#جمعه_خونین_زاهدان

رونالدو خطاب به کودکان غزه: "شما سختی‌های زیادی را تحمل کردید.درسته که من بازیکن مشهوری هستم، اما شما قهرمانان واقعی هستید. ناامید نشوید.دنیا با شماست ما به شما اهمیت می دهیم." یک  سخن  بشنو از  آن مرد جهان مرد  اسطوره  در  اخلاق     زمان او  به غزّه   داد   پیغامی    گران هم به مردم هم  به جمله کودکان ای همه  فرزند  من  در  آن  زمین ای  عزیزان  مجاهد   چون  نگین گر چه دانم  بر شما سختی رسید هر دَمی دلتنگی  و   تلخی   بَرید گر چه  بینم  اشک  و اندوه  شما آن   دعا    و     ناله ی    "یا رَبنا" لیک صابربوده ایدچون کوه طور آفرین  بر  قدرت  و  ایمان  و نور گر چه  من باشم  پُر آوازه  همان شهره  باشم  در همه  شهر  جهان گرچه هستم قهرمان و مَردخوب نامدار  و  چهره  در  دنیای  توپ لیک  من   بینم  شما  را  قهرمان قهرمانِ   واقعی   در  این   زمان هان  دل آزرده  نباشید  و  غمین سرنوشت جمله خوبان شد چنین از نبرد جبهه ها  و جنگ  و خون عاقبت  دشمن  شود  او سرنگون چشم دنیا  بر همه حال شماست همره  و  یار  شما  تنها  خداست خلق حیران  زین همه صبر  زیاد نام  غزّه  کَی  رَود پیشم  ز  یاد؟ دل  تپد در   شوق  آن   دیدارتان آفرین  بر    همّت    و    اسرارتان عادل  این  "اعجوبه  و مرد خدا" بی گمان  باشد  دل و محبوب ما          ✍عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

حکایت موشی در خانهٔ صاحب مزرعه اش یک تله موشی دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبرداد، همه گفتند : به ما ربطی ندارد! دید   موشی  یک تله   در  مزرعه بر  دلش   افتاد   ترس  و   دلهره داد  پیغامی  به مرغ  و  گوسفند همچنین گفتا به  گاو از  روی پند یک  تَله  موشی بدیدم  من سحر می کنم احساس ترس وهم خطر همّتی   آرید     تا     چاره   کنیم این  بلا  و  بند   آن   پاره   کنیم هر یکی گفتا به ما مربوط نیست مشکل تو باشد و هم چاره نیست از قضا   ماری  دُمش   در آن  تله گیر  کرد و  کرد  شیون چون بَره پای  صاحب مزرعه  را  شب گزید جیغ و داد و درد  و افغانی کشید مرغ را  پُختند تا یک آش و سوپ اوخورَد حالش شود نیکو و خوب همچنین  از   بهر   آن  همسایه ها گوسفندش   سر    بریدند از  رضا تا  خورَد  آن  جمع  مهمانِ  شریف زان غذا  و  لحم  تازه  بس  لطیف مَرد صاحب مزرعه  بعد از دو ماه مُرد   و  افتاد  در  آن  گور   سیاه مجلس ختمی به پا شد زان  سرا بهر    ترحیم  و   وداع    آن  عزا خَلق  بسیاری   بیامد   راه    دور شیون  و   ناله کنان  تا  پای  گور سر  بُرید  آن  گاو  را صاحبْ عزا تا که سیر گردد ضیوف و هم گدا زین مدّت آن موش از  آن لای دَر می نگریست اوهمچو دزد پرخطر فکرمی کرداو به آن مشکل که بود هیچ  ربطش  با  دگر  مردم   نبود بی تفاوت هر که در  دنیا  بزیست از دل و درد  کَسی  هشیار  نیست عادل آن کَس عاقل و فرزانه است او بکوشد بر همه دردی  که هست            عادل ویسی زاده                         https://t.me/Veisizade                        

(جواب  آن  قاضی  که دوستی از  او  پرسید  چرا  از کار قضاوت  به  معلمی روی  آوردی؟) یک  نفر    پرسید   از    دلبند   خویش ای تو یار دلپسندچون  قوم  و خویش تو  که  قاضی  بودی    و    اهل   قضا این  قضاوت  از  چه  کردی   تو   رها؟ این   دبیری  را   از چه  کردی  انتخاب روی  کردی   تو   به   تدریسِ    کتاب؟ گفت   در     کار      قضای      مجرمان دقتّی     کردم      به    حال     ظالمان برگه ی   هر   مجرمی     کردم    نگاه نیک    دیدم    بی سوادند      و   تباه دور     بودند    ز    تعلیم      و    ادب اهل فسق  و ظلم  بودند  روز  و  شب از    همه    آموزش   و  علم   و  شعور دین  و ایمان هر  یکی  فرسخ  به دور پیش خود    اندیشه   کردم  من  نکو در   همه    پرونده ها    شد   جستجو راهِ     اصلاح          وطن        آموختم از   غم     زندانِ   مجرم         سوختم تا   شدم     من       عاقبت      آموزگار تا   بیاموزند   هر      رفتار     و      کار من      دبیری      برگزیدم    تا   جوان هر  سخن   را   او   بیاموزد    به  جان شاخ  و برگ هر درخت  از ریشه است قدرتِ  هر  کشوری   زان   تیشه  است ریشه ها  باید  شود  اصلاح  و  راست زیر  بنای     جامعه،     فرهنگ   ماست هردرخت ار ریشه اش شدخوب وپاک میوه هایش تازه  گردد زان  بطن خاک گر      بیاموزد   ز     ما   هر    کودکی ظلم   و   نادانی   شود    هم    اندکی یک    معلّم     کار   صد    قاضی   کند کار     تعلیمش     چراغِ     ما      شود من   معلّم       گشته ام    با    افتخار تا      بماند    خدمت    من       یادگار  یک   معلّم،    عاقل    و   دانا     همان بهتر از صد  قاضی است این را  بدان عادل ار کودک شود  اصلاح  و  خوب کَی ببیند جُرم  و حبس با درد چوب؟           ✍  عادل ویسی زاده                           https://t.me/Veisizade              

👋 شما مالک یک کانال پرطرفدار هستید: @molaveye. از این پس می‌توانید ظاهر کانال خود را سفارشی کرده و آن را از کانال‌های دیگر متمایز کنید. این قابلیت‌ها انحصاری بوده و کانال شما برای دسترسی به آن‌ها باید به سطح خاصی رسیده باشد. کافی است از مشترکین خود بخواهید تا با استفاده از این لینک، از کانال شما حمایت کنند: https://t.me/molaveye?boost. با دریافت حمایت‌های بیشتر، سطح کانال شما بالاتر رفته – و امکانات بیشتری آزاد می‌گردد

تصویری دیگر از آلودگی هوا بر اثر فعالیت کارخانه سیمان تیس چابهار به گزارش حال وش / امروز یک‌شنبه ۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، تصویری از فعالیت کارخانه سیمان تیس چابهار واقع در لاشار کاهی که حجم زیادی از ایجاد آلودگی هوا و تولید ذرات معلق و انتقال آن به هوای این منطقه است برای شهروندان ایجاد مشکل کرده است. در گزارشی که پیشتر از حال وش در این خصوص منتشر کرده بود یک شهروند گفته بود: «این کارخانه سیمان تیس چابهار نزدیک به هشت ماه است که همیشه در حال ایجاد گردو غبار و آلودگی هواست، و هیچ مسئولی به این وضعیت و تشدید آلودگی رسیدگی نمی کند.» تماس با ما: @HAAL_VSH @HAALVSH

جان باختن یک زندانی در سایه عدم رسیدگی پزشکی در زندان مرکزی زاهدان به گزارش حال وش/ امروز یک‌شنبه ۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، ساعاتی پیش یک زندانی بلوچ پس از دو سال و شش ماه بیست دو روز حبس بدلیل عدم رسیدگی پزشکی و تاخیر در اعزام به بیمارستان جان خود را در بیمارستان تامین اجتماعی زاهدان از دست دا‌د. هویت این زندانی جان باخته، حاج «قادر گرگیج» ۵۲ ساله فرزند شاه محمد متاهل و دارای هشت فرزند، و یکی از معتمدین و ریش سفیدان طایفه گرگیج، اهل و ساکن زاهدان توسط حال وش احراز شده است. به گفته منابع حال وش: «امروز آقای قادر از ‌بند هشت با وخامت حال به بیداری زندان و پس از چند ساعت به بیمارستان تامین اجتماعی زاهدان منتقل شده و در این بیمارستان جان خود را از دست داد.» پیشتر در تاریخ ۶ اسفند ماه ۱۴۰۲، مجموعه حال وش از عدم رسیدگی پزشکی علیرغم حال نامساعد این زندانی که گزارش منتشر کرده بوده منتشر کرده است. در این گزارش آمده بود: «قادر گرگیج از بند هشت زندان مرکزی زاهدان بخاطر بیماری زمینه‌ای قلب و فشار خون با وجود دارا بودن پرونده پزشکی و باوجود پیگیری خانواده و بستگان برای اعزام وی جهت درمان و رسیدگی مناسب پزشکی به بیمارستانی خارج از مجموعه زندان از سوی مسئولین زندان به این امر مخالفت شده بود.» در قسمتی دیگر از گزارش آمده بود: « نامبرده قبل از بازداشت عمل پروستات انجام داده بود و هر ۶ ماه یک بار به پزشک معالج خود در مشهد مراجعه میکرد و با گذشت ۲ سال و ۴ ماه و ۲۴ روز(در آن زمان) از بازداشت مورد هیچ گونه رسیدگی مناسب پزشکی قرار نگرفته و وضعیتش نگران کننده هست.» منابع حال وش در خصوص بازداشت قادر گرگیج گفته بودند:« نیروهای اطلاعات سپاه در دهم مهرماه ۱۴۰۰ با یورش به منزل قادر بدون ارایه حکم اقدام به تفتیش منزل و بازداشت وی کرده اند و تاکنون کماکان بلاتکلیف در زندان زاهدان محبوس است و خانواده وی هر بار که جهت پیگیری پرونده اش به دادگاه مراجعه میکنند با رفتار نادرست و توهین آمیز مسئول شعبه ۳ دادگاه آقای «قائمخواه»مواجه شده اند.» یک منبع آگاه در خصوص آخرین وضعیت قادر به گزارشگر حال وش گفت بود:« نیروهای سپاه عنوان کرده اند که قادر را در رابطه با موضوع مواد مخدر بازداشت کردند که وی این اتهامات را در مرحله بازپرسی شعبه ۳ دادگاه بشدت رد نموده است و بازداشت وی بدلایل سیاسی و با هدف سناریوسازی علیه او می باشد.» گفتنی است حاج قادر گرگیج یکی از ریش سفیدان و معتمدین طایفه گرگیج میباشد که در منطقه لار زاهدان کشاورزی و دامداری دارد و به خرید و فروش شتر مشغول و حال پس از گذشت ۲ سال و ۴ ماه و ۲۴ روز در بازداشت و بلاتکلیفی در زندان مرکزی زاهدان بسر میبرد. لازم به ذکر است بامداد روز سه‌شنبه ٢٨ فروردين ماه ۱۴۰۳، یک زندانی بلوچ محکوم به اعدام با هویت «احمد گرگیج» فرزند خداداد و اهل زاهدان و از معتمدین منطقه پس از حدود پنج سال حبس بدلیل عدم رسیدگی پزشکی و تاخیر در اعزام به بیمارستان جان خود را از دست دا‌ده است. تماس با ما: @HAAL_VSH @HAALVSH