𝐇𝐞𝐚𝐯𝐞𝐧𝐥𝐲 𝐌𝐢𝐫𝐚𝐜𝐥𝐞
ساختهی ذهن و قلبم برای تنها معجزهی زیبای زندگیم.🌼☕ ↳ https://t.me/BiChatBot?start=sc-36612-NxRRWb9
Ko'proq ko'rsatishMamlakat belgilanmaganTil belgilanmaganToif belgilanmagan
136
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
از رعیت به عالیجناب.♡~
" یک سال و اندیست که در کنار من نیستی.
من را به اغوش کشیدی، نوازشم کردی و بوسیدی. سرت را به شانهم تکیه دادی و لبهایت چسبیده به لالهی گوشم نجوا کرد که بازمیگردی. دوباره و به همینجایی که هستی. آن روز، درست در مرکز قصر با شکوه این کشور، دستهای زیبایت را روی سینهی مرتعش من قرار دادی و به پیوند عميقِ بین قلبهایمان سوگند خوردی که دوباره بازمیگردی.
و حالا من در همان نقطه ایستادهام. مرکز قصر.
یک سال و اندی از به اغوش کشیدن و سوگند خوردنت میگذرد.
و من هنوز گرمای دستهای زیبا و بلوریمانندت را روی سینهی سمت چپ ساکنم حس میکنم.
از رعیت به عالیجناب قلب من.
امروز مراسم تاج گذاری برگزار شد و حالا من امپراطور این سرزمین هستم.
اما چه فایده.
تو را در اغوش خود ندارم.
منِ امپراطور قدرتِ دوباره کنارت بودن را ندارم.
شرم میکنم.
از مردمانم شرم میکنم که مرا امپراطور خود مینامند در حالی که من قدرت دوباره بازگرداندن معشوقِ خود را ندارم."
غمگین میشم میبینم ازینجا لفت دادین.
صبر پیشه کنید.
از کنکور راحت شم میام.
بیون بکهیون در کبراکس، کبرا بود و کبرا قبل از ایکس قرار میگیره.
من بیون بکهیونام.
یک عکاس 26 ساله که طناب زندگیش بسته به یک لنز دوربین مشکی و معمولیِ دور گردنشه.
طناب؟
اره طناب!
یک طناب سفت و محکم که کبودی بزرگ و دردناکی روی نبض گردناش به جا گذاشته.
روزی که دیدمش، بافت ضخیمش دور گردنم محکم شد و من اینقدر محو اون چشمهای کشیده و زیبای توی لنز دوربینام بودم، که متوجهاش نشم.
ساعت پنج صبح، توی گرگ و میش هوا، بهم اعتراف کرد و من بوسیدمش.
اون لحظه حسش کردم.
خراشی که روی پوست گردنم انداخت و حس کردم، اما نتونستم اهمیتی بدم. نه تا وقتی که دست بزرگ و گرمش دقیقا روی اون خراش و نوازش میکرد و من دیوانهبار لبهای درشتشو میمکیدم.
هر ثانیه که بیشتر کنارش وقت میگذروندم، هر لحظه که محکمتر بغلش میکردم و هر شبی که اون قبل خواب زیر گوشم نجوای عاشقانه سر میداد؛ اون طناب لعنتی بیشتر عین یک مار سمی دور گردنم میپیچید و زهرشو تو تکتک سلولهای بدنم که برای اون پسر ادامه میدادن، پخش میکرد.
و تیر خلاص.
شبی که برعکس تمام یک ساله گذشته، من زیر گوشش نجوای عاشقانه که مخلوطی از اشک و غم بود سر دادم.
دقیقا همونلحظهای که دستهای نفرینشدم که از قضا اون عاشقشون بود از سردیِ اسلحهی بین انگشتهام لمس شدن، و من تمومش کردم.
همهی اون چیزی که باعث شد من یک عکاس معمولی با یک زندگی معمولیتر اما پر از عاشقانه رو به هرچیزی ترجیح بدم و به خاطرش ادامه بدم و از خودم گرفتم و حالا دوباره همهچی سیاه شده.
یک سیاهیِ محض که رنگ سرخ خونِ آغشته بهش صحنهی محشری رو برای لنز دوربین شکسته شدم ساخته.
و حالا من بیون بکهیونام.
یک مرد 27 ساله.
دست راست رئیسِ بیرحمِ بزرگترین باند قاچاق آمریکا.
یک مرد تنها با یک کبودی بزرگ و دردناک روی گردنش. 🕸⛓
┊͙️Heavenly miracle
࣪˖┊🕷🥀 ℐ 𝓌𝒶𝓃𝓉𝑒𝒹 𝓉𝑜 𝒷𝑒 𝓌𝒾𝓉𝒽 𝒽𝒾𝓂 𝒶𝓃𝒹 𝓁𝑜𝓋𝑒 𝒶𝓃𝒹 𝑒𝓍𝓅𝑒𝓇𝒾𝑒𝓃𝒸𝑒.
ℬ𝓊𝓉 𝓁𝒾𝒻𝑒 𝒹𝒾𝒹 𝓃𝑜𝓉 𝒶𝓁𝓁𝑜𝓌 𝓂𝑒 𝓉𝑜 𝒹𝑜 𝓈𝑜.┊
2.25 MB
اول اینکه اگه هنوز چنل استار شاپ پانیذ جوین نشدین زود تند سریع برین 🤤🤤دوم اینکه بلاخره اولین ستاره و محصول فوق العادش و گذاشت و حتما برین خودتون کامل چکش کنین و این فرصت و از دست ندین 😎🤤
و سوم اینکه عزیزایی که از چنل بنده جوین شدن و واسه سفارش میرن لطف کنن و این کد و حتما بدن به پانیذ یا حدیث 👈estar01 🥰🥰
از دستش ندین بچها 🤤😎
「⊰ مُشخصات اولین ستاره 'اِستار شاپ'☁️✨˚໑」
⭐️"نام : فتوبوک اکسپلوریشن بکهیون"
✨جنس کاغذ : فتوگلاسه ۱۵۰ گرمی سریِA
✨نوع جلد : سخت
✨سایز: ۲۰X۱۵
✨کیفیت : HD
✨تعداد ورژن : ۵ ورژن
"معرفی ورژنـها به همراه تعداد صفحـات"
❤️•ورژنـAـ(ویدیو بالا) : ۵۷۰ صفحه (بیشتراز ۶۰۰ عکس به کاربرده شده)
🧡•ورژنـBـ :۳۰۰ صفحه
💙•ورژنـCـ : ۱۵۰صفحه
💚•ورژنـDـ : ۱۰۰صفحه
💖•ورژنـSpecialـ ( تفاوت در سایز۳۰X۲۰) : ۵۷۰ صفحه
-قیمت هـر ورژن :
❤️•ورژنـAـ :۶۵۵ هزار تومان
🧡•ورژنـBـ :۴۳۰ هزار تومان
💙•ورژنـ Cـ: ۳۲۰ هزارتومان
💚•ورژنـDـ : ۱۹۸ هزارتومان
💖•ورژنـSpecialـ : ١,٢٥٠ هزارتومان
🦋_هزینه ارسال برای ورژن A و Special رایگان هست.
ᒥ @StarOceanBlue💫ᒣ
73.14 MB
- هی یول اینجارو ببین
جلوتر رفتم و تن کوچیکشو از پشت محکم بغل کردم.
+ چانبک؟!
- اهوم، قشنگ شده نه؟ اگه آب بهشون نمیخورد قشنگترم میشد.
همونطور که به اداهای لوس و لبهای آویزونش میخندیدم تو بغلم محکمتر فشارش دادم و به ماسههای زیر پامون که کلمهی " چانبک " و چندتا قلب کوچیک و بزرگ اطرافش کشیده شده بود نگاه کردم.
+ خیلی قشنگ شده هیونی، اما نه به اندازه انجل کوچولوی لوسِ تو بغلم.
- یااا اینطوری نگو
+ پس چطوری بگم مرد کوچک؟
ابروهای خوشحالتش بهم گره خوردن و با تخسی خودشو از بغلم کشید بیرون.
در حالی که به سمت دریا میدوید سعی داشت با حرکاتش وسوسهام کنه تا دنبالش کنم و با زیرکی به چیزی که از اول میخواست برسه؛ شنا کردن و آببازی تو نیمهشب، در حالی که هیچکس تو ساحل نیست و تنها موجهای تند و خروشانان که سعی در قدرتنمایی خودشون دارن.
به سمتش پاتند کردم و در حالی که از شیرینکاریاش قهقهه میزدم صداش زدم. "
~ هی آقا.. آقا.. حالتون خوبه؟
انگار که به یکباره از ارتفاع بلندی پرت شده باشم پایین، در حالی که نفسنفس میزدم به خودم اومدم.
با حس خیسی پاهام نگاهم به زمین کشیده شد و تازه اونموقع متوجه شدم که تا روی زانو داخل آبام.
با کمک مرد غریبه به ساحل برگشتم و در حالی که هیچ کنترلی روی حرکاتم نداشتم سقوط کردم.
همهچی فرق میکرد.
من توی همون ساحل بودم.
اما خبری از ستارهها و ماهِ تو آسمون نبود.
آسمون یه ترکیبِ سوزناک از غروب آفتاب ساخته بود .
ساحل خلوت نبود و میشنیدم صدای خندههای بچگانهی اطرافمو.
همهچی فرق کرده بود به جز یکچیز.
انگار که دریا هم پشیمون و دلسرد از هرچیزی باشه، آروم گرفته بود.
خبری از موجهای همیشه عصبانیش نبود و دیگه کاریام به کار کسی نداشت.
یکچیز دیگه..
یکچیز دیگه کم بود.
انجل کوچولو..
مرد کوچک من..
تا وقتی اون کنارم بود، توی آغوشم بود، من سراسر آرامش بودم.
اما حالا..
در حالی که عین یک دیوانه توی عالم رویا و واقعیت سر میکنم روی ماسههای نرم ساحلی زانو زدم که خیلیوقته آروم گرفته.
پسرک نوزدهسالهی منو بیرحمانه در آغوش مرگ و خوفناک خودش غرق کرده و در نهایت.. به آرامش رسیده.
┊͙️Heavenly miracle
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.