چرا کتاب آیات شیطانی خشم مسلمانان و جمهوری اسلامی را برانگیخت؟
(بخش اول)
در روزگاران کهن، حضرت ابراهیم به اتفاق هاجر و اسماعیل فرزندش به این درّه آمده بود. ابراهیم، هاجر را در این بیابان بیآب و علف رها کرد. هاجر پرسید: آیا این اراده ی خداوند است؟ ابراهیم پاسخ داد آری. و آنگاه هاجر را به حال خود رها کرد و رفت. حرامزاده! انسان از همان بادی امر خدا را وسیلهی توجیه اعمالِ توجیه ناپذیر قرار میداده.
(رشدی، 2003: ذیل «قسمت اول» 139-140)
#سلمان_رشدی در سال 1947 میلادی در بمبئیِ هند از پدر و مادری مسلمان متولد شد. رمانِ «بچه های نیمه شب» پیرامون خاطرات کودکی سلمان از هند و رمانِ «شرم» بیانگر انتقادات او به شخصیتهای سیاسی پاکستان [کشوری که پدر و مادرش در آن پناه گرفتند] از معروفترین آثار وی است. منتقدین رمان «آیه های شیطانی» را آخرین سنگ بنای نگارش رشدی و تکمیل کنندهی رمانهای سهگانهاش میدانند. (همان: 3-4)
#سلمان_رشدی چهارده ساله بود که به انگلستان مهاجرت کرد و توصیف چگونگی مهاجرت او به این کشور سبب به وجود آمدن آیههای شیطانی شد. این رمان با سقوط دو مرد هنرپیشه به نامهای
جبرئیل فرشته و
صَلَدین چمچا از یک هواپیما شروع میشود که اثری مملوّ از تضادها و کارزار خیر و شر است. (همان: 5-6)
بخش دوم آیههای شیطانی بر اساس یکی از داستانهای صدر اسلام مشهور به «
غَرانیق» پای ریزی شده است. غرانیق جمع غُرنُوق، واژهای است عربی، به معنای مرغِ آبی و در اصطلاح از آن روی این آیات غرانیق نامیده شد که به گمان اعراب بتها به مانند پرندگان به آسمان عروج میکنند و برای پرستندگان خود شفاعت مینمایند.
این داستان را بسیاری افسانه شمرده و
ابن هشام در سیره نبوی ذکری از آن به میان نیاورده است. هر چند طبری از قول ابن اسحاق، استاد ابن هشام میآورد:
روزی شیطان بر زبان پیامبر اسلام انداخت که بتانِ لات و عُزّی و مَنات، والا هستند و شفاعتشان مورد رضایت است. چون قریش این بشنیدند خوشحالی کردند و پیامبر را به خطا متّهم نمیداشتند و با او به سجده افتادند. در ادامه جبرئیل بیامد و گفت: ای محمد چه کردی، برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم. پیغمبر سخت غمگین شد و از خدا بترسید و خدا آیهای نازل فرمود و کار را برای او سبک کرد و پیمبر برفت و چیزی که شیطان به زبان وی انداخته بود منسوخ شد و این آیه آمد که: «بتان جز نام ها نیستند که شما و پدرانتان نامیدهاید و خدا دلیلی بر آن نازل نکرده است.»(طبری، 1363: ج 3، 881 الی883)
ولی جبرئیل که آن بالاها میپلکید راز کوچکی را میداند. فقط یک چیز خیلی کوچک که در اینجا کار دست آدم میدهد. این که هر دو دفعه خودم بودم بابا، بار اول من بودم، باردوم هم خودم بودم! (رشدی، 203: ذیل «قسمت اول» 178)
رمانِ آیههای شیطانی با آن که اثری داستانی میباشد و نه کتابی تاریخی، اما این امر سبب مصونیّت نویسندهی آن از نقدهای فراداستانی نشده است؛ تا آنجا که
عطاء الله مهاجرانی با نوشتن کتابِ
نقد توطئه آیات شیطانی و کارن آرمسترانگ در کتابِ محمد، هدف سلمان رشدی از نوشتن این رمان را توطئه و یا امری مشکوک دانسته و خانم آرمسترانگ علّت اصلی تألیف کتابِ خود را بیان سیمای واقعی پیامبر اسلام معرفی میکند.
اما جدای از کیفیت ادبی و ترجمهی ظاهراً ضعیف این کتاب میتوان گفت حجمی کمتر از یک ششمِ این رمان یعنی
ماهوند، عایشه و بازگشت به جاهلیه سبب رنجش متدیّنان و اصحاب انقلاب جمهوری اسلامی ایران شده است.
رشدی در ابتدای فصلِ ماهوند پیرامون پیامبر اسلام مینویسد: نامش اگر صحیح تلفظ شود، آن که شایستهی سپاس است معنی میدهد. اما در اینجا ماهوند، یعنی مترادف با شیطان نامیده خواهد شد... سوداگر ظاهرش چنان است که باید باشد. پیشانی بلند، بینی عقابی، شانههای پهن، باسن باریک! دارای قدی متوسط و ظاهری فکور است...!چشمانش درشت و مژگانش بلند و دوشیزهوار است...! این باید سوداگر عجیبی باشد والله که از همه چیز بریده است و سر به کوه و صحرا گذاشته، از کوه حراء بالا میرود و گاه تا یک ماه در بالای کوه میماند که تنها باشد. (همان: 136-137)
🟰