νοῦς
1 625
Obunachilar
-324 soatlar
+37 kunlar
+730 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Repost from یادها
«خسی در میقات» گزارش مشهور جلال آل احمد از سفر حج است. در اصل دستنوشته های او، مطالبی وجود داشته که در هنگام چاپ کتاب، از متن حذف شده اند. کتاب «راز حج جلال» برای نخستین بار این حذفیات را منتشر کرده است. چند تکه از آنها بدین شرحند:
- [به وقت بازگشت، در فرودگاه جده] الان عجب احتیاج به الکل دارم. نمیدانم از کجا میتوان بدست آورد، آن هم در این خر تو خر.
- با تغییراتی میتوان امیدوار بود که حج مرحله ای باشد و تجربه ای در زندگی افراد ملل مسلمان، و گرنه حج به صورت فعلی یک بدویت موتوریزه است. همه چیز عوام، و چه مذهب عوامها و جاهلهای عالم است این اسلام.
- امان از قبله مسلمین. مرکز کثافت است، مزبله است، کثافت کده ای است. نمودار کاملی است از ظاهر و باطن مردمی که به این قبله نماز میگذارند. و اصلا چه بی خود ما جهودها را به کثافت مسخره میکنیم. اسلام را در زادگاهش، باید نمودار اصلی کثافت دید.
- به هر صورت این طور که میبینم، تمام تمایلات اخیرم به وحدت ایمان اسلامی و اصول معتقدش را دستاویزی کردن برای قیامی یا حرکتی، تمام در این سفر پامال شد. چیز عجیبی که در آن سفر سال ۱۳۲۲ به عراق، من دینم را از دست دادم و بدل شدم به یک آدم لامذهب و حالا در این سفر نیز تجدید مطلعی دارد میشود به تصفیه روح از آخرین تمایلات مذهبی که به علت شکستهای اخیر و سرخوردگی هایش کم کم داشت بروز میکرد در اسم گذاریهای مذهبی روی کتابها، در تمایلات به روحانیت در غربزدگی و روشنفکران و غیره... این هم تمام شد. فقر همه جا فقر است، مذهب همه جا مذهب است، دکان هم همه جا دکان است و دیگر آن زمانه گذشته است که بتوان بر پلکان مذاهب به آسمانی رفت.
- سروکار با مذهب داشتن از مستلزمات کار آدمهایی است که با خلق الله سروکار میخواهند داشته باشند. یعنی کار سیاستمداران، آدمی مثل من هرچه لامذهب تر، بهتر و هرچه شکاک تر، قاطع تر و هرچه فارغ تر از این عوالم، راحت تر. به این طریق، گمان میکنم پس از این سفر در غربزدگی و روشنفکران سخت تجدید نظر خواهم کرد. اگر بشود در حدودی همان قضیه لاییک بودن را جدی طرح خواهم کرد. این طور که پیداست از نو زمانهٔ یک تظاهر دیگر به لامذهبی است و این بار معقول تر. آن بار از سفر عراق و کربلا که برگشتم، آن کتاب محمد و آخر الزمان را از پل کازانوا ترجمه کردم که خیلی تند بود و خلاف مدارا و سیاستمداری در کار مطبوعات بود. ولی این بار معقول تر رفتار خواهم کرد. یا به طنز در قصه ها از نو پوست عالم مذهب را خواهم کند، یا به تلویح در طرح مسائل روشنفکری.
https://t.me/jafarian1964/13162
رسول جعفریان
👍 3
این متن همه اش یه طرف این فراز اولش یه طرف: آلمان دیگر یک دولت [=کشور] نیست. آموزگاران کهنسال حقوق اساسی، آن کسانی که در کار پرداختنی به حقوق اساسی آلمانی بودند [...] تا مفهومی برآمده از قانون اساسیِ آلمانی را تثبیت کنند، عاجزند از اجماع بر این مفهوم تا آن دم که جدیدها از جهد در پی یافتناش دست بدارند، [...]. دیگر هیچ نزاعی بر سر این نیست که ذیل کدام مفهوم، قانون اساسیِ آلمانی گنجیدنی است، هرآنچه دیگر فهمیدنی نباشد دیگر نیست. اگر بناست که آلمان اصلاً دولتی باشد، این دولتِ اضمحلال را چه میتوان نام نهاد به از آنچه دانشوری خارجی در عرصهی حقوق اساسی، آنارشی مینامدش؛ اگر این پارهها خود را دوباره در دل ایالات [=دولتها] قوام نمیدادند، که برایشان وجودِ همچنانی، کم از خاطرهی پیوندی سابق، هنوز هم شبح اتحادی باقی بگذارد؛ [...].
👍 1
خواستم شعری درباره مرثیه یحیی ابن زید که در قیام علیه خلیفه کشته شد را بخوانم که نیم شعر ترساندن بنی عباس به قیام مهدی فرزند امام عسکری است اما گفتم قبلش توضیحاتی بدهم.
«ابن رومى» ادیب و شاعر برجسته شیعه در قرن سوم هجرى برخی وى را شاعر خاص امام حسن عسکرى علیهالسلام مى دانند، زیرا اشعار بسیارى در مدح آن حضرت سروده است.
نام جدش جریج یا جرجیس، بى شک اسمى یونانى است. پس به سخن کسى که گفته است به این دلیل او را ابن رومى گویند که در کودکى زیباروى بود، نباید وقعى نهاد. همچنین مادر ابن رومى ایرانى بوده است، چه خود اظهار کرده ایرانی ها دائى ها و رومی ها عموهاى من هستند. هرچند هیچ تألیف علمی از وی شناخته نیست، اما تحلیلهای روانشناختی، برداشتهای فلسفی و واژگان بسیار غنی او بر وسعت اطلاعات او دلالت دارد.
ابن سینا دیوان او را برگزیده و مشکلات اشعارش را شرح کرده است و گویند: ابن سینا گفته از تکالیف درسى استاد ادبیاتم یکى حفظ اشعار ابن رومى بود و من آن اشعار را با چند کتاب دیگر ظرف شش روز و نیم حفظ کردم.
بین زندگی ابن رومی شاعر قرن سوم و انوری شاعر پارسی گوی قرن ششم شباهت های فراوانی وجود داشته، از سوی دیگر، انوری در شمار شاعران بسیار دانشمند ایرانی بوده که با شعر ابن رومی آشنایی داشته است. این آشنایی موجبات بهره گیری وی رااز مضامین شعر ابن رومی فراهم ساخته و انوری بسیاری از هجویات خود را تحت تاثیر ابن رومی سروده است. برخی او را با دعبل که شاعر مدیح شیعی است به عنوان شاعر هجویه شیعی مقایسه کرده اند
اما موارد فراوان از گزارش سوء فهم های ممدوحان او گفته شده که شعر مدیح او را هجو پنداشته اند و قبلا درباره این خصلت خاص ابن رومی و تاثیر آن در مکتب شعری ابن سینا گفته بودم.
علیرغم آنچه درباره تشیع ابن رومی میگویند اما «معری» در «رسالة الغفران» گفته است: «بغدادیان مدعیند که او اظهار تشیع می کرده و بر این امر استدلال به قصیده جیمیه اش می کنند.» آنگاه در تعقیب آن گفته: «من معتقدم او مذهبی جز مذهب شعرای دیگر نداشته است.» و آنکس که معری را بشناسد میداند مقصود او از «مذهب دیگر شعرا» چیست.
#ابن_رومی
👍 3
خواستم شعری درباره مرثیه یحیی ابن زید که در قیام علیه خلیفه کشته شد را بخوانم که نیم شعر ترساندن بنی عباس به قیام مهدی فرزند امام عسکری است را بخوانم اما گفتم قبلش توضیحاتی بدهم.
«ابن رومى» ادیب و شاعر برجسته شیعه در قرن سوم هجرى برخی وى را شاعر خاص امام حسن عسکرى علیهالسلام مى دانند، زیرا اشعار بسیارى در مدح آن حضرت سروده است.
نام جدش جریج یا جرجیس، بى شک اسمى یونانى است. پس به سخن کسى که گفته است به این دلیل او را ابن رومى گویند که در کودکى زیباروى بود، نباید وقعى نهاد. همچنین مادر ابن رومى ایرانى بوده است، چه خود اظهار کرده ایرانی ها دائى ها و رومی ها عموهاى من هستند. هرچند هیچ تألیف علمی از وی شناخته نیست، اما تحلیلهای روانشناختی، برداشتهای فلسفی و واژگان بسیار غنی او بر وسعت اطلاعات او دلالت دارد.
ابن سینا دیوان او را برگزیده و مشکلات اشعارش را شرح کرده است و گویند: ابن سینا گفته از تکالیف درسى استاد ادبیاتم یکى حفظ اشعار ابن رومى بود و من آن اشعار را با چند کتاب دیگر ظرف شش روز و نیم حفظ کردم.
بین زندگی ابن رومی شاعر قرن سوم و انوری شاعر پارسی گوی قرن ششم شباهت های فراوانی وجود داشته، از سوی دیگر، انوری در شمار شاعران بسیار دانشمند ایرانی بوده که با شعر ابن رومی آشنایی داشته است. این آشنایی موجبات بهره گیری وی رااز مضامین شعر ابن رومی فراهم ساخته و انوری بسیاری از هجویات خود را تحت تاثیر ابن رومی سروده است. برخی او را با دعبل که شاعر مدیح شیعی است به عنوان شاعر هجویه شیعی مقایسه کرده اند
اما موارد فراوان از گزارش سوء فهم های ممدوحان او گفته شده که شعر مدیح او را هجو پنداشته اند و قبلا درباره این خصلت خاص ابن رومی و تاثیر آن در مکتب شعری ابن سینا گفته بودم.
این مطلب را حدود ۱۲ سال پیش نوشتم شاید اگر امروز قصد نوشتن آن را داشتم کمتر رتوریک و بیشتر تحلیلی مینوشتم اما با کلیت آنچه درباره سپهر معنوی تشیع در آن گفتم کاملا هنوز معتقدم.
.
❤ 4👍 1
با از کف رفتن مفهوم "ولی" است که تشیع ایرانی میکوشد، با دگرگون سازیِ مفهوم "وَلایت" (دوستی) و تبدیل آن به "وِلایت" (سرپرستی و حاکمیت) آن را در قالبی یکسره سیاسی و تکنولوژیکی بازسازی کند. کوششی که بخوبی میتواند نابودیِ صور مقدس را تسریع کند.
https://t.me/alhamediat
Repost from فلسفیات
با از کف رفتن مفهوم "ولی" است که تشیع ایرانی میکوشد، با دگرگون سازیِ مفهوم "وَلایت" (دوستی) و تبدیل آن به "وِلایت" (سرپرستی و حاکمیت) آن را در قالبی یکسره سیاسی و تکنولوژیکی بازسازی کند. کوششی که بخوبی میتواند نابودیِ صور مقدس را تسریع کند.
https://t.me/alhamediat
Repost from فلسفیات
#طوقی
_____________________________________
کمتر سینماگری مانند علی حاتمی با سنت و بافتِ "حیاتِ ایرانی" درگیر بوده است. اگرچه در او نیز به تدریج "عواطفِ نوستالژیک" بر "تفکر هنری" غلبه کرد، تا او هم مانند سایر هنرمندانی که گام به این ورطۀ طلسماتِ نفرین شده گذاشتند، مشمولِ غضبِ این طلسم باشد. کسی که در نخستین تجاربِ سینمایی خود در سال 49 با آثاری مانند "حسن کچل" و "طوقی" و پیش از آن در آثار نمایشی خود مانند "چهل گیس" و "آفتاب و مهتاب" توانسته بود عمقِ سپهر ایرانی را تا آن اندازه ژرف رصد کند، نهایتاً با سپردن خود به سلیقۀ مخاطبان و منتقدانی که هرگز کوچکترین کمکی به ژرفابخشیِ به تفکر هیچ هنرمندی نکردند، خود را سرگرم پرداختن به ظواهر بزک شدۀ مردم بازار و طمطراقِ چشم پُرکنِ کاخ گلستانها و شمس العماره ها کرد تا نهایتاً در آثاری مانند "کمال الملک" و مانند آن دفن شد.
در فیلم طوقی "سید مصطفی" خواهرزادۀ خود "سید مرتضی" را واسطه کرده و به "شیراز" میفرستد تا "طوبی" را به طور نیابتی برای او عقد کند. در شیراز مرتضی به طوبی دل میبندد و او را برای خود عقد میکند. در پایان هر دوی آنها کشته میشوند. کاملا آشکار است که حاتمی سعی دارد دربارۀ مفهوم "نیابت" بیاندیشد. این یکی از ژرفترین بحرانهای معنوی در حیات ایرانی است: اتحاد "فیاض" و "واسطۀ فیض" و نابودیِ هر دو. (به همۀ نامهایی که در این بند بر آن "تأکید" کردم و معانیِ آیینیِ آنها توجه باید کرد(
امکان بررسی همۀ تمثالها در اینجا نیست. شیراز و طوبی همواره نماد بهشت و مقر خداست. نامهای سید مصطفی و سید مرتضی، آشکارا تمایز نبی- ولی را متذکر است. حاتمی این تمایز را قبلا در "آفتاب و مهتاب" به نحوی دیگر تجربه کرده بود. "ولی" در سنت شیعی واسط خدا و انسان است، و از اینرو همواره خطر نابودی او به واسطۀ انجذاب و انهدام در خدا وجود دارد. (فراموش نباید کرد در تفکرات غالیه و اسماعیلیه ولی حتی واسطۀ نبی و خدا نیز هست، و از این جهت شأنی برتر از نبی دارد)
تا اینجا اندیشۀ جدید و اتفاق خاصی در کار نیست. مفهوم اتحادِ "ساقی [واسطۀ عشق] و معشوق" در سطحیترین لایه های زبان حافظ و دیگران نیز قبلاً اندیشیده شده بود. اما فیلم حاتمی در سپهر سنت عامیانۀ "کفترپرانی" سیر میکند. سنتی ایرانی باقدمتی بسیار و چنان توسعه ای که کسانی مانند داروین، برای تکمیل پروژۀ "منشأ انواع" نمیتوانست از گنجینۀ کبوترهای متنوع ایرانی بگذرد و سفیرانی را برای بررسیهای بیولوژیکیِ خود به ایران میفرستاد (گزارش آنها در کتاب اصلی داروین آمده). هویتِ اسرارآمیز طوقی از تیتراژ تا پایان، نقشِ محوریِ عجیبی دارد. کفترپرانی اصالتا در فرهنگ عامیانه صورتی آیینی داشته است. پرواز جمعی کبوتران در آسمان تمثیلِ "ساحت فرشتگان" است و ارتباطِ وجودی و شعف آمیزِ "کفترپران" با آنها تمثیل "ارتباط انسان با ساحت قدسی". کسانی مانند هانری کربن که همۀ عمر خود را صرف پژوهش در صور تمثیلیِ حیات ایرانی کردند نیز بارها سخن از خطر نابودی "ارض ملکوت" یعنی ساحت فرشتگان در مقام واسطۀ "انسان و خدا" گفته بودند. عبدالرحمن بدوی در کتابِ "تاریخ الحاد عربی" میگوید: الحاد غربی برابر است با "انکار خدا" و الحاد عربی "انکار واسطۀ خدا"، یعنی انکار نبوت. گذشته از بیوجه بودنِ تمایز الحاد غربی و عربی، او نیز نه تنها مانند کربن غیر از گردآوریِ متون و منابع لازم برای پژوهشهای پدیدارشناسانۀ آینده، کمک دیگری به پیشرفت مفهومیِ بحث نمیکند، بلکه هرگز به درکِ این دستاورد معنویِ بزرگِ اسماعیلیه نیز، آنگونه که کربن رسیده بود نمیرسد که «با پایانِ دایرۀ نبوت دیگر نه انبیا بلکه اولیا واسطۀ فیض اند، و "مرتضی علی" و فرزندانش تمثالِ نمادین مفهومِ "نایب" اند؛ و این یعنی بسط و ادامۀ جریانِ "اتصال زمین و آسمان"».
کُربن تصور میکرد در جهان معاصر شواکلِ واسطه نابود شده و صور تمثیلی همگی بی جان و عقیم به موزه و کتابخانه ها سپرده شده اند، اما در سپهر شیعیِ ایران شواکل قدسی هنوز زنده اند؛ از اینرو بگفتۀ خود: فرایبورگ و هایدگر را رها کرده و تهران را به عنوان "مرصاد الصور" برگزیده و عمر خود را وقف این فرهنگ میکند. اما او نه تنها از معنای نیهلیسم آنگونه که فلاسفۀ غرب صورتبندی کرده بودند درک روشنی نداشت، بلکه بیهوده به حیاتِ شواکل قدسی در ایران امید بسته بود. اگر او نیز حیاتِ تمثیلی ایران را، نه از بیرون و بنحوی موزه ای، بلکه همچون هنرمندان و متعاطیانی امثالِ صادق هدایت، بنحو زنده تعاطی و رصد میکرد، بخوبی انهدام افق وسایط را در سپهر تشیع مشاهده میکرد. سکانس پایانیِ فیلم طوقی را از زبان پویان عسگری بشنوید: «در يکي از به ياد ماندنيترين نمايشهاي مرگ در تاريخ سينماي ايران، بالا تنۀ سید مرتضی را از پشت ميبينيم که به سمت پايين آويزان شده. روحي که مثل کفتر پر ميکشد و جسمي که معلق ميان زمين و آسمان قرار گرفته»
@alhamediat
👍 4
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.