نــــــفــــــوذ نــــــــاپــــــذیــــــر
🖤به قلم: Sahar ☘️ژانر☘️ گی🌈 عاشقانه❤بی دی اس ام😈اسمات🔞مبارزه ای ⚔️ علمی تخیلی🧬 پارت گذاری: روزی یک پارت به جز جمعه ها💻 ناشناسم: https://telegram.me/BChatBot?start=sc-169822-EYn0jGl
Ko'proq ko'rsatish3 401
Obunachilar
-1024 soatlar
+1587 kunlar
+22230 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
طبق معمول هیچ چیز از کاراگاه داستان مخفی نیست🧐😎💪
2901
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
سک.س یه بازیگر معروف و گریمورش😈🔞💦
🔥پارت_62_رمان🔥
نوک سینهاش را لیسیدم.
-آه فاک ترکیب مزه بدنت با این آبنباتا اونقدر خوبه که نمیشه ازش سیر شد.
دستانش لابهلای موهایم چنگ شد.
-دوستش داری؟
نیازمند لب زدم: زیاد!
سرم را به سمت #عضوش هدایت کرد.
-تا هرچقدر میخوای سیرت میکنم بیبی!
خیره به #عضو زیبایش که زیر لباس پنهان شده بود با دندان مشغول باز کردن #شلوارش شدم و آن را همراه #شورتتوریاش در آوردم. بیمارگونه #عضوش را نفس کشیدم و مقداری دیگر از آبنبات میان دستم مکیدم و زبان #خیس و چسبناکم را روی #واژنش کشیدم.
https://t.me/+8JokzcX36Dc4N2Rk
🏳️🌈جیال👩❤️💋👩 فولهاتِ باز⛔️ خشن⛓️
500
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:06
Video unavailable
پسره مظلومی که گیر بزرگترین باند مافیا میفته و توجه پسر رئیسشونو به خودش جلب میکنه🏳🌈💜
از پشت میله های قفس فریاد زدم:
-ولممم کننن حتی اگه بمیرمم حاضر نیستم بهت ک.ون بدم.! من ک..ونی نیستممممم!!!😭
خم شد و دستش رو مثل پدری که روی صورت بچش دست میکشه، روی صورتم کشید.
-کی گفته تو ک.ونی؟ تو پسر کوچولوی منی...🔥
با چشمای اشکی بهش خیره شدم که به فرد کناریش دستور داد: درش بیار آمادش کن، همینو میخرم.
مرده فروشنده تعظیمی به پسره کرد و در قفسو باز کرد که با چشمای ترسیده به اون خیره شدم...🩸
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0
600
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:04
Video unavailable
یه کپسول کردن داخلش که فلجش میکنه😢تنها راهش اینه که مقعدش تحریک شه تا فشارش بده بیرون😢
#گی🌈 #فول_اسمات🔞
کوای داد زد:
_هانزو چکار میکنی؟ لباسمو چرا.. 😥
+کوای.. باید فشارش بدی بیرون.. کپسوله لیزه نمیشه با عمل درش آورد..
زبونشو رو #سوراخ کوای کشید. کوای ناخواسته جیغ زد:
_عععاااخخ خوبه.. لعنتی😫🤤
هانزو بیشتر #لیس زد و #زبونشو وارد کرد. #آه و #نالههای کوای اتاقو برداشته بود💦نزدیک ار*ضا بود که هانزو دستشو روی #ک*رش گذاشت:
+باید از این پایین ارضا شی تا ازت بیاد بیرون
https://t.me/+Mm6uRwOUwDE1NjU0
https://t.me/+Mm6uRwOUwDE1NjU0
دوتا دوست... توی شرایط بدی گیر کردن🤭
1100
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
مای بیبیت میبندم که دیگه صدا ندی توله سگ هر..زه و امروزم حق نداری از این اتاقت بری بیرون ، حق دستشویی رفتن هم نداری ! 🧻🎀🧸
پماد هم میریزم رو بهشتت که نسوزه .. 🧴🍓
رمان مامی بیبی تش معروف نخوندی هنوز؟ 🔞💦
پارتش واقعیه بیا ببین خودت ❌
https://t.me/+IASXoIQISP04MzNk
https://t.me/+IASXoIQISP04MzNk
2600
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
00:29
Video unavailable
#نود_لختی💦🔞 #گی_خشن🌈⛓️
💦🔥💦🔥💦🔥
-میبوسیدمت از اونا که دوست داری، از اونا که انقدر دهنت خسته شده که حتی نمیتونی آب دهنت رو کنترل کنی و فک و گردنت خیسه خیسه.💦
در این مدت آنقدر مرا خوب شناخته است که میداند #بوسه را بیشتر از هر قسمت دیگری دوست دارم.
میپرسد:دوست داری دیگه؟
قبل از این که پاسخ دهم یک عکس دیگر ارسال میشود.
این بار پایین #تنهاش معلوم نیست. موهای #خیسش پایین افتادهاند. خط وسط #شکمش و #عضلههای چند تکهاش، منقبض است؛ مثل موقعی که #تحریک میشود.
و در پی آن پیامی دیگر...
"این بدن تنها چیزی که الان کم داره، تویی زیرش"🔥
https://t.me/+8JokzcX36Dc4N2Rk
https://t.me/+8JokzcX36Dc4N2Rk
اوف سک.س چت دوتا پسر هات😈💧
3800
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:13
Video unavailable
داستان کـُب.ــص صورتی و خوش رنگو لعابی که هرشب زیر میسترس پاره میشه🎀🍓🔥
دی.لدو کمریمو روی ناز صورتیش تنظیم کردم و آروم حل دادم داخل
از رابطه قبلیمون یک رب فقط میگذشت...
_آه ددی میسوزه🍼🥺🍒
_هیشش تحمل کن واگرنه از جایزه خبری نیست
چشمای مظلوم و اشکیش شهو..تمو دوبرابر کرده بود.. 🧸♨️
لبم لیسی زدم و سریع تر از قبل تلمبه زدم داخلش...
جیغ و نالش تو اتاق میپیچید و این داشت سادیسممو ار..ضا میکرد🔞🍑💦
گلوشو گرفتم و کل 20سانت دی.لدو رو داخلش بردم که بدنش لرزید و ار..ضا شد🫧🍭
بقیه پارت رمان س..ک..سی کاژه چنل زیر 👅👇🏼
https://t.me/+IASXoIQISP04MzNk
https://t.me/+IASXoIQISP04MzNk
3700
Repost from " تبادل شبانه "🎀
Photo unavailable
ددي هات و هورني پزشكي كه ليتل بوي كيوتشو پوشك ميكنه و بهش شيشه شير ميده و ازش ميخواد….🧸🍼
#Part_104
پوشكو اوردم و #پاهاشو دادم بالا داشت از خجالت اب ميشد و صورتش سرخ تر از هميشه بود و اين #خوردني ترش ميكرد
گازي از لپ #سرخش گرفتم كه اخي زير لب گفت
_پسر #كوچولوم فردا صبح بيدار شدم نبايد پوشكت خشك باشه😋🍯
چشمي زير لب گفت كه #بوسه اي روي چشماش كاشتم
#شيشه شير اوردم و سرشو بين لب هاش قرار دادم كه سريع شروع به #ميك زدن كرد
_خب خب اينهمه پسر كوچولومون #لذت برده حالا وقتي #ددي مگه نه كوچولوي من؟!😈🍑
روش خيمه زدم و بعد به سمت #لب هاش هجوم بردم كه….
https://t.me/+RCh52dZfGP4wNmNk
https://t.me/+RCh52dZfGP4wNmNk
كيوت ترين رمان ددي ليتلي دنيا پارت واقعي نبود لف بده😍🔥
1400