📚 من و کتاب 📚
کتاب خواندن یک تفریح نیست، یک نیازه... 📚📚📚 کتاب میخوانم چراکه زندگی مرابس نیست #فرناندو_پسوآ وطن پرندهِ پَر در خون ...
Ko'proq ko'rsatish12 553
Obunachilar
+124 soatlar
-37 kunlar
+7830 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
بخش پایانی
به بیان دیگر، بیماری این موارد را در بر میگرفت: بیمار ناگهان بهجای دیدنِ واقعیتِ کشورِ خودش، واقعیتِ کشورِ ما را میدید؛ با همان آداب و رسوم، همان ظاهرِ فیزیکی و همان خصوصیات.
یک نمونهاش از این قرار است: بیمار گاه ادعا میکرد که در آسمان گروهی از موجوداتِ غولپیکر پرسروصدا را میبیند که چنین و چنانند، و چنین و چنان خصوصیاتی دارند... «هواپیما!» دانشمندانِ متحیرِ ما بلافاصله فکرشان متوجه هواپیما شد.
اما گذاشتند او تا آخر حرفش را بزند؛ یعنی تصویر دقیق و زندهای از تمدن زیبای غربیِ ما بدهد. سپس، وقتی او ساکت شد، برای چند دقیقه سکوت عمیقی برقرار گردید. هیچکس جرئت حرف زدن نداشت، هیچکس جرئت گفتن حقیقت را نداشت. بالاخره یکی از جوانترین دانشمندان به خود جرئت داد و گفت: «توصیف شما از بیماری خیلی جالب است... اما اگر به اینجا آمدید که چارهای برایش بیندیشید، اشتباه بزرگی مرتکب شدهاید».
غریبه پرسید: «چرا؟»
دانشمند جوان به اطرافش نگاه کرد و وقتی دید همه با نگاهشان او را تشویق میکنند، به خود جرئت داد و گفت: «چون چیزی که شما آن را بیماری مینامید، در اینجا حالتی طبیعی است و هیچکس حتی خوابش را هم نمیبیند که آن را بیماری بنامد... همهٔ ما با واقعیتی مانند آنچه بیمارانِ شما تصور میکنند در عالمِ هذیان میبینند، زندگی میکنیم... بنابراین یا ما بیماریم، و در این صورت باید خودمان هم در پی راه چارهای باشیم، که اصلاً برای این کار ضرورتی احساس نمیکنیم، یا اینکه شما بیمارید... و بیمارانِ شما سالمند».
غریبه به هیچ وجه دگرگون نشد. فقط خاطرنشان کرد: «اگر آنها سالم بودند، نمیمردند».
در این هنگام جنجالی درگرفت. برخی اعتقاد داشتند که باید غریبه را بلافاصله در یک بیمارستانِ روانی بستری کرد. عدهای دیگر میگفتند که او یک شیاد است، و عدهای دیگر هم ــ به نام تمدن پرافتخار و استوارمان ــ اعتراض داشتند و ضمن متهم ساختن غریبه، خواستار دستگیری فوری او بودند. اما یکی از دانشمندان که هنوز حرفی نزده بود ــ پیرمردی با تجربیات زیاد ــ تذکر داد: «اغتشاشی که در اینجا راه انداختهایم، بسیار زشت و نفرتانگیز است. بهجای بحث و مجادله در مورد اینکه این مرد دیوانه است یا شیاد و یا جانی، لااقل از او بپرسیم واقعیتِ کشورش چیست؟!»
سپس پیرمرد با طعنه افزود: «میتوانیم شناختمان از مطالعاتِ علمیِ نژادها را بالا ببریم...»
اما حملات تمام نشد. غریبه در پاسخ به سؤالاتِ پرتشویشِ دانشمندانِ ما، پاسخ داد که حرفی برای گفتن ندارد. کشور او بسیار متفاوت از کشور ماست و از آنجا که هیچ واژهای برای قیاس وجود ندارد، غیرممکن است بتواند شرح دهد که کشورش چگونه است.
یکی از دانشمندان ما گفت: «اما یک لحظه تأمل کنید، لااقل طبیعتِ یکسانی دارید: درخت، رودخانه، کوه، دریا...»
او در جواب گفت: «طبیعت؟ شاید داشته باشیم، اما من هیچ وقت متوجهشان نشدهام».
پاسخ سایر سؤالات نیز همگی نظیر آن بود. عاقبت روشن شد که غریبه نه تنها از کشوری متفاوت میآمد، بلکه دنیای ما را نیز متفاوت از آنچه ما میدیدم، میدید.
به این ترتیب جلسه بدون نتیجه خاتمه یافت. با این وجود، جا دارد نتیجهگیریِ ملالانگیزی را که غریبه به آن رسید بازگو کنیم. او پیش از ترک اینجا گفت که بیمارانِ کشورِ او نیز با نگرانی میپرسند که واقعیتی که زمانی در آن زندگی میکردند، و به شدت دلتنگش هستند، چگونه بوده است؟ و دقیقاً یکی از دلایل وخامت بیماری، عدم امکان توصیف آن واقعیت برای آنها بود.
او اینطور حرفش را خاتمه داد: «مثل اینکه بخواهید به دیوانهها بگویید، عاقل بودن چگونه است، و میدانید که چنین کاری امکانپذیر نیست».
پایان.
✎ֆɦօʀȶ ֆȶօʀʏ
📚 من و کتاب 📚
کتاب خواندن یک تفریح نیست، یک نیازه... 📚📚📚 کتاب میخوانم چراکه زندگی مرابس نیست #فرناندو_پسوآ وطن پرندهِ پَر در خون ...
👍 3
00:41
Video unavailableShow in Telegram
گفت:
چون شب درآید،
شاد شوم که مرا خلوتی بُود بی تفرقه...
#عطار
تاریکی بکام
■𝐌𝐚𝐧𝐨𝐤𝐞𝐭𝐚𝐛
393212383_E94D893FE855A184A997A8CF4BC28BAA_video_dashinit.mp42.00 MB
❤ 2👍 1
00:41
Video unavailableShow in Telegram
گفت:
چون شب درآید،
شاد شوم که مرا خلوتی بُود بی تفرقه...
#عطار
📀 @SoundSilence
393212383_E94D893FE855A184A997A8CF4BC28BAA_video_dashinit.mp42.00 MB
Photo unavailableShow in Telegram
📚 #تفکرات_تنهایی
✍ #ژان_ژاک_روسو
این اثر یکی از نوشته های معروف ادبی دنیا است.تفکرات ژان ژاک روسو در خصوص مسائل سیاسی و ادبی و تربیتی اثر زیادی بر معاصران گذاشت.
نقش فکری او که سالها داخل پاریس عمر سپری نمود با نام یکی از راه بازکنان آرمانهای انقلاب بزرگ فرانسه قابل انکار نیست
‣🅑🅞🅞🅚
Repost from 📚 من و کتاب 📚
🛑#معرفی_ایرداپ
ایرداپ راکی🐰 تو 4 روز ، 20 میلیون
پلیر رو هم رد کرد🤯
📣پروژه جدید Rocky-rabit همستر بعدی،
همکاری با بلاکچین Solana و TON
🔥 پروژه مورد حمایت تمام صرافی دنیا مثل OKX BYBIT BINANCE
همستر که به زودی تموم می شه حتما این ربات رو جایگزینش کنید
به ازای هر رفرال هم مقداری💎TON💎می ده و هم مقداری از توکن خودش
لینک ورود به ربات بازی راکی 👇✅🏆
https://t.me/rocky_rabbit_bot/play?startapp=frId1777511146
👍 2
Photo unavailableShow in Telegram
🔰 #Major #Airdrop
🔮 معرفی پروژه #ماجور ⭐️
#پروژه متعلق به شخص دوروف ، مدیر عامل تلگرام🚀
⭐️استارز رمز ارزی هست که توسط خود پاول دروف ساخته و معرفی شده و قراره برای تمامی پرداخت های درون تلگرام استفاده بشه
مثل خرید اکانت پرمیوم ، پرداخت اشتراک مینی اپ ها ، پرداخت اشتراک محتوای پولی کانال ها و گروه ها ، تبلیغات ، فروشگاهی که قراره اضافه بشه و هر پرداخت هزینه ی دیگری داخل تلگرام
⚠️ قیمت هر استارز 0.013 دلار هست یعنی هر 100 استارز 1.3 دلار
استارز رو میتونید تبدیل به TON یا هر ارز دیگری کنید 🪙
برای ورود به پروژه Major کلیک کنید
داستان های #شاهنامه
بخش ۶۶⚡️
خسرو به رازونیاز باخدا مشغول شد سپس به سپاهیان گفت که تا وقتی دشمن زنده است آوارگی بهتر از دست از جنگ کشیدن است. شش روز اینجا میمانیم و روز هفتم به دنبال آنها میرویم . در این مدت کشتگان را شستند و دخمههایی برایشان ساختند بعد خسرو دبیر را فراخواند تا برای کاووس نامه بنویسد. ابتدا ستایش خدا را بهجا آورد و سپس به تعریف ماجرای جنگ پرداخت و اجساد سیصدتن از نامداران ترک را نیز برای کاووس فرستاد. از آنسو افراسیاب به بخارا نزد قراخان رفت و با بزرگانش به مشورت پرداخت و آنها پیشنهاد دادند که ازاینجا به چاچ و سپس گلزریون برویم تا به بهشت گنگ برسیم و آنجا جای خوبی است هم برای استراحت و هم برای جنگ کردن. افراسیاب پذیرفت و سپاه بدان سو حرکت کرد. وقتی به گنگ رسیدند مدتی آسودند و به تجهیز خود پرداختند.
خسرو نیز از جیحون گذشت و به مرز سغد رسید او به هر جا قدم مینهاد با مردم به نیکی رفتار میکرد و مالهای زیادی به آنها میبخشید . خبر رسید که کاکله که از نژاد تور است با لشکری به افراسیاب پیوسته است . خسرو سپاهی را که از بردع و اردبیل بودند به فرماندهی گستهم به جلو روانه کرد و لشکر نیمروز را به همراه رستم آماده کرد تا بهموقع بتوانند شبیخون بزنند . کیخسرو یک ماه در سغد بود و مردم سغد همه هواخواه او شده بودند و هرکس که راضی بود به سپاه او میپیوست و بدینسان سپاهی از سغد و کشانی نیز به وجود آمد. شاه به سپاهیانش دستور داده بود که هرکدام از ترکان که از جنگ پشیمان شدند کاری به آنها نداشته باشید. پس لشکریان شاه جلو میرفتند تا به گلزریون رسیدند. افراسیاب هم به چیدن سپاه خود پرداخت و در راست سپاه جهن و در قلب افراسیاب و در چپ کبرد قرار داشت و در پس پشت نیز گرسیوز بود. در لشکر ایران خسرو در قلب سپاه و در پس پشت گودرز و توس و منوشان و خوزان و گرگین و گستهم و هجیر و شیدوش بودند و فریبرز در راست سپاه و منوچهر در چپ سپاه بود و در پشت همه گیو قرارگرفته بود
■𝐌𝐚𝐧𝐨𝐤𝐞𝐭𝐚𝐛
👍 2❤ 1
ظرفیت داشتن در پذیرش «حقیقت» را میتوان یک مهارت تلقی کرد، مثلا یک رابطه در لحظات اول شکل گیری تعیین کننده تداوماش است، تلاشی از سر صداقت وقتی با پیش داوری و قضاوت روبرو شود، یک طرف رابطه همواره چارهای ندارد جز اینکه همان چیزی شود که تو میخواهی، فارغ از خود واقعی، هر روز نقاباش را برای شادی تو عوض خواهد کرد، درست در همین لحظه روابطامان به آخر رسیده، زمانی که من دیگر خودم نیستم، همانم که تو میخواهی، کمی تلخ اما، واقعیت این است که در زندگی وقتی ظرفیت پذیرش حقیقت را نداشته باشی، دروغ بیمهابا دچارت میکند.
✍️ا.م
↬ℳ𝒶𝓃𝑜𝓀𝑒𝓉𝒶𝒷
👍 2
باورت بشود یا نه؛
روزی میرسد که دلت
برای هیچکس به اندازهی من تنگ نخواهد شد...
برای نگاه کردنم،
خندیدنم و حتی اذیت کردنم ، برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی...
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره ی من خواهی بود،
میدانم روزی که نباشم؛
هیچکس تکرار من نخواهد شد...
♪ᎷᏪᎴᎥᏟ
4_5992372413289992295.mp310.86 MB
❤ 5👍 3
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.