cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

داستانکده

جهت تبلیغات : @TheFuckingList

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
120 476
Obunachilar
+1 68324 soatlar
+11 1137 kunlar
+21 72130 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Photo unavailableShow in Telegram
‌ 🐶♨️ ربات جدید و بسیار خفن DOGS تیک آبی تلگرام را دریافت کرد...!😨🔥 ⚡️⭕️ این ربات در کمتر از ۲ روز توانست به پیش از ۳ میلیون کاربر دست یابد...! ⚡️⭕️ این ربات توسط نات کوین حمایت میشه و به اندازه کافی اعتبار اینو داره که بریم سمتش، در همین اول کاری بازار پیش فروشش هم آغاز شده...! ⚡️⭕️ ربات نیازی به کلیک برای سکه جمع کردن نداره، این ربات بر اسال سن اکانت تلگرامتون بهتون توکن میده و با زیر مجموعه گیری هم میتونید توکن جمع کنید...! 📣⭕️ رفقا الان واردش بشید تا در همین اوله کاری بر اساس سن اکانت تلگرامتون، توکن دریافت کنید مطمئناً ارزشش رو داره...!😉🔥
🟢 ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌لینک ورود به ربات DOGS➡️
‌‌ 📣⭕️ نکته قابل توجه و مهم: اگه وارد ربات DOGS میشوید و ربات براتون بالا نمیاد احتمالاً اکانت شما نام کاربری ندارد، وارد تنظیمات بشید پایین شماره‌تون برای اکانـتـتـون آیدی انتخاب کنید و بعد واردش بشید ❤️‍🔥
Hammasini ko'rsatish...
Hammasini ko'rsatish...
00:02
Video unavailableShow in Telegram
تو سکس چت با پارتنرت حرفی برای گفتن نداری فقط گیف و ایموجی میدی ؟! بیا اینجا سکس چت یاد بگیر دیوونه‌ش کن : 🤤 @SeXChaT
Hammasini ko'rsatish...
tumblr_9bcff02bc55c42859e737e9f82f7c954_2fde70b0_540.gif.mp40.27 KB
حرف بزنیم @aliwoli
Hammasini ko'rsatish...
sticker.webp0.05 KB
ورم نمیشد آب کیر بخورم ولی داشتم میخوردم… بعد خوابید کنارم رفتم بالاتر و تو بغلم گرفتمش یکم سینه هاشو مالوندم…البته که پروتز بود…اینقد حشری بودم که ممه نخوردم…از سوتین کشیدم بیرون و یکم لیسش زدم…میخندید… تصمیم گرفتم یه هفته اجارش کنم:) عالی بود فراتر از چیزی که توصیف کردم…بعد یه هفته هم پیشنهاد دادم پارتنرم بشه که قبول نکرد… قسمت اول داستانم تموم شد اگه دوست داشتین باز مینویسم نوشته: حسین @DastanKadeTV
Hammasini ko'rsatish...
شیمیل تایلندی (۱) #شیمیل سلام من اسمم حسین هستش ۳۲ سالمه قد بلندم فیسم خوبه چند سال پیش مجبور شدم بخاطر کار بیام تایلند شاید مسخره کنید ولی واقعا کارم اینجاست درآمدم نسبتا خوبه و دائم میرم و میام خب اینجا از لحاظ سکس همیشه تامین بودم حتی یه دوس دختر تایلندی هم داشتم یه سالی که البته بیزینسی نبود:) اینجا تقریبا همه فانتزی هامو اجرا کردم مثل میلف و تین و اینجور چیزا… رفتم سراغ فانتزی بچگیم که دوسش داشتم و از همه برام لذتتش بیشتر بود…من قد بلندم و سفید توپرم چاق نیستم قدم ۱۸۵ وزنم ۸۳ فیسمم خوبه:) یه روز خودمو شیو کامل کردم و رفتم سراغ یه بیزینسی شیمیل گشتم مورد زیاده اینجا یه بی بی فیس و خوشگلو انتخاب کردم که از قضا فاکر بود حتی سایزشم کوچیک و مناسب و بردمش سوئیت شخصی خودم… من یا بیزینسی نمیزنم یا اگه بزنم کارت سلامت داراشو میزنم… رفتیم خونه و گفت میره دوش بگیره ۱۸ سالش بودو و سبزه قدش متوسط و لاغر… اون رفت حموم و من دستشویی برای نظافت خودمو تو آینه می دیدم راست میکردم یاد کون کونک بازی بچگیام می افتادم… و یه شورت که تو مایه های شلوارک بود پوشیدم و منتظر شدم به خودمم عطر زدم البته… اومد اول خودشو با سشواری که بهش دادم خشک کرد البته لباس زیر (شورت و سوتین تنش بود و یه جوراب مشکی ساق بلند تا بالای زانو) اومد و دستشو گرفتم بردمش تو اتاق روی تخت نشستم لبه تخت جثه و هیکلم تقریبا دو برابرش بود و این جذاب ترش میکرد برام…آوردمش تو بغلم و لباشو خوردم دستمو انداختم پشتشو نوازش میکردم یه دستمم روی کیرش بود که راست شده بود… فیتیله پیچش کردم و خوابوندمش رو تخت و شورت مشکیش که ست سوتینش بود رو تا زانو دادم پایین کیرش عین فنر زد بیرون کوچیک بود البته ۱۲ ۱۳ سانت باریک کاملا شیو… خایشو لیس زدم کیرشو گرفت چند بار زد رو لبام شهوتیم میکرد پیش ابش اومده بود گفت بخورش ددی(من مکالمات رو ترجمه میکنم) از کیرش با دستم گرفتم و سرشو کردم تو دهنم می خندید گفت اوه اره خیلی خوبه میدادمش ته حلقم بلند شد نشست روی تخت سرمو گرفت فشار داد روی کیرش تا ته حلقم رفت عوق زدم میخندید کونکش:) شاید یه دقیقه ای ته حلقی براش زدم چند باریم عوق زدم کیر و خایش خیس و لزج شده بود…بهم گفت بلند شو بلند شدم اومد لب تخت نشست و پاهاش آویزون بود برم گردوند کونم سمت صورتش بود شلوارکم و بعدش شورتمو داد پایین چند تا اسپنک زد در کونم بعد شروع کرد لیسیدن کونم اول از لپای کونم شروع کرد بعدشم لاشو میلیسید اولین بار بود تجربش میکردم کیرم تو شق ترین حالت ممکن بود… شاید پنج دقیقه ای سوراخمو خورد سر شده بود کونم بهم گفت برعکس بخوابم البته شلوارک و شورتم که مزاحم بود و قبلش در اوردم… لب تخت رو به بالا اومد نشست روی صورتم خایشو لیس میزدم میگفت دوست داری ددی؟گفتم اره عزیزم…بعدش کیرشو فرو کرد تو دهنم میکرد ته حلقم…سرمو اویزون کردم به سمت زمین اومد پایین تخت دوباره کرد تو دهنم تو دهنم تلمبه میزد کل صورتم شده بود تف میخندید لاشی :) دو دقیقه ای اون حالت دهنمو گایید بعد کیرشو کشید بیرون خایشو میمالید به دهنم صورتم حتی چشمام پر تف شده بود…دیگه سیر شد از ساک‌زدنم…گفت بلند شو داگی شو داگی شدم لب تخت اومد پشتم زانو هام رو تخت بود اونم با ایستادن پشتم قشنگ هم قد من شده بود…گفت آماده ای ددی؟گفتم یسسسس یه تف کرد لای کونم یه کاندوم از کشوی تخت بهش گفتم برداره برداشت و گذاشت رو کیرش اومد پشتم سر کیرشو گذاشت دو سه باری رو سوراخم بازی داد و سرشو فرو کرد گفتم آههههه گفت چطوره ددی گفتم عالیه هانی(اوج حشر بودم)کامل فرو کرد یه سوزشی داشتم ولی شروع کرد تلمبه زدن صدای شلپ شلوپ تلمبه هاش و خیسی انداممون و صدای قرچ قرچ کاندوم اتاقو برداشته بود دو سه دقیقه ای حسابی کونمو گایید از داگی خسته شده بودم بلند شدم رو زانو هام از شکمم گرفت و به گاییدن ادامه داد گردنمو میخورد عالی بود رو ابرا بودم دو سه دقیقه ای هم اونجوری گایید واقعا خوب میکرد خسته شده بودم ازش جدا شدم و خوابیدم باهام اومد و خوابید روم گفتم میشه بلند شی؟بلند شد یه بالش گذاشتم زیر شکمم کونم یکم اومد بالاتر گفتم ادامه بده هانی…دوباره اومد پشتم خشک شده بودم یه تف دیگه انداخت و باز فرو کرد حالا نکن کی بکن پیرمو درآورد شاید ده دقیقه ای دیگه گایید جا باز کرده بودم قشنگ کاندومم تاخیری بود مگه ابش میومد:) حالتو عوض کرد این بار سوار کونم شد شروع کرد کوبیدن چه وحشیانه میکوبید باورم نمیشد اصلا اینقدر جا باز کنم دو دقیقه ای کوبید تو کونم…بعد کشید بیرون و سریع اومد سمت صورتم کاندوم رو از کیرش کشید بیرون شروع کرد به جق زدن منم چرخیدم قشنگ خوابیدم زیر خایه هاش ابش پاشید رو صورتم گردنم یه کمم رو سینم کیرش داشت میخوابید حالت نیمه راستش تحریک کننده بود… بعد باز نشست رو صورتم خایشو میخوردم کله کیرشو خودمم با
Hammasini ko'rsatish...
sticker.webp0.05 KB
رد.گفتم چیزی توش نیست.اون بنده خدا اصلا گوشی نداره که زنگ بزنه…گفت وای ببخشید بهمن جون…گفتم از کجا فهمیدی رمزش چیه.گفت صد بار جلوم زدی دیگه…گفتم همیشه نگاهش میکنی.گفت بخدا اولین بارمه…گفتم اشکال نداره. معذرت خواهی کرد. گفت مگه میشه گوشی نداشته باشه.گفتم نداره دیگه.پولی برای سیر کردن شکمش نداره…گوشیش کجاست…برادراش سهم ارثش بالا کشیدن،شوهرش با یک دختر نوجوون ولش کرده رفته معتاد شده.عمه ام پیر شده و مریض همه افتادن گردن این بدبخت…اینقدر توی سردخانه کارخانه کارکرده استخونهاش پوکیدن. گفت وای طفلی.‌گفتم اجازه میدی که براش یک‌کم پول بریزم کارتش.گفت مگه داری شماره کارتش رو …گفتم نه ولی به دخترش گفتم بفرسته…گفت خوب کاری میکنی…رفتم سر کار…خیلی سرم شلوغ بود.چندبار یک شماره ناشناس زنگ زد رد دادم.حوصله نداشتم…آخرش پیام اومد‌‌.عموبهمن من هستم مرضیه خودت گفتی زنگ بزنم پس چرا جواب نمیدی.،؟سریع شماره رو گرفتم…گفتم سلام عموجان چرا دیر زنگ زدی.گفت عمو این شماره دوستمه…مامانم نمدونه زنگ زدم اگه نه ناراحت میشه…حالش خوب نیست…از پادرد افتاده خونه…فقط ناله میکنه.‌.گفتم باشه گلم…شماره کارت بفرست.برات پول بزنم…برو یک گوشی و سیم کارت برای خودت بخر که دیگه با مال مردم زنگ نزنی گفت من که کارت ندارم حساب بانکی ندارم.‌شماره کارت مامانت رو بده براش پول بزنم…گفت کی می‌ریزی عمو.بخدا اون پول رو ننه جون برداشته به ما نمیده میگه خرج خونه است برای خودش تریاک گرفته میکشه…مامانم چیزی نمیگه.ولی خب ماهم آدمیم دیگه…گفتم غصه نخور.‌درست میشه.گفتم برام بفرست که سریع تا بانک نبسته برات کارت به کارت کنم.گفت میشه بفرستی کارت دوستم.گفتم نه عزیزم مبلغ زیاده میبینی کلاهبرداری می‌کنند… گفت باشه ممنونم.الان میرم خونه.هر طور شده ازش میگیرم…نیم‌ساعت نشد دیدم گوشیم زنگ خورد…جواب دادم…سمیه بود.گفت بهمن چرا نمیزاری به درد خودمون بمیریم…چرا بچه منو هوایی میکنی…چرا ولم نمیکنی.‌.ده روزه زندگي منو به گوه کشیدی.خودت و مادرت.گفتم سمیه تویی با من اینجوری حرف میزنی.سمیه بعد از۲۰سال هنوزم دوستت دارم…عاشقتم.مگه مادرم چیکارت کرده.گفت بهمن ولم کن اذیتم نکن…گریه کرد. گفتم سمیه سمیه جان عزیزم عشقم آتیش ننداز دلم.بگو چی شده.‌.گفت خانومت زنگ زده مامانت گفته که تو هوایی شدی دیگه حواست به زندگیت و کارت نیست…نه زن و نه بچه ات رو دوست نداری…گفتم نه رویا اینجوری نیست…مادرم از طرف خودش گفته…گفت نمیدونم کی گفته ولی اومد عقده ۲۰ساله داداشام رو روی سر من خراب کردو خالی کرد ورفت…بعدش آبجیهات اومدن…ریدن به آبروم و رفتن…گفتم ای وای ای وای.خدایا چقدر من بدبختم…دلم خوشه خانواده دارم…گفتم سمیه تمام وسایلات و جمع میکنی فردا میام دنبالت…بخدا اگه نباشی و نبینمت…قسم میخورم خودمو با ماشین ميندازم توی دره…میدونی که دیوونه ام و اینکار رو میکنم…گفت نه بخدا نیا.گفتم فردا صبح دم در خونه تو هستم.شناسنامه به دست.دست دخترت رو میگیری.بدون عمه میام دنبالت.گفت نه نیا لامصب نیا.خودت و منو بدبخت نکن…گفتم لال شو حرف نزن قسم خوردم نباشی باید بیای از ته دره منو در بیاری…قطع کردم…تا غروب هرچی رویا زنگ زد جواب ندادم…رفتم خونه حتی جواب سلامش رو هم ندادم هرچی پرسید کجا بودی چی شده چیزی نگفتم…شام کم خوردم خوابیدم…ساعت و گذاشتم برای ۳بلندشدم لباس پوشیدم.گفت کجا لامصب کجا میری.بهم بگو…چرا اینجوری میکنی،،هنوز هوا تاریکه میری کجا…گفتم بتو چه ها بتو چه…گفت بهمن بامنی چرا اینجوری میگی…من همسرتم خانومتم…دیگه اصلا دوستم نداری.‌گفتم مگه تو داری؟گفت بخدا به همین اذون صبح عاشقتم…گفتم لعنتی من بهت گفتم بین خودمون بمونه به مادرم چیزی نگو‌.چرا گفتی رفته در خونه سمیه اون بدبخت رو سکه یک پولش کرده.آبروش رو برده…خواهرام رفتن ریدن به زندگیش.‌گفت بهمن بخدا من هیچ ارتباطی و زنگی با مادرت و خواهرات نداشتم.من بهت قول دادم چیزی نگم…اونا از طرف خودشون رفتن گفتن.من نمدونم ماجرا چیه…گفتم خلاصه که میدونی یا نمدونی من دارم میرم سراغ سمیه…ومیارمش تهران…دوست داشتی اون سوییت ته حیاط و میدم بهش دوست نداشتی براش خونه میگیرم…رویا تا شنید زانوهاش خم شد نشست روی تخت…گفت بدبخت شدم رفت.‌میخای عقدش کنی …گفتم عقدصیغه هرچی…فقط باید بیارمش…لامصبا چرا نمیفهمین .یک عمر به عشق او درس خوندم نفس کشیدم زندگی کردم…الان دیگه نمتونم بدون اون زندگی کنم…گفت باشه پس خودم باهت میام…گفتم کجا میای…گفت هر جا بری دنبالت میام…گفتم رویا بازی بسه خرابم نکن.چرا میخای بیای…گفت بهمن جاده رو تنها نرو خوابت میگیره بزار بیام اذیتت نمیکنم…اگه حرفی زدم منو پیاده کن برو هرکاری دوست داری بکن…ولی تنها نرو…آماده شد بچه رو برداشت اومد…عماد خواب بود.همینجور عقب دراز کشید.هوا روشن بود آفتاب در اومده بود.عماد پاشد گف
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.