cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

.Home.

"ریشه های ما به آب، شاخه های ما به آفتاب می رسد، ما دوباره سبز می شویم." 🕯 @Homebodiesbot

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
1 134
Obunachilar
+224 soatlar
-27 kunlar
+4930 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

0:46
Hammasini ko'rsatish...
1|6 - Sad Girl - Lana Del Rey (320).mp312.28 MB
«و به این نتیجه رسید که هیچ چیزی هیچ وقت دوباره اتفاق نمی‌افتد، به هر آدمی روزها و فرصت‌هایی داده می‌شد که دیگر تکرار نمی‌شدند. و آیا بودن در جایی که هستی چیز رضایت بخشی نبود، اینکه بگذاری برای یک بار هم که شده گذشته را، با همه ناراحتی هایش، به یادت بیاورد، به جای اینکه همیشه حواست به روال تکراری و یکنواخت روزها باشد و به مشکلاتی که در آینده پیش رو خواهی داشت، مشکلاتی که ممکن بود هرگز پیش نیایند.» _چیزهای کوچکی مثل اینها، کلر کیگن
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
اما در بین این همه تاریکی، معلم هایی پیدا می کنی که فراتر از درس های مدرسه به تو درست زیستن رو یاد میدن، به تو یاد میدن که چطور خودت رو دوست داشته باشی، به تو یاد میدن که چطور شجاعت داشته باشی و همین ها تبدیل به نوری میشن در این فضای تاریک. دوست هایی پیدا می کنی که تبدیل میشن به تنها دلیلی که میتونی فضای یه سری کلاس های درس رو تحمل کنی و تو دلت تنگ میشه برای بعضی‌ روزها و حس می‌کنی خیلی در حق مدرسه بی انصافی کردی و غر زدی، اما تنها چیزی که دلت براش تنگ شده معصومیتته که در طی این سال ها ازت گرفتنش، دلت تنگ میشه برای دوست هایی که پیدا کردی و فضای امنی که برای خودتون درست کرده بودید، دلت تنگ میشه برای معلم هایی که نور بودن بین اون همه تاریکی، دلت تنگ میشه برای وقتی که بچه تر بودی و شب ها مامانت برات قصه می خوند تا خوابت ببره یا صبح ها که برات لقمه می گرفت، دلت تنگ میشه برای صبح ها که بابات می رسوندت مدرسه، اما بیشتر از هر چیزی دلت برای همه اشتیاق و شوری که درونت بود که کشتنش و ازت گرفته شد تنگ میشه.
Hammasini ko'rsatish...
بالاخره میتونم بنویسم رسماً ۱۲ سال تحصیلی تموم شد. دلم نمی خواد یه روزی که بزرگتر شدم بگم یادش بخیر چه روزهای خوبی بود و دلم بخواد برگردم به گذشته. مدرسه از ما جاسوس ساخت، متقلب ساخت، دروغگو ساخت. مدرسه افکار و احساسات اشتباهی رو در وجود ما نهادینه کرد که فکر نمی کنم تا سال ها بعد از ترک مدرسه بتونیم ازشون گذر کنیم. مدرسه به ما یاد داد تو ارزشمند نیستی تا وقتی که نمره بیست نگیری. تلاشت مهم نیست، انسان بودنت مهم نیست، شور و اشتیاقت مهم نیست. فقط از تو یک بیست می خواستن. خیلی طول می کشه تا بفهمی زندگی و ارزشمند بودن ما فقط وابسته به اون نمره نیست. خیلی طول می کشه تا بفهمی تو بابت انسان بودنت ارزشمندی، تو بابت درست زیستنت ارزشمندی. مدرسه به ما یاد داد اگه نمره خوب نگیری تنبلی، خنگی، احمقی. در ۱۵ سالگی مدرسه ما رو مجبور کرد خودمون رو بین چند تا رشته محدود کنیم و باید در اون سن کم که هیچ مفهومی از زندگی نمی دونیم، بفهمیم که از آینده چی می خوایم، بدونیم هدفمون چیه و رشته مون رو انتخاب کنیم. مدرسه به ما یاد داد وقتی تو دانش آموز زرنگی هستی اجازه نداری بری هنر، حتی اگه عاشق هنر باشی. مدرسه به ما یاد داد تو میتونی کنار هر رشته ای که می خونی هنر رو هم ادامه بدی. از یک جایی به بعد خودت رو در یک گودال عمیق می بینی که به رشته ات هیچ علاقه ای نداری، فقط داری دست و پا می زنی و هیچ کاری نمی تونی انجام بدی جز اینکه به اجبار به رشته ات علاقه داشته باشی و درس بخونی که معلم ها تو رو پس نزنن، بچه ها به چشم یک آدم خنگ نگاهت نکن. مدرسه به ما یاد داد که ارزشمند بودنت وابسته است به اینکه بقیه راجع بهت چی میگن و از همونجا این عادت در ما شکل گرفت که باید به حرف های دیگران که راجع بهت نظر میدن توجه کنی، مدرسه ما رو با جمله "چون من میگم" خفه کرد، مدرسه فقط هوش کلامی و تحلیلی ما رو سنجید و اگه کسی این وسط از بین همه هوش هایی که در دنیا وجود داره، از این دو هوش بی بهره باشه کارش تموم بود و بی ارزش تلقی می شد‌. آدم های زیادی این وسط قربانی میشن و سال ها طول می کشه تا بفهمن که زندگی در اون چارچوب و زندانی که مدرسه براشون درست کرده بود خیلی فراتره، طول می کشه تا بفهمه از هوش های دیگری برخورداره که تو مدرسه برای ما تعریف نشده بود. طول می کشه تا بفهمه همه‌ی زندگی وابسته به حفظ کردن و حل سوالات ریاضی نیست. مدرسه به ما یاد داد غولی وجود داره به اسم کنکور که اگه تو ازش گذر نکنی و یا خرابش کنی، تمام ۱۲ سال تحصیلیت هدر میره. مدرسه فضای دبیرستان رو از اون چه که بود بدتر کرد و همه روزها بابت وجود کنکور، سیاه و سیاه تر شد. به خودت میای و می بینی با افسردگی مواجه شدی، اضافه وزن ناگهانی پیدا کردی، در حالی عاشق درس خوندن و یاد گرفتن بودی از درس متنفر شدی، از یه جایی به بعد تنها تلاش کردنت کافی نبود، اینکه پدر و مادرت چه کسی هستن مهم بود، سهمیه داری یا نداری مهم بود، پولدار بودی یا نبودی مهم بود، و هزار تا کوفت و زهرمار دیگه ای که برای ارزشمندی ما تعیین کردن، خواسته ها و علایقمون رو سرکوب کردن. یسری از افکاری که درونمون به وجود آوردن اینقدر تدریجی در ما رخنه کرده که حالا حالا ها قرار نیست متوجهش بشیم. من نمیتونم این نظام آموزشی رو بابت بلاهایی که سرمون آورد ببخشم.
Hammasini ko'rsatish...
باور کنید علاوه بر اینکه خودم تموم شدم، حتی تایم فرجه امتحان هم تموم شد و کمتر از یه ساعت مونده به شروع آزمون اما درسم هنوز تموم نشده که بتونم برم بخوابم.
Hammasini ko'rsatish...
Repost from HASTISTIC⋆ ੈ
Every day i think about letting go. To loosen the grasp. To finally let my body drift. To be like the light, move all over the place. Or perhaps be friends with the light, let it see my soul.
Hammasini ko'rsatish...
صدای آهنگ رو تا آخر زیاد کردم، تو آشپزخونه دارم قهوه درست می کنم و با آهنگ می خونم، بابا هم داره شیر رو فوم می کنه، فردا آخرین امتحانمه (گسسته) و پرونده امتحانات تموم میشه. دقیقاً تو همین لحظه های خیلی کوچیک و معمولی احساس زنده بودن می کنم.
Hammasini ko'rsatish...
1|1 - Cheri Cheri Lady - Modern Talking (320).mp38.83 MB
days.
Hammasini ko'rsatish...
1.83 MB
2.21 MB
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.