شهرکی ها

تیتراژ کارتون قاصدک نام اصلی این کارتون RZEP I PTAKI است که در واقع بخشی از یک هشتگانه بود. نام این مجموعه سریال‌ها WĘDRÓWKI RZEPA است که آخرین قسمت آن نیز در سال ۱۹۸۷ تولید شد. موسیقی متن این کارتون که بر عهده Andrzej Sikorowski بود که برای ایرانی‌ها بسیار محبوب و خاطره انگیز است،حقیقتا داستان جالبی نداشت ولی موسیقیش شاهکار بود

از کتاب خلیج قره سو نوشته خاموش(اسم مستعار) شب بود تلویزیون داشت یه فیلم ترسناک(البته به اقتضای سن کودکی) رو پخش میکرد،منم بچه بودم حدودای کلاس سوم یا چهارم،در اعماقش غرق بودم و خداییش ترسیده بودم،یهو یکی داد زد دستشویی گرفته،مادرم رفت نگاه کرد دید دوسه تا لاکپشت گنده دارن از چاه مستراح بالا میان(اون موقعها لوله فاضلاب از پشت خونه ها بیرون میرفت و آزاد بود یعنی به روی زمین میریخت) بهم گفتن یالا پاشو برو ما از اینجا آب میریزیم رو سرشون تو برو با بیل جلوی لوله رو آزاد کن،کجا؟پشت خونه...کی؟ ساعت یازده شب...یادمه اون موقعها هیچ لامپ معابری نبود،تاریکی مطلق،بالطبع گوشی موبایل هم نبود واسه روشنایی،یه چراغ قوه قدیمی که به زور میتونست شیشه خودشم روشن کنه و یه بیل دادن دستم با ترس و لرز راه افتادم سمت پشت خونه،علفهای بلند استوایی(نیژه)،مرداب های بی انتها(مسیر فاضلاب مردم)،خش خش حیوانات وحشی از لای بیشه ها(مار) و بیشتر از همه تاریکی خوفناک من را تا مرز جنون کشاندن،به هر جان کندنی بود آن راه صدکیلومتری(صد متر) را پیمودم و به پشت خانه مان رسیدم،بیل را به جان فاضلاب انداختم و لاکپشتهای منفور و مزاحم را کشیدم بیرون و با چندین فحش آبدار بدرقه شان کردم(بهشون خیلی برخورد چون تا وقتی در شهرک زندگی کردم دیگر لاکپشت ندیدم) ترسم دیگر ریخته بود قهرمانانه برگشتم نزدیک خانه آخری بودم تا به بریدگی کوچه برسم که ناگهان مردی از داخل بیشه بیرون پرید و پا به فرار گذاشت،باور کنید از ترس خشکم زد ضربان قلبم به شدت بالا رفت بعد از چند ثانیه به خودم آمدم و چون طرف داشت فرار میکرد من هم شیر شدم و فحش زنان به دنبالش دویدم،البته جوری که صدسال بهش نرسم،چند نفر از خانه شان بیرون آمدند و پیشم آمدند و جریان را توضیح دادم گفتند متاسفانه یک نفر شبها خانه مردم را دید میزند(ناهنجاری روانی حاد در شهرک داشتیم وقتی هیچ کجا مد نبود)،خلاصه شب پرماجرای من هم به سر رسید،باورتان بشود یا نه من هنوزم از لاک پشت متنفرم،شاید هم جریان این تنفر به ماجرای ماهیگیری با دوستم برگردد که آن را هم برایتان بازگو میکنم.

ازچپ به راست خلیل محمودی عمارعلیزاده آقای سلیمی محی الدین زانا نشسته ازچپ مهدی هاشمی و سعید شیرمحمدی ارسالی از کاک یاسر محمدی

تیتراژ زیبای سریال هشت بهشت هشت‌بهشت یک مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی به کارگردانی اکبر خواجویی است که طی سال‌های ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۹ از شبکه دو پخش شد. فیلمبرداری این مجموعه در اطراف روستای نیستانک شهرستان نائین انجام گرفته‌است. حوادث این مجموعه برگرفته از داستان‌های کتاب‌های کهن فارسی همچون جوامع الحکایات و لوامع الروایات،گلستان سعدی و مثنوی معنوی است. دوبله این اثر با مدیریت دوبلاژ ناصر طهماسب انجام شد. احمد رسول زاده بجای هادی اسلامی درنقش حکیم امجد سعید مظفری بجای خسرو شجاع زاده در نقش ناصر راهزن پرویز ربیعی بجای سیروس گرجستانی در نقش یحیی ایرج رضایی بجای فاضل اجبوری درنقش درویش ژرژ پطرسی بجای حسن اکلیلی حسین معمار زاده بجای حسین خانی بیک تورج مهرزادیان بجای بهمن روزبهانی در نقش تیمور راهزن خسرو شایگان بجای میرصلاح حسینی در نقش احمد راهزن ناصر طهماسب بجای حسین پناهی در نقش یارعلی نوکر تاجر اصغر افضلی بجای هوشنگ حریرچیان ناصر احمدی بجای منصور فرنیا حاج یعقوب تاجر عطاالله کاملی بجای کاظم افرندنیا در نقش سلیمان راهزن خسرو خسروشاهی بجای اردلان شجاع کاوه سیامک اطلسی بجای خودش صحبت کرد در نقش میر نصیر

دوست عزیزم کاک بلال محمدی از شهرکیهای دوست داشتنی

سلام آقای پرهیزگار میگم من کسب و کاری راه انداختم میشه توی پیج شهرک بذارین👇🏻 🧿 با عرض سلام و ادب ✅ خوشحال می شوم که پیج گالری عینک آنتیک را فالو داشته باشید و آن را به عزیزانتان معرفی بفرمایید. باشد که در این مسیر همواره همراه ما باشید . با سپاس فراوان از شما 🌹 😎 میثم بهرامی https://www.instagram.com/invites/contact/?i=1dtv7wnv4b9p0&utm_content=hk4ohim

تیتراژ امشبمون سریال زیبای به رنگ صدف هستش که سال 75 از شبکه یک سیما در بیست و پنج قسمت به روی آنتن رفت،این سریال که در شهر شیراز ضبط شد به داستان های یک نوجوان، خانواده اش و مشکلات اجتماعیشان می پرداخت. یاد موسیقی های فاخر برای سریال ها بخیر ببینید و لذت ببرید شب خوش

من فقط دلتنگ شب هایی هستم که زود هنگام بی آنکه به چیزی فکر کنم به خواب می رفتم ... 👤 ایلهان برک ✉️ شهرکی ها

شاید الان اون گوشه دنیا مشغول درس خوندنه ولی باور کنید قلبش هردقیقه به یاد شهرک میطپه،خاطرات کودکی انسان میتونه خیلی ناگوار باشه اگه تو یه جای بد زندگی کرده باشه ولی ما بهشتی به اسم شهرک رو داشتیم واسه همینه هممون دلتنگشیم سروش کرمی عزیزم در دوران طفولیت امیدوارم شاد و موفق باشه

تقدیم به شما