
قباد با غضب نگاهش کرد و حورا چند قدم عقب رفت.
قباد کاشفی!
مهندس سرشناس و جوانی که همه میدانستند جانش به جان حورای نوزده ساله بند است چطور میتوانست عاشق زن دیگری شود؟
-مزخرف نگو حورا!..خودِ بی شرفت زیر گوشِ من نشستی که زن بگیر برامون بچه بیاره!..چقدر گفتم بچه نمیخوام؟!...بده من بچه رو تا اون روی سگم بالا نیومده!
حورا با بغض و چانه ای لرزان نگاهش را از قباد گرفت و به صورت زیبای کودک یک ماهه دوخت.لبهای لرزانش روی پیشانی لطیفش نشست و قطرهی اشکش روی صورتش چکید.
-حورا!..د نکن بیشرف!..یه کم طاقت بیاری مالِ خودت میشه.
حورا بچه را به سینهاش فشرد و قباد به سختی او را از آغوشش در آورد.
قباد که از در بیرون رفت حورا هق زد و مقابل گهوارهی صورتی نشست.
-منو...دیگه...دوست نداره...الان دیگه...خونوادش کامله...حورای نازا رو...میخواد چیکار...
سرش را به گهواره تکیه داده بود و آن را تکان میداد و لالایی میخواند برای کودک خیالی اش.
قباد کراواتش را شل کرد و با گامهایی محکم و عصبی سمتش رفت. بازویش را گرفت و او را بالا کشید.
-میخوای منو دیوونه کنی؟!..این همه اشک و حسرت واسه چیه پرنسسِ قباد؟..مگه با لج و لجبازی برام زن دوم نگرفتی که برات بچه پس بندازه؟!...حالا که به خواستت رسیدی دو روز نمیتونی طاقت بیاری؟
حورا محکم بازویش را از دست او کشید و قباد مجالش نداد و کمرش را گرفت و به خود چسباند.
دخترک عصبی و افسار گسیخته بود داد کشید:
-کِی طلاقش میدی قباد کاشفی؟!..کِی؟!
-نمیتونم زن بیچاره و غربت زدهای که تنها دلخوشیش بچه یه ماهشه الان طلاق بدم حورا!
حورا ابروهایش را بالا انداخت و با ناباوری نگاهش کرد.
اشک ها از چشمانش افتادند و قباد خواست پاکشان کند که حورا تخت سینه اش زد.
وسط اتاق ایستاد و یکی یکی لباسهاش را در آورد.
-اون غربتی میخواد شوهرمو ازم بگیره...نمیذارم...
قباد سوالی و ساکت به حرکاتش مینگریست.
حورا موهای بلندش را رها کرد و مچ دست مردانهاش را گرفت.
آب بینی اش را بالا کشید و قباد انگشت شستش را زیر چشمان درشت و خیسش کشید.
-قباد...
-جانِ قباد؟...حالِ پرنسسِ من خوب نیست...میخوای یه کم بخوابی عزیزم؟...بعدش من و تو دوتایی میریم خرید...شهربازی...رس
حورا کف دستش را روی لبهای او گذاشت و قطره اشکش چکید.
قباد دستش را بوسید و او دستش را عقب کشید.
با بی منطقی تمام و لجبازی گفت:
-من بچه میخوام!...همین امشب باید بهم بدی!..اگه حامله شم اجازه میدم که اون زنیکه قابل ترحم رو طلاق ندی بمونه زیر سایهت.
قباد با درماندگی به دخترک نگریست.هر دو میدانستند که حورا نازاست.
-قباد؟..بهم بچه میدی نه؟
برای آنکه او را آرام کند و بخواباند سر تکان داد.
-میدم عزیزم.میدم.بیا بغلم.
او را به سمت تخت برد و کمربندش را باز کرد.
و این آغاز دیگری بود!
چرا که پرنسسِ قباد دستِ برقضا چندی بعد مژدهی بارداریاش میآمد.
گفته بود اجازه میدهد آن زن را طلاق ندهد.
بیگدار به آب زده بود و باید حسابی در پیِ قباد کاشفی و توجهش میدوید!🔥💔
https://t.me/+F_JkuuqvRzBiNjA0
https://t.me/+F_JkuuqvRzBiNjA0
https://t.me/+F_JkuuqvRzBiNjA0
https://t.me/+F_JkuuqvRzBiNjA0
.
46110
ناپدریش تو خواب ک*صش و میخوره😱🔞
با حس خیسی و داغی زبونی روی ک.صم آروم لای پلکام و باز کردم که سر شاهرخ و بین پام دیدم !
با ولع داشت چـ.وچــولم و میخورد.
_اووف چه خوشمزه ای! مزه ی توت فرنگی میده.
وحشت زده سعی کردم با دستام سرش و پس بزنم.
_شاهرخ چیکار میکنی...آه...لعنتی بسه تمومش کن.
_اووف تو فقط ناله کن، کیه که از این ک.ص خوشمزه بگذره
سر کلاهکش و چند بار به ک*صم مالید و با یه فشار واردم کرد.
https://t.me/+ULLS45dnx5dkZTVk
https://t.me/+ULLS45dnx5dkZTVk
https://t.me/+ULLS45dnx5dkZTVk
https://t.me/+ULLS45dnx5dkZTVk
شاهرخ، پسری جذاب و سکسی که عاشق دخترخوندش میشه و دور از چشم زنش هرشب ک*ص و کو*ن دختره رو جر میده و...🤤💦👅
37920
بی غیرتی😱😱😱
پارت5
_چه زنی داری رفیق چرا زودتر رو نکرده بودیش!!؟
-تو عقبشو بگا من جلو رو!
آهِ غلیظ و پراز شهوتی کشیدم!
یکیشوپشتم قرار گرفت و اون یکی جلوم!
کلاهک کلفتاشون رو روی سوراخم تنظیم کرد و همزمان داخلم ضربه زدن که جیغ پراز دردی کشیدم!
برخورد همزمان بدنشون بهم حس لذت و درد میداد و از شهوتِ زیاد جیغ میزدم!
-آه درد داره سامیار!
سامیار پوزخندی زد،گازی از سینه ام گرفت و رو به سینا که از پشت داشت داخلم عقب جلو میکرد لب زد:
-تا ته فرو کن توش؛ همه عضوت بره داخلش که جر بخوره زنِ جنده ام!
حشری لبم رو گاز ریزی گرفتم که لب زد:
-جوووون؛چه تنگی جنده؛ سینا بیا از یه سوراخ دوتامون بکنیم!
با ترس نگاهش کردم،که سینا از پشتم بیرون کشید و همزمان با لب گرفتن از سامیار لب زد:
-جوون؛جررش میدیم!
https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5
https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5
زنه وسط سکس دونفره میگه کاش دونفر جرم میدادن😐😐شوهره هم برا تولدش یه مرد دیگه آورده باهم بکننش😂😱😱
ߊࡄܝ࡙ߺر⛓ܤࡐࡅࡑ
اسیر هَوسی مَردانه شده ام!👅 پارت گذاری روزانه♥ بـہ قـلـم مها💫 کپـی ممنوع حتی با ذکر نام نویسنده🚫 ایدی جهت سفارش تبلیغات: ⛔ورود افراد زیر 18 سال اصلااا توصیه نمیشه⛔
35710
#هواپیمای_سکس👅🔞
خلبان زبونش لای ک*ص صورتی و خیسم کشید و آه کشیدم که گفت:
-اوف،جون
تو چقدر داغی
میخوام تپلت و امشب تو کابین هواپیما جر بدم
ک..رش خیلی خوشمزه بود،با ولع براش میخوردم و ملچ ملوچ میکردم اونم #اه میکشید یهو دسته یه چیز کلفت رفت توی #رحمم وگفت:
- باز کن لای پا تو!
میخوام یکم با اینگشاد شی
با دیلدو لای شیار ک_صم کشید.
از لاله ی گوشم گاز گرفت و #کلاهک مردونگیشو توم فرو کرد که آخ گفتم #سی_نه هام و چنگ زد و فشار داد...
#صـــ🔞صکباخلبانهات🔥💦
کاپیتان سالارش بد جور کلفت شده بود از روي شلوار.
منو از پشت بغل كرد و شروع كرد #بوسيدن گردنم و #حال ميكردم...از پشت #سالار #كلفتشو رو تپلیم حس ميكردم.
لذت مي بردم از #کلفتش. سي..نه هام رو مي مالوند. منو چسبوند بيخ ديوار و از پشت محكم اونجاشو رو تپلیم مي مالوند. صداي #نفس زدنهاش #حشريم كرده بود.
پرتم کرد رو تخت و #سو_تینم رو تو #تنم جر داد. #سی_نه های #سفید و گردم بیرون افتاد. با #ولع شروع کرد به #مک_زدن و #گاز گرفتن #سی_نه هام. #پاهام رو بالا برد و #مردو_نگیش رو که حسابی #کل_فت شده بود با یک حرکت تو #بهشت #تنگم جا #کرد. #جیغی کشیدم که #مرد_ونگیش تو #ک_نم فرو رفت.
#ک._ص و #ک_نم زیر #ک.ی_ر #کلفتش داشت #جر_میخورد. با #درد جیغ کشیدم
https://t.me/+pofDWlhXAYFkZjFk
https://t.me/+pofDWlhXAYFkZjFk
https://t.me/+pofDWlhXAYFkZjFk
#بیا_تو_کانال_هم_رمان_فول_سسی_بخون_هم_وانشاتاشو_همه_بدون_سانسور
❤ 1
53410
با هر پارتش خیس میشی🔞💦
🥂مــن فـــاحــشــه نـیستم🥂
👤 09480 سوال :
سلام ...چند باریه که بهتون پیام ناشناس میدم و جوابمو نمیدین...من یه رمان هات میخوام که رابطه زناشویی رو به صورت واضح توضیح داده باشه...میخوام انقدری هات باشه که آبمو بیاره👅💦
لطفا اگه همچین رمانی سراغ دارید معرفی کنید که امثال من بتونن آموزش ببینن و پوزیشن های جنسی جدید و هات یاد بگیرن 🙈💦
جواب: سلام عزیزم
هات ترین رمانی که میشناسمو بهت معرفی میکنم
فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار...ضایی میشی🔞💦
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
باراد تهرانی مستر خشن و هاتی که با شکیلا دختری سکسی و حـشری ازدواج میکنه ، پس از مدتی فیلمای پـ ورن شکیلا رو توی فضای مجازی میبینه و به جرم خیانت هر شب با یه پوزیش جـ رش میده غافل از این که اون فیلم و عکسا...🤫💦
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
https://t.me/+JcbdVMQTNHcxNzdh
باراد مرد خشن و متعصبی که شب عروسی به زنش تهمت هرزگی میزنه و هر شب شکنجه جنسیش میکنه اما کسی نمیدونه دلیل این تهمت چی بوده؟!🔞💦
55710
رمان سکسیِ الههی شهوت🔞
سینه هاش به نظر خیلی سنگین میومدن با دستم کمی فشارشون دادم که از نوکش شیر سرازیر شد و آخش هوا رفت.
- چند وقته زایمان کردی؟
- دو ماهه خانم.
- خوبه... نترس قرار نیست سینه درد بگیری شیر سینه هات تخلیه میشه.
به سمت ک.صش رفتم، خیسِ آب بود. طبیعی بود چون خیلی وقته سکس نداشته. رز دستمال مرطوبی رو بهم داد تا پاکش کنم.
- خانم ها این که خیس باشید اصلا بد نیست اما دلم میخواد در طول آموزشات خودداری رو هم یاد بگیرید.
تقریبا همشون تحریک شده بودن. بعضی ها با خجالت و شرم، بعضی ها هم با تحقیر نگاه میکردن.
- خب همونطور که میبینید واژنش رنگ خوبی داره، اما به دلیل زایمانی که داشته به شدت قیافه بدی گرفته که خب قابل تغییره!
کمی با چ.وچ.ولش بازی کردم تا دوباره خیس بشه و بعد انگشتمو وارد سوراخش کردم ولی به شدت گشاد بود طوری که در لحظه ی اول چهار انگشتم کاملا وارد میشد.
_سوراخ واژنش هم بدجور گشاد شده باید تنگ بشه!
دخترا داشتن با دقت یاداشت میکردن.
خیسی واژنشو کمی به سمت پایین سوق دادم و انگشتمو دورانی روی سوراخ پشتش کشیدم که دوباره تقلاهاش شروع شد.
- تورو خدا خانم التماس میکنم نه... باهام این کارو نکنید... آبروم رفت!
دست دیگهمو رو چ.وچ.ولش گذاشتم و محکم فشار دادم که ساکت شد.
انگشتمو با فشار وارد سوراخ باسنش کردم. اونقدر تنگ بود که سریعا جیغ زن دراومد.
کمی ک.صش رو مالش دادم تا دردش رو فراموش کنه و بعد شروع کردم به حرکت دادن انگشتم.
معلوم بود که تا حالا از این سوراخ به کسی نداده!
- دقت کنید که وظیفه شما آماده نگه داشتن تمام نقاط بدنتونه!
من شما رو با تک تک نقاط لذت بدنتون آشنا میکنم و شما به هیچ وجه نباید از این لذت غافل بشید!
زن داشت به ارگاسم میرسید که دست از کار کشیدم...
https://t.me/+ffQauzDdnLY4NTYx
https://t.me/+ffQauzDdnLY4NTYx
https://t.me/+ffQauzDdnLY4NTYx
https://t.me/+ffQauzDdnLY4NTYx
مادام زنی که با ورود به دنیای سیاست مسئولیتی رو به عهده میگیره
مسئولیت آموزش لذت جنسی به زن های شیخ های عرب اما...
ارحام مردی دو رگه ایرانی عرب که بدجوری دنبال پیدا کردن سرنخ و زمین زدن کله گنده های عربه اتفاقی با مادام، زنی که به عنوان الههی شهوت ازش یاد میکنن، آشنا میشه...
رمان به شدت اروتیک و سکسی مناسب بزرگسالان‼️❌🔞🔞
الههی شَهـوَتـــ
من الههی شهوتم! میتونم کاری کنم وسط ناله هات التماسم کنی که ارضات کنم🔞 رمان به شدت اروتیک و صحنه دار مناسب بزرگسالان🔞❌
64420
#تریسام 🔞🍼
#Part1
با دیدن ک.ص سفید و صورتی زنم نفسام سنگین شد.
بدن بی نقص و سک.سیش آماده بود تا یه سک.س فوق العاده رو باهم داشته باشیم.
قری به کمرش داد وه باعث شد اون ک.ص محشرش از دیدم قایم بشه.
با خشونت پاهاشو گرفتم و از هم بازش کردم
اهی کشید که منو جری تر میکرد
لای ک.ص تپل سفیدش رو باز کردم و با دیدن چ.وچول صورتی رنگش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم
یه بند انگشتم رو توی سوراخش فرستادم که با ناز گفت:
-آههه احسان جونم ، آروم تر خیلی تنگه آیییی
با صدای فوق حشریش بند دیگهی انگشتم رو توی ک.صش فشردم
جیغ نیمه بلندی کشید و مچ دستمو محکم گرفت
-آییی احسان یکم بخورش برام ، خشک خشک درد داره بخداا
ک.یر کلفتمو در اوردم و ...🔞💦
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk
داره با زنش سک.س میکنه و کـ.صشو میخوره که متوجه میشن خدمتکارشونم داره دیدشون میزنه اونو خفت میکنن و دوتایی ک.ص صورتی خدمتکارشونو پر میکنن🙈🔞💦
𝘵𝘩𝘳𝘦𝘦𝘴𝘰𝘮𝘦🔞🔥
نیپل سیخ شدشو از رو تاپ نازکش با نوک انگشتات لمس کنی🤤🔥🔞 -رمان صحنه دار و خیس کنندهی آنلاین🔥🔞
76720
#part2
_اهههههههه اهیییی اره حامد بکن منو کو.س و ک.ونم ماله توعه اهههه ک..یرت خیلی کلفته قربون ک.یرت برم اههه
از لای در مشغول دید زدن س.کس مامانم با دوست پسر جدیدش بودم
اینقد حشری شده بودم دستمو از شورت لامبادام رد کرده بودم و چهار انگشتمو توی ک..صم فرو کرده بودم
_اهههه اهیییی ک...صم پاره شدددد وایی خیلییی کلفتههه..
وحشیانه ک..ص و ک..ون مامانم رو میگایید
دیگه نتونستم طاقت بیارم و درنیمه بازو باز کردمو با لحن ح.شریی گفتم:
_منم میخوام ، حامد منم بکن
لای ک.سمو باز کردم و روی تخت رفتم
حامد هم از خدا خواسته ک.یرشو از تو ک.س مامان دراورد و روی ک.س پر آب من گذاشت
_جووون ، مثل ک.س مامانت آبدار و صورتیه
ک.یرشو با ک.س خیسم خیس کرد ک توی سوراخ ک.سم هول داد
_آهییی اوممم خیلی خوبه حامد خیلی کلفته اخخ تند تند بکن منو اومممم
مامان نوک سینه هامو تو دهنش فرو کرد و مشغول مالیدن ک.س خودش شد
سینه هام از شدت ضربه های حامد توی ک.سم میلرزید که مامان...
👇👅💦
https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk
https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk
https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk
https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk
https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk
https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk
https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk
دوس پسر مامانش دوتاشونو حامله میکنه💦🔞👅
73630
اگه فوتبالی هستی و عاشق فوتبالی چنل اوردم برات اصل جنس
تمام فوتبال های سراسر جهانو پوشش میده با گزارش لحظه ای و ب صورت طنز 🔞
اگه فوتبالی هستی جوین شو
https://t.me/+xD1zbkaeFhdkM2Rk
13400