زَیتون.

links / via

ngl it is scary as fuck.

اه لعنت بهش من دیشب مقداری آدم از این‌جا ریموو کردم، بین‌شون یه اکانت فلان‌اسپم‌طوری هم بود. بعد حالا هی دوباره و دوباره داره جوین می‌شه باز.

رنت کردن در چنل تلگرام بیشتر حال می‌ده. همگی توییترهاتونو دی‌اکتیو.

فردا واقعاً باید برم فیلم بخرم و یک دوربین خوشگل. فردا دیگه واقعاً وقتشه. 💘

شاید باورتون نشه ولی داشتم پیج اینستاگرام خودمو استاک می‌کردم و متوجه شدم من قبلاً خیلی عاشق و فارغ شدم و ازش عبور کرده‌م. خیلی نینی بوده‌م در دوست داشتن و هنوز همون نینی‌ام. وقتشه بزرگ شم و دیگه حواسم اون‌ور زمین نباشه. باید حواسم فقط به همین‌ور زمین باشه. یاد می‌گیرم.

We were inside the train car when I started to cry. You were crying too, smiling and crying in a way that made me even more hysterical. You said I could have anything I wanted, but I just couldn't say it out loud. Actually, you said Love, for you, is larger than the usual romantic love. It's like a religion. It's terrifying. No one will ever want to sleep with you.

اون چیز چی بود حالا:

امروز در خلال توضیح اتفاقات برای پویا، یهو گفتم واسا واسا. واستادی؟ واستا. ببین. واسا. دقیقاً همچین چیزی.