cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه

عباسعلی منصوری عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی [email protected]

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
870
Obunachilar
-124 soatlar
+27 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

🍃بازنویسی روایتی از چرایی مسلمانی 👌" چرا مسلمانم" عنوان نوشتاری است از آقای یاسر میردامادی(اصل نوشتار را می‌توانید در اینجا بخوانید) آقای میردامادی الهی‌دانی است که اولا باسواد و اهل تحلیل است.خصوصا اینکه او هم در الهیات سنتی باسواد است و هم در مباحث جدید الهیات. ثانیا او فقط یک محقق نیست بلکه خودش دغدغه ایمان دارد. اما فضیلت او در اینجا این است که خواننده آثار او تصدیق می‌کند که این دغدغه او  را متعصب نکرده بلکه رویکردی حقیقت طلبانه دارد. 👌به زعم بنده متن ایشان در پاسخ به این پرسش که چرا مسلمانم، متن خوب و قابل تاملی است.اما هم کمی پراکنده است و هم می‌توانست ساده‌تر نوشته شود. بنابراین در اینجا سعی کرده‌ام اصل سخن ایشان را به گونه‌ای بازنویسی کنم که دو اشکال فوق را کمتر داشته باشد. من متن آقای یاسر میردامادی را اینگونه می‌فهمم که این متن گرچه تلاشی برای پاسخ به پرسش "چرا مسلمانم" است، اما کمتر به صورت مستقیم ناظر به پرسش بالاست بلکه بیشتر ناظر به چهار مطلب مهم و قابل تامل زیر است: ۱- ارجح بودن اثبات معقولیت مسلمانی به جای اثبات اسلام الف:  آقای میردامادی تصریح می‌کند که هدف من اثبات اسلام نیست بلکه نشان دادن معقولیت مسلمانی است. زیرا سخن از اثبات و برهان در ورای ریاضیات و منطق،سخن گزافی است. منظور از معقولیت هم اقناع تمام مخاطبان اندیشه ورز نیست بلکه مخاطبانی است که اسلام برای آنها یک گزینه‌ی زنده و جدی است.زیرا حتی نشان دادن معقولیت یک دیدگاه برای تمام مخاطبان ( بدون توجه به باورهای زمینه‌ای و سبک‌های متنوع زندگی) انتظاری در حد همان اثبات گرایی و عملا غیر ممکن است. پس مخاطب سخنان من کسانی هستند که پیشاپیش مسلمانند و اکنون می‌خواهند در باب معقولیت مسلمانی بیشتر بدانند یا ایمان از دست رفته‌شان را بازیابند.هدف گزاری بیش از این با فضیلت فکر تواضع معرفتی هم راستا نیست. بنابراین ادله من در باب چرایی مسلمانی، به کسانی که اساسا دین برایشان یک گزینه زنده نیست، کمک نمی‌کند. همچنین به حقیقت جویانی که مردد بین انتخاب کدام دین هستند، کمک نمی‌کند. همچنین مخاطب این نوشته کسانی نیست که انتظار دارند اسلام اثبات شود و دیگر ادیان ابطال.این نوشته ایشان را راضی نخواهد کرد. ب :  یکی از لوازم و مزیت های رویکرد معقولیت محور در مقایسه با رویکرد اثبات‌گرا این است که در رویکرد معقولیت محور، موقعیت مندی فرد جدی گرفته میشود و کسی تظاهر نمی‌کند که از نقطه صفر شروع به استدلال می‌کند. البته آقای میردامادی متذکر می‌شود که رویکرد معقولیت محور مساوی با ایمان گرایی نیست یا به آن نمی‌انجامد زیرا باید نقدها و خدشه های وارد شده به دیدگاه و فهم خود را جدی بگیرد و در صورت لزوم دیدگاه خود را تعدیل کند یا حتی از آن فاصله زیاد بگیرد. ۲- معلل بودن ایمان به جای مدلل بودن مسلمان شدن/ ماندن همانند التزام به هر سنت دینی و غیر دینی دیگری، کار و باری انتزاعی و سرتاسر جدا از شیوه زیست شخصی و اجتماعی نیست. زیرا ایمان از موقعیت مندی گریزی ندارد. به همین خاطر است که آغاز و انجام این یادداشت آمیخته به خرده روایت شخصی در باب چرایی مسلمان بودنم است. در واقع مسلمان بودن یا دیندار بودن به هر دینی بیشتر علت محور است تا دلیل محور. البته دوگانه علت و دلیل مانعه الجمع نیست. زیرا می‌توان استدلال آورد که علت عاطفی میتواند بخشی از روند دلیل آوری باشد. چون در درون گرایی معرفت شناختی،تمایز دلیل و علت محفوظ می‌ماند اما در برون گرایی معرفت شناختی،این تمایز رنگ می‌بازد چون از منظر برون گرایانه علت‌ها تحت شرايط خاصی اهمیت معرفت شناختی دارند. ۳-  مساوی بودن تمام مذاهب اسلام در ادعای مسلمانی تعریف پیشینی و ذات انگارانه از مسلمانی دشوار است. اختلاف مسلمان در فهم توحید،نبوت نبی و خاتمیت آنچنان زیاد است که اشتراک آنها گویی صوری است. به همین خاطر  اولا راست کیشی هیچ گاه در جهان اسلام شکل نگرفت و اصطلاح "راست کیشی اسلامی" درست نیست.  ثانیا همه مذاهب اسلامی به یکسان مسلمانند اما تفسیرشان از سنت و قرآن به یکسان برحق نیست. لذا بحث معقولیت مسلمانی ،بدون ترجیج هیچ یک از مذاهب اسلامی است زیرا می‌توان بدون اینکه اخلاق باور را زیر پا بگذاریم، معتقد به صحت یا برتری یک مذهب خاص باشیم. ۴- بیان یک برهان معرفتی بر معقولیت مسلمانی روش آقای میردامادی در این یادداشت همچنان که خودشان تصریح می‌کنند این نیست که  به اثبات اصول اساسی اسلام ( اثبات  توحیدخدا ،نبوت عامه و  نبوت خاصه) بپردازد بلکه راه او نقد اشکالهایی است که بر معقولیت مسلمانی وارد شده است. او در یادداشتش فقط به نقد یک اشکال می‌پردازد اما نکته مهم این است که تأکید می‌کند که می‌توان این الگوی معرفت شناختی معقولیت محور را در مورد اشکال های دیگر هم پیاده کرد.
Hammasini ko'rsatish...
تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه

عباسعلی منصوری عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی [email protected]

طرح اشکال: معنای زندگی و هدف زندگی انسان در قرآن، عبادت  خداست. مقتضای عبادت فرمانبرداری و تسلیم شدن کامل نسبت به اوامر خدا و رسول است. اما تسلیم کامل خلاف اصیل زیستن است و اصالت فرد را از بین می‌برد زیرا اقتضای اصیل زیستن این است که انسان به دلیل های هر کنشی (از جمله کنش باور‌آوری ) دسترسی داشته باشد. پاسخ آقای میردامادی به اشکال: اگر عقلانیت  را عنصر اساسی زندگی اصیل بدانیم، اقتضا عقلانیت این نیست برای هر عمل و باوری دلیل داشته باشیم. بلکه ما معمولا بر اساس اعتماد عمل و زندگی می‌‌کنیم مگر اینکه دلیلی اعتماد ما را مخدوش کند. ایمان نیز تا حد زیادی مانند اعتماد است. اما نکته مهم این است که  تسلیم خواهی قرآن از اعتماد کورکورانه به دور است. قرآن دلیل آوری،شک صادقانه و حتی اعتراض به خدا را به رسمیت می شناسد و بر تعقل تاکید فراوان می‌کند. ✍ عباس‌علی منصوری https://t.me/spirituality_philosophy
Hammasini ko'rsatish...
تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه

عباسعلی منصوری عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی [email protected]

👍 6
نکات زیر از یادداشت آقای فرهاد شفتی برای بنده قابل تامل و قابل استفاده بود: - ممکن است دین یا آیینی غلط باشد اما منجر به رسیدن به معنویت در حد عالی شود. البته “بهر‌ه‌ی معنوی” ملاکی است برای ماندن در مسلکی که دلایل ردّ آن من را قانع نکرده‌اند. اما اگر از منظر نظری، کذب ادّعای مدعی پیامبری برایم ثابت شود، آنگاه پیروی از او را اخلاقا مجاز ندانسته و خلاف مسیر معنویت می‌دانم. - پرسش از صحیح یا غلط بودن یک دین، باید ناظر به کارکرد معنوی آن دین باشد تا خاستگاه نظری آن.لذا اگر هر گونه تدقیق و تعمّقی درباره‌ی ضروری اسلام لازم است، آن نه در حوزه‌ی نظری که در حوزه‌ی عمل و برای بررسی میزان کارآیی یک خوانش صادقانه از صورت اسلام برای نیل به هدف اسلام است. -  خدای قرآن یک خدای عمل گرا است و اساسا دین چیزی است که بیشتر جنبه عملی دارد تا نظری. - سنجش اینکه آیا خوانشی از صورت اسلام در گستره‌ی اسلام قرار می‌گیرد یا خیر معمولا امری شخصی است. تنها با تجربه کردن خوانشی از اسلام می‌توان به این نتیجه رسید که آیا این خوانش در مسیر هدف اسلام هست یا خیر.
Hammasini ko'rsatish...
👍 5
🍃مسلمانی به چیست و ضروریات اسلام کدامند: تاملی در یک متن 👌یادداشت آقای فرهاد شفتی تحت عنوان" چرا مسلمانم" بسیار قابل تامل و قابل استفاده است.خصوصا اگر خواننده در خواندن آن عجله نکند بلکه با تانی و صبوری با متن همراه شود.(اصل متن را می‌توانید در اینجا بخوانید) 👌نکات و تاملاتی ناظر به متن مذکور: ۱ همچنان که آقای شفتی تصریح می‌کند او یک کثرت گرایی دینی است. لذا منظورش از اینکه چرا مسلمانم ،این نیست که چرا یهودی یا مسیحی نیستم. بلکه بیشتر مرادش این است که چرا اسلام را یک دین می‌داند یعنی محمد را پیامبر و تعالیم او را حاصل وحی می‌داند نه حاصل عقل بشری.حتی بهتر است بگویم من متن آقای شفتی را اینگونه می‌فهمم که مساله‌ی ایشان بیشتر از اینکه این باشد که چرا مسلمانم، این است که او چه معنای از اسلام و مسلمانی را ارجح می‌داند. ۲ دلیل آقای شفتی برای اینکه چرا او مسلمان است این است که : " برای من دعوی پیامبری محمد صادق است چون می‌دانم و دیده‌ام که باور و عمل به خروجی‌های همین دعوی برای بسیاری منجر به معنویت در حدّ عالی، و برای جمع انبوهی از جمله من، منجر به توجه موثر به معنویت شده است. به عبارت دیگر همین که می‌بینم این مسلک دینی، اسلام، برای بسیاری از جمله من در جهت بهبود معنوی موثّر بوده است حجّت مسلمانی من است." این مدعای آقای شفتی هنگامی کامل می‌شود که به این پرسش پاسخ دهد که :آیا اگر فقط او( در اینجا منظورم از او لزوما شخصا آقای شفتی نیست بلکه انسان معاصری است که همچنان خود را مسلمان می‌داند و دلیلش بر مسلمانی، شبیه دلیل آقای شفتی است) باشد و متون مقدس اسلام، همچنان این متون کمک شایانی به معنوی شدن او می‌کنند یا اینکه چون از منابع معرفتی دیگری(فلسفه،رشته های مختلف علوم انسانی،مطالعه سایر ادیان و...‌) بهره گرفته است، می‌تواند متون مقدس اسلام را به گونه‌ای فهم کند که در راستای کمک به معنویت باشد؟ آیا اگر او بود و متون مقدس و شرح و تفسیر های سنتی از اسلام، فهمش از دین می‌توانست در  در راستای معنویت باشد؟ بشخصه چنین می‌اندیشم که آنچه به امثال آقای شفتی در این زمانه کمک نموده است که سلوک معنوی داشته باشند،صرف متون مقدس اسلام نیست. بلکه همان چیزی است که خودشان اشاره کرده‌اند. یعنی" بر مبنای فهمی که از مفهوم خداوند،دین و پدیده وحی دارم" بنابراین خوانش خاص او از قرآن است که او را به سمت معنویت سوق می‌دهد و نکته مهم در اینجا این است که رسیدن به این خوانش برای یک دیندار سنتی- فقهی گرچه محال نیست اما بعید و دشوار است و آقای شفتی بخاطر پیمودن مسیری در سنت و مدرنیته به این خوانش رسیده است. همچنین مدعای آقای شفتی هنگامی کامل می‌شود که به این پرسش پاسخ دهد که با توجه به فهمی که ایشان در این یادداشت از ضروریات اسلام و چرایی مسلمان بودن ارائه می‌کند، آیا ادیانی که شریعت و صورت کمتری دارند و آشکارا بر باطن و اهداف دینداری تاکید بیشتر دارند، جایگزین بهتری برای اسلام نیستند؟ پاسخ به این پرسش از این جهت ضرورت بیشتری می‌یابد که گرچه اسلام انسان‌های معنوی زیادی را تربیت کرده است اما بخاطر غلبه نگاه فقهی و نگاه تکلیفی و پاداش و جزا محور و آخرت اندیش، اکثر پیروان این دین بیشتر احساس تکلیف و ترس می‌کنند تا لذت و رضایت و سلوک معنوی.به گونه‌ای که گویا دین برای ایشان بیشتر یک وبال است تا یار و راهی برای سلوک معنوی ۳ آقای شفتی تصریح می‌کند که: "فهم‌ها و تفسیرهای مختلف از صورت اسلام در صورتی که در راستای هدف اسلام باشد،همچنان داخل در گستره اسلام است. ضروری اسلام استفاده از خوانشی از صورت اسلام است که در مسیر هدف اسلام، تزکیه‌ی نفس (یا معنویت) به کار آید. بنابراین هر خوانش صادقانه از صورت اسلام که بالقوه یا بالفعل منجر به استفاده از اسلام به عنوان یک رویکرد برای سلوک به سوی هدف اسلام، یعنی تزکیه‌ی نفس، باشد از نظر من محترم و در گستره‌ی دین اسلام است ولو اینکه آن خوانش با اسلامی که من یا اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان پیروش هستند زمین تا آسمان متفاوت باشد." گرچه نویسنده تصریح می‌کند که شناخت اینکه کدام فهم از صورت در راستای هدف است،امری نسبتا شخصی  است؛ اما با این وصف این سوال همچنان قابل طرح است که چگونه می‌توان فهم‌های متضاد از یک صورت را داخل در گستره اسلام دانست. و ما می‌دانیم که تفسیرهای یک متن گاهی در حد متضاد هستند. اگر دو خوانش ضد هم باشند دیگر صورت،صورت نخواهد بود. بلکه هم صورت های اسلام عملا بسیار بیشتر از آنچه آقای شفتی اشاره کرده‌‌اند خواهد شد و هم اسلام واجد صوت‌های متعارض خواهد شد. ✍ عباس علی منصوری https://t.me/spirituality_philosophy
Hammasini ko'rsatish...
تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه

عباسعلی منصوری عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی [email protected]

👏 4👍 1
۴ نکات زیر از یادداشت آقای شفتی برای بنده قابل تامل و قابل استفاده بود: - ممکن است دین یا آیینی غلط باشد اما منجر به رسیدن به معنویت در حد عالی شود. البته “بهر‌ه‌ی معنوی” ملاکی است برای ماندن در مسلکی که دلایل ردّ آن من را قانع نکرده‌اند. اما اگر از منظر نظری، کذب ادّعای مدعی پیامبری برایم ثابت شود، آنگاه پیروی از او را اخلاقا مجاز ندانسته و خلاف مسیر معنویت می‌دانم. - پرسش از صحیح یا غلط بودن یک دین، باید ناظر به کارکرد معنوی آن دین باشد تا خاستگاه نظری آن.لذا اگر هر گونه تدقیق و تعمّقی درباره‌ی ضروری اسلام لازم است، آن نه در حوزه‌ی نظری که در حوزه‌ی عمل و برای بررسی میزان کارآیی یک خوانش صادقانه از صورت اسلام برای نیل به هدف اسلام است -  خدای قرآن یک خدای عمل گرا است و اساسا دین چیزی است که بیشتر جنبه عملی دارد تا نظری - سنجش اینکه آیا خوانشی از صورت اسلام در گستره‌ی اسلام قرار می‌گیرد یا خیر معمولا امری شخصی است. تنها با تجربه کردن خوانشی از اسلام می‌توان به این نتیجه رسید که آیا این خوانش در مسیر هدف اسلام هست یا خیر.
Hammasini ko'rsatish...
مسلمانی به چیست و ضروریات اسلام کدامند: تاملی در یک متن یادداشت آقای فرهاد شفتی تحت عنوان" چرا مسلمانم" بسیار قابل تامل و قابل استفاده است.خصوصا اگر خواننده در خواندن آن عجله نکند بلکه با تانی و صبوری با متن همراه شود.(اصل متن را می‌توانید در اینجا بخوانید) نکات و تاملاتی ناظر به متن مذکور: ۱ همچنان که آقای شفتی تصریح می‌کند او یک کثرت گرایی دینی است. لذا منظورش از اینکه چرا مسلمانم ،این نیست که چرا یهودی یا مسیحی نیستم. بلکه بیشتر مرادش این است که چرا اسلام را یک دین می‌داند یعنی محمد را پیامبر و تعالیم او را حاصل وحی می‌داند نه حاصل عقل بشری.حتی بهتر است بگویم من متن آقای شفتی را اینگونه می‌فهمم که مساله‌ی ایشان بیشتر از اینکه این باشد که چرا مسلمانم، این است که او چه معنای از اسلام و مسلمانی را ارجح می‌داند. ۲ دلیل آقای شفتی برای اینکه چرا او مسلمان است این است که : " برای من دعوی پیامبری محمد صادق است چون می‌دانم و دیده‌ام که باور و عمل به خروجی‌های همین دعوی برای بسیاری منجر به معنویت در حدّ عالی، و برای جمع انبوهی از جمله من، منجر به توجه موثر به معنویت شده است. به عبارت دیگر همین که می‌بینم این مسلک دینی، اسلام، برای بسیاری از جمله من در جهت بهبود معنوی موثّر بوده است حجّت مسلمانی من است." این مدعای آقای شفتی هنگامی کامل می‌شود که به این پرسش پاسخ دهد که :آیا اگر فقط او( در اینجا منظورم از او لزوما شخصا آقای شفتی نیست بلکه انسان معاصری است که همچنان خود را مسلمان می‌داند و دلیلش بر مسلمانی، شبیه دلیل آقای شفتی است) باشد و متون مقدس اسلام، همچنان این متون کمک شایانی به معنوی شدن او می‌کنند یا اینکه چون از منابع معرفتی دیگری(فلسفه،رشته های مختلف علوم انسانی،مطالعه سایر ادیان و...‌) بهره گرفته است، می‌تواند متون مقدس اسلام را به گونه‌ای فهم کند که در راستای کمک به معنویت باشد؟ آیا اگر او بود و متون مقدس و شرح و تفسیر های سنتی از اسلام، فهمش از دین می‌توانست در  در راستای معنویت باشد؟ بشخصه چنین می‌اندیشم که آنچه به امثال آقای شفتی در این زمانه کمک نموده است که سلوک معنوی داشته باشند،صرف متون مقدس اسلام نیست. بلکه همان چیزی است که خودشان اشاره کرده‌اند. یعنی" بر مبنای فهمی که از مفهوم خداوند،دین و پدیده وحی دارم" بنابراین خوانش خاص او از قرآن است که او را به سمت معنویت سوق می‌دهد و نکته مهم در اینجا این است که رسیدن به این خوانش برای یک دیندار سنتی- فقهی گرچه محال نیست اما بعید و دشوار است و آقای شفتی بخاطر پیمودن مسیری در سنت و مدرنیته به این خوانش رسیده است. همچنین مدعای آقای شفتی هنگامی کامل می‌شود که به این پرسش پاسخ دهد که با توجه به فهمی که ایشان در این یادداشت از ضروریات اسلام و چرایی مسلمان بودن ارائه می‌کند، آیا ادیانی که شریعت و صورت کمتری دارند و آشکارا بر باطن و اهداف دینداری تاکید بیشتر دارند، جایگزین بهتری برای اسلام نیستند؟ پاسخ به این پرسش از این جهت ضرورت بیشتری می‌یابد که گرچه اسلام انسان‌های معنوی زیادی را تربیت کرده است اما بخاطر غلبه نگاه فقهی و نگاه تکلیفی و پاداش و جزا محور و آخرت اندیش، اکثر پیروان این دین بیشتر احساس تکلیف و ترس می‌کنند تا لذت و رضایت و سلوک معنوی.به گونه‌ای که گویا دین برای ایشان بیشتر یک وبال است تا یار و راهی برای سلوک معنوی ۳ آقای شفتی تصریح می‌کند که: "فهم‌ها و تفسیرهای مختلف از صورت اسلام در صورتی که در راستای هدف اسلام باشد،همچنان داخل در گستره اسلام است. ضروری اسلام استفاده از خوانشی از صورت اسلام است که در مسیر هدف اسلام، تزکیه‌ی نفس (یا معنویت) به کار آید. بنابراین هر خوانش صادقانه از صورت اسلام که بالقوه یا بالفعل منجر به استفاده از اسلام به عنوان یک رویکرد برای سلوک به سوی هدف اسلام، یعنی تزکیه‌ی نفس، باشد از نظر من محترم و در گستره‌ی دین اسلام است ولو اینکه آن خوانش با اسلامی که من یا اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان پیروش هستند زمین تا آسمان متفاوت باشد." گرچه نویسنده تصریح می‌کند که شناخت اینکه کدام فهم از صورت در راستای هدف است،امری نسبتا شخصی  است؛ اما با این وصف این سوال همچنان قابل طرح است که چگونه می‌توان فهم‌های متضاد از یک صورت را داخل در گستره اسلام دانست. و ما می‌دانیم که تفسیرهای یک متن گاهی در حد متضاد هستند. اگر دو خوانش ضد هم باشند دیگر صورت،صورت نخواهد بود. بلکه هم صورت های اسلام عملا بسیار بیشتر از آنچه آقای شفتی اشاره کرده‌‌اند خواهد شد و هم اسلام واجد صوت‌های متعارض خواهد شد.
Hammasini ko'rsatish...
🍃چرا مسلمانم: تاملی در یک متن 👌"چرا مسلمانم" عنوان کتابی است از آقای محمد علی میرباقری(متن کتاب در اینجا) نوع قلم نویسنده نشان می‌دهد که متن یک نوشته‌ی شخصی است یعنی دغدغه و مساله الهیاتی نویسنده بوده است. اما اخیرا نوشته‌های دیگری با همین عنوان توسط دیگرانی هم نوشته شده است و این نشان می‌دهد که این پرسش دیگر یک پرسش صرفا شخصی نیست بلکه یکی از مسائل الهیاتی زمانه‌ی ما است. نظر به نکته اخیر و نظر به متن کتاب، دو نکته را تقدیم علاقمندان می‌کنم. 👌نکته اول: لزوم توجه به خاستگاه طرح پرسش به نظرم بیش از آنکه پاسخ به این پرسش( که چرا مسلمانم؟) مهم باشد، تامل در این نکته مهم است که چرا  این پرسش ظهور نموده است. زیرا اولا اساسا راه پاسخ به این پرسش، از طریق تامل در خاستگاه طرح آن ممکن است. ثانیا تامل در چرایی طرح این پرسش، ما را به پرسش عمیقتر و اصیل‌تر (یعنی پرسش از معنای ایمان و دینداری از منظر فرا دینی و فلسفی نه از منظر کلامی و درون دینی )رهنمون می‌کند.  هر پرسشی در هر زمان و دوره‌ای امکان طرح نمی‌یابد. گرچه برخی از پرسش‌ها نسبتا فرا زمانی و فرا مکانی هستند(همچون پرسش از مبدا و معاد ،راه رسیدن به سعادت و رهایی از رنج و.....) اما بسیاری از پرسش‌ها زمانمند یا مکانمند هستند. یعنی اتفاق هایی می‌افتد که یک پرسش امکان طرح می‌یابد و طرحش به سان یک پرسش، معنادار می‌شود. پرسش از اینکه "چرا مسلمانم؟" حاصل تحقق یک وضع و زیست جهان جدید است. اگر این پرسش چند دهه قبل مطرح می‌شد،برای کسی چندان معنادار نبود. به همین خاطر چندان هم مساله و پرسش کسی نبوده است. طرح این مساله ( که چرا مسلمانم؟) حاصل وضعی است که از یک طرف انسان احساس می‌کند که منابع معرفتی غیردینی(فلسفه،روان شناسی و...) می‌توانند کمک‌های شایانی به او بکنند و در عمل از آنها بهره‌های فراوان می‌برد. و از طرف دیگر انسان با قبول نوعی کثرت‌گرایی دینی، با این پرسش مواجه شده است که بهترین راه وفادار بودن به یک دین خاص است یا پناه بردن به معنویت فرا دینی و مواجهه‌ی گزینشی با تعالیم ادیان مختلف؟ با این وصف به نظرم پرسش اصلی این نیست که چرا مسلمانم بلکه پرسش اصلی در مقام اول چرایی ارجحیت معنویتی دینی(سلوک معنوی با پایبندی به یک دین خاص)  بر معنویت فرادینی است و در مقام بعد پرسش و تامل در باب ماهیت و چیستی دینداری است. 👌نکته دوم : نقد و نظری در باب محتوای کتاب ۱- به نظرم صرف نظر از مباحث ایشان در باب اعجاز قرآن  مهمترین اشکال این متن،ناتمام بودن استدلالی است که برای " چرا مسلمانم" می‌آورد. ضمن اینکه سنخ استدلال نویسنده به گونه‌ای است که خواننده احساس می‌کند بیشتر با یک استدلال کلامی- درون دینی مواجه است تا با یک استدلال فلسفی و برون دینی. ناتمام بودن استدلال نویسنده از این جهت است که نویسنده باید اول اثبات کند که آنچه محمد(ص) آورده است در حد یک دین و برخواسته از یک منبع معرفتی وحیانی است و واجد چیزی است که ورای دست آورد عقول بشری است. ثانیا باید اثبات کند که این آورده‌ی حضرت رسول همچنان برای انسان امروزی آنقدر دست آورد دارد که بهتر است انسان این زمان هم همچنان به آن وفادار باشد. در همین قسمت لازم بود توضیح دهد که چرا وفاداری به یک دین خاص بهتر از خداباوری فرا دینی(بهره گرفتن از تمام ادیان و مقید نشدن به تعالیم یک دین خاص) است. ۲- اشکال دیگر متن مربوط به استدلال نویسنده بر لزوم مسلمان بودن نه مسیحی یا یهودی بودن است. استدلال ایشان این است که اگر حقانیت اسلام را بپذیریم( نویسنده قبلا استدلال خود بر حقانیت اسلام به مثابه یک دین را به بیان ساده توضیح داده است) آنگاه باید اسلام را در مقابل سایر ادیان برگزینیم زیرا طبق برخی از آیات قرآن،اسلام دینی است که باید آن را بر یهودیت و مسیحیت ارجح دانست.(نویسنده در متن به این دسته از آیات اشاره می‌کند) اما به نظر می‌رسد اولا این آیات به صراحت و تاکید فراوان پیروان یهود و مسیحیت را دعوت به تغییر کیش نمی‌کند. ضمن اینکه آیات دیگری در قرآن وجود دارد که تکثر ادیان را می پذیرد و نجات بخش می‌داند ثانیا سیره‌ی حضرت رسول هم تلاش برای تغییر دین یهودیان و مسیحیان و نگرانی بابت گمراهی ایشان نبوده است. ✍ عباس‌علی منصوری https://t.me/spirituality_philosophy
Hammasini ko'rsatish...
تاملاتی در دین ،معنویت و فلسفه

عباسعلی منصوری عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی [email protected]

👍 5
چرا مسلمان هستم.pdf2.12 MB
🍃داستانی کوتاه در باب کارمندی 👌هانا آرنت: " آیشمن یک کارمند معمولی بود. کارمند زمانی که چیزی جز یک کارمند نیست، واقعا آدم بسیار خطرناکی است" منبع:هانا آرنت،آخرین مصاحبه و دیگر گفت و گوها،ترجمه هوشنگ جیرانی،نشر خزه،۱۴۰۰،ص ۳۸ 👌چند روز پیش با پسرم رفته بودیم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که کتاب‌هایی را که او و دخترم گرفته بودند،تحویل بدیم و کتاب جدید بگیریم. کارمند مربوطه کتاب ها را تحویل گرفت. گفت: می توانید پنج کتاب امانت ببرید‌ رفتیم سراغ قفسه ها. پسرم با شوق کتاب‌ها را انتخاب می‌کرد. نهایتا چهار کتاب را انتخاب کردید و  کتاب ها را روی پیشخوان کارمند گذاشتیم کارمند مربوطه گفت: الان که چک کردم زمان عضویت بچه ها تمام شده و باید تمدید کنند. گفتم: بی زحمت تمدید کنید گفت: باید چهل هزارتومان حق عضویت سالانه پرداخت کنید. گفتم: بفرمایید از این کارت بکشید گفت: دستگاه ندارم باید پول نقد بدید. جلسه بعد با خودتان پول نقد بیارید گفتم: خوب این کتاب ها؟ گفت: نمی توانید ببرید من چیزی نگفتم.چون راستش در اون ساعت حوصله بگو و مگوهای احتمالی را نداشتم. (هر چند بعدا خودم را سرزنش کردم که چرا چیزی نگفتی) در راه برگشت از کانون از این رفتار کارمند خیلی تعجب کردم. با خودم گفتم خدایا اینا که اصلا مشتری ندارن و می دانن که ما کتاب‌ها را بر می گردانیم. چرا نگفت اشکال نداره کتاب ها را ببرید و هنگام بازگشت هزینه تمدید را هم با خودتان بیاورید؟ احساس کردم او در آن لحظه فقط یک کارمند بود نه انسان کارمند. مشکل اینجاست که ما در نظام کارمندی ایران از این سنخ افراد کم نداریم. نه اینکه لزوما این افراد، انسان های بدی باشند بلکه تا حد زیادی ساختار اداری معیوب ایشان را صرفا کارمند کرده است نه انسان کارمند. 👌البته باید در پایان این نکته را یادآور شوم که زندگی این درس را به من داده است که فعل افراد را سرزنش کنم اما زود صاحب فعل را سرزنش نکنم. با این وصف همچنان احتمال میدهم که کارمند مذکور انسان شریفی باشد و این ماجرا صرفا یک اتفاق و از سر غفلت بوده باشد.
Hammasini ko'rsatish...
👍 7👏 5