ســ😈ــــائـــ3ـــســــ

درود خدمت همگی🙏🏻 ∆سیستم پیشواگران زمان در حال عضو گیری می‌باشد این اتحادیه پیش از ۷ سال قدمت دارد🫎 آموزشات ک در این اتحادیه می‌گیرید ب شرح زیر🦅 👑/آگاهی های خیلی مهم/👑 🎄/ارتباط با درخت/🎄 🍄/پاکسازی دوش آب/🍄 🌻طلسم عناصر🌻 🪐پاکسازی نادی و سیستم انرژیکی🪐 🪻اتصال با آینه🪻 🌙انرژی درمانی سطوح A.B.C🌙 ☘درمانگری☘ 🐲شناخت تار های اختری و اتری🐲 🌵مدیتیشن طبیعت🌵 🌾تمرین کالبد های نورانی و رحمانی🌾 ☯ فعال‌سازی 12 چاکرا کابالیست ☯ 👁فعال‌سازی چاکرا دست ، گوش ، بینی👁 🌿اتصال ب اَهورا مَزدا🌿 ✨ارتباط با عناصر ، اَتر،باد،خاک،آتش،آب✨ ⚡️ارتباط با الهگان : آذرخش، ودوا، آناهیتا، گایا⚡️ 💥تله کنیزی سطوحa.b.c💥 ⚠️تمام بخش های تمرینی سطوح بندی شده هستند و طبق نظمی خارق العاده ب دستان رهجویان مدیریت خواهند شد🌀 💎این دوره کاملآ رایگان بوده بدون کوچک ترین هزینه ای💎 🔱جهت شرکت در دوره : @Dimensiens629 🕎

مردی مسنی که عاشق پسرجوونی میشه و مستش میکنه و باهاش میخوابه و... https://t.me/+X2oODcpiDnQ0OTE8

_گفته بودم خیانت ببینم بد تاوانش رو پس میدی. ترسیده بهم نگاه کرد. چاقویی که کنارش بود رو برداشتم و گفتم _این مال اون حرومزادش مگه نه؟ همیشه از نجاری خوش میومد و عاشق بوی چوب بودی،نظرت چیه با همین دسته چوبیش پارت کنم تا بفهمی مال منی و خیانت تاوان‌سنگینی‌داره؟ چون دهنش رو بسته بودم‌نمیتونست حرف بزنه و فقط اصوات نامعلومی به گوش میرسید و پاهاش رو از هم‌باز کردم و دسته چوبی چاقو رو واردش کردم که سوراخش زخم و خونی شد.😱😭 https://t.me/+X2oODcpiDnQ0OTE8

_ بیا اینجا بشین! دستمو گرفت و به زور روی اون صندلی نگهم . _ دختر کوچولوی من باید ادب بشه؛ مگه نه؟ دستش به دکمه شلوارم رفت؛ نفسم حبس شد اخمالود بهم خیره شد و لب زد: _ باید تنبیه بشی؛ باید مطمئن بشم دیگه اشتباه نمی‌کنی. شلوارم رو بیرون کشید و منو تا آخرین حد از صندلی جلو برو. پاهامو با خشونت از هم باز کرد و به دو طرف صندلی بست. شی عجیبی که مثل تقریبا باتوم بود رو روی بهشتم گذاشت سر سفیدش دقیقا روی‌چوچولم بود.تا خواستم تحلیلش کنم ددی دکمه کنارش رو فشار داد و همه بدنم شروع کرد به لرزیدن! لذت وحشت ناکی توی بهشتم پیچید و ناخواسته آه کشیدم! قهقه ددی بلند شد و با تفریح نگاهم کرد و گفت: _ حال می‌کنی توله سگ؟ 💦💦❗️🔞 https://t.me/+-qvIiA9PEqYzYmZk https://t.me/+-qvIiA9PEqYzYmZk

موقع جق زدن مچشو میگیره💦💦♨️ _ بهشت کوچولوت حق #ارضا شدن نداره توله؛ نه حمام میری نه دست شویی؛ خواستی بری هم با در باز می ری؛ اونم جلو من! این قدر با #بهشتم ور رفته بود که خیس خیس شده بودم و باید دوش می‌گرفتم نگاهی به #سیاهی سرد چشم هاش انداختم و #مظلوم گفتم: _ باید برم دوش بگیرم، اینجوری که نمی تونم برم دانشگاه عمیق به چشم هام زل زد و #مشکوک گفت: _ خودم می برمت حمام! دختره میخاد بره #حموم خودارضایی کنه که ددیش میفهمه و ...❌👇❌ #رابطه_مسترددی_لیتل_برت https://t.me/+-qvIiA9PEqYzYmZk https://t.me/+-qvIiA9PEqYzYmZk

دخــتـ🎀ـرکــ هـ💦ـات #Part_1🍓 _ آییی.. آخ یواش تر #ددی.🥺 با سیلی که به باسنم کوبید نفس تو سینم حبس شد. اون گوی فلزی لعنتی رو بالاخره داخل سوراخ باس*نم فرستاد و با لحن شادی گفت: _ دیدی گشاد شدی توله سگ؟😈🍼 از کمرم گرفت و برم گردوند و روی تخت به پشت درازم کرد؛ اما به خاطر #اسپنک هایی که بهم زده بود از #درد صورتم جمع شد.🔞 خودش رو بالاتر کشید و زانو هاش رو دقیقا کنار سرم قرار داد. مردونگی بزرگش رو به دهنم فشار داد و گفت: _یالا سگ خوب. برای ددیت بخور.🍆🫦🚫 که با اینکه سه بار #ار*ضا شده بود هنوز هم راضی به خوابیدن نبود....💦💢🌸 https://t.me/+0Ax8fqKebJ82MjI8 https://t.me/+0Ax8fqKebJ82MjI8

- این تو و این فرمون، شروع کن. سالار نیمه خوابش رو از تو شلوار در آوردم، سفیدیش تو چشم‌ می‌زد. زبونمو روی کلاهکش کشیدم💦 - اووم. من با رابطه دهنی👅 ارض*ا نمیشم چطوره #قمبل کنی تا کارمندها یکی یکی #درت_بذارن🔞‼️ منم با تصویر #جر خوردنت ج*ق بزنم #بپاشم روت👇🔥 https://t.me/+sLsldl4EUAFiMDdk

سسک خشن تو آبدارخونه مدل شرکتو جرش می‌ده😱💦👇🔞👇🔞⚠️ - زود باش  ج*.نده کوچولو پاهات باز کن. - من مدل این شرکتم نه هرزه‌ و زیر خواب توی عوضی. بلند خندید یهو موهام رو چنگ زد. - من خواستم #ملایم‌بکنمت ولی حالا که انقدر چموشی #خشن می‌*.گامت🔞🔥 یه آن برمگردوند و عضو #سیخ شدش رو تو #سوراخ_عقبم فرو کرد💦 - آییی - درد داره؟ هنوز که نصفشم داخلت نکردم😈🔞💦👇 https://t.me/+sLsldl4EUAFiMDdk