cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

😍﮼رفیقانه😍

✨♥️﷽ •𝑾𝑳𝑪• 𝐑𝐀𝐅𝐈𝐐𝐀𝐍𝐇_ ﮼رفیقانه 𝑺𝒕𝒂𝒓𝒕 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍==>𝟏𝟒𝟎𝟎/𝟑/𝟏𝟑 ⒷⒻⒻ💕👯‍♀️ ℙℝ𝕆𝔽📱🤳🏻 𝚃𝙴𝚇𝚃📝 🅑🅘🅞💌 𝐕𝐄𝐃𝐈𝐎🎥🎞 🅼🆄🆂🅸🅲🎧🎤 ѕтσяу🍻🍿 ﮼لفت‌نده‌بیصدا‌کن‌دگ 🤍✨ https://telegram.me/BChatBot?start=sc-890892-gAyY7Ow

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
629
Obunachilar
+224 soatlar
+197 kunlar
+3730 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Nashrni tahlil qilish
PostlarKo'rishlar
Ulashishlar
Ko'rish dinamikasi
01
- می گویند:"زیاد فحش میدهی، یعنی چه؟" - برای آن هایی که زندگی ام را به گند کشیده اند شعر بنویسم؟ | چارلز بوکوفسکی🖊 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
70Loading...
02
Media files
180Loading...
03
رای‌اکشنا کم شده 😒 اگه همیته باشه روز یک پارت میذارم🥴🙏🏻
460Loading...
04
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه‌وپنج #سپیده گوشی قطع کدم برفتم اتاق خو بعد ازیکه آماده شدم از خونه زدم بیرون حوصله رانندگی ندیشتم بهمی خاطر موتر خو بیرون نکدم در سرا باز کدم که کاکامحمد از اتاق خو بیرون شد -سلام کاکا جان مه میرم پیش ساحل بخونه کسی نیه متوجه باشین کاکا‌محمد-باشع دخترمه بخیر بری -خداحافظ کاکا‌محمد-موتر خو نمیبری؟ -نه ترجیع میدم پیاده برم😉 کاکا‌محمد-سلامم بگو به ساحل در سرا بسته کدم و به قدم زدن شروع کدم چون پیاده میرفتم و معرض دید بودم مم حجاب سیاه بلندی برخو کده بودم😁 کیف مم بشونه مه بود گوشی خو وردیشتم از ته یو وصل کدم به ایر‌پاد خو آهنگ پخش کدم ولی خوشم نماد مم پس بیرون کدم و به راه خو ادامه دادم بعد از ده دیقه پیاده راوی دم یک رستورانت ایستاد شدم و سفارشا خو بدادم سه خوراک جوجه قابلی و جگر بعد از بیست دیقه سفارشا بستوندم و ریکشا گیرفتم چون اگه پیاده میرفتم از گشنه گی غش میکدم😂 داخل کلینیک شدم منشی ساحل که مر میشناخت ایستاد شد ‌‌احوال پرسی کد خدی مه منشی-بریم داخل مریض ندارن منتظر شما هستن -باشه تشکر داخل اتاق ساحل شدم که دیدم خدی آقا الیاس خنده اختلاط داره سلام کدم متوجه مه شدن هر دوتا ساحل-به‌به آبجی مه آمده آلا ایشته بوی غذا میدی🤤 الیاس-سلام دهده جان خوبیم -علیکم تشکر شما دوتا خوبیم الیاس دوست خوردتکی ساحل بود و رفت و آمد خانوادگی داریم مم خدیو خیلی آزادم مث دو خوهر برار🙂 حجاب خو بیرون کدم و غذا هارم بقدیشتم رو میز هردوتا مث دیونه به جون پلاستیکا و ظرفا غذا افتادن ساحل-جوو چه بوی هم میده الیاس-ایشته خیلی هم سفارش دادی سپی گک -مه که گشنه باشم فک میکنم هر چی سفارش بدم بازم کمه😁 الیاس-دقیقا مث الهام -رستی الهام گفتین خبه خیلی وقته خبریو ندارم الهام خوهر الیاس بود و دوست مه الیاس-ها شکر خبه شماریو نداری؟ -نوچ بعد حادثه که کدم گم شد از پیشمه الیاس-باشه مه میدم بری تو ساحل-حالی غذا خو بخوریم که یخ کنه از دهن میفته هااا شروع کدیم به غذا خوردن جا شما خالی گشنه بودم کمی پیاده آمدم گشنه تر شدم و حالی با اشتها کامل میخورم😋 ساحل-رستی تو چری ایته دیر کدی مگه قرار نبود ده دیقه اینجی باشی -ها ولی پیاده آمدم کمی دیر شد ساحل(😳) الیاس(🫣) -چیه چری ایته نگاه میکنین😒 ساحل-تو پیاده آمدی؟ -ها مگه چکاره..!؟😌 ساحل-اولا که چون تنبلی تعجب کدم دوما بابا خبر بشن ناراحت میشن هاا چون ای روزا اوضاع امنیتی هرات خب نیه توهم دفعه آخر تو باشه -اولا تنبل تونی خرس گُنده دوما مه خبر ندیشتم از امنیت ولا حالی هم کو بیامدم شکر تیر شد😛
460Loading...
05
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه‌وچهار #سپیده داخل موتر شیشته بودم و مهری هم همش مر سوال پیچ میکرد مهری-چکار شد ؟چی گفت بتو؟ استاد مهمند که از اتاق بیرو شد ﮼او چی میگفت؟؟؟ -مهری بسه دو دیقه نفس بکش مونده نشدی ایقذر گپ زدی😫 مهری-بگو دگه تمام قصه رفت تا برگشت مو به مو بریو قصه کدم مهری-دیدی مه گفتم ای نگاهایو طرف تو بی دلیل نیه😂 -ساکت شو خررر😑 مهری-ولی خبی یو ای شد که حساب غزال اینا میرسه -هاا مم دلم خنک میشه -ولی وقتی بیرون شدم گفت ول کن نیوم نمیفهمم چکار کنم که رد مه یله کنه مهری-از خدا توهم باشه میفهمی کی بتو پیشنهاد دوستی داده ، رئیس پنتون خیییلی جذابه لعنتی -مهری خاهشا بس کن ای چرندیاته مه به هیچ‌وجه قبول نمیکنم مهری-چی کم داره بیچاره هم اخلاق داره هم تور دوست داره هم جذابه و پولدار دگه چی مایی.!؟ -بمه هیچکدوم ازینای که گفتی مهم نیه فهمیدی فقط خودم مهمم که منم از رنگیو بیذارم مهری-ای بابا او دیونه هم عاشق ایشته کله شقّی شده 😒😂 مهری-دوبار جواب رد بدی بریو آخر دلیو بسر میایه اونم مرده غرور داره دگه -ها ولا ببینم چکار میشه مهری دم خونه یو پایین کدم و خداحافظی‌کرد مم برفتم طرف خونه داخل سالون شدم مادر آماده کده بودن مث ایکه قراره برن جایی -سلام مامی مادر-علیک‌السلام بیامدی؟ -نه ته رایم هنوز نرسیدم😂🖐🏻 مادر-پر‌رو نشو خاطر امروز دیر کدی کمی -هاا کمی کار دیشتم دگه خیریته؟ مادر-مه میرم خونه عمه تو باز دیگر خدی بابا تو میام -چری خونه عمه مع؟ مادر-واسه مریض بودن میرم دیدن اینا دگه باز نرم گله میکنن -ها خبه بریم، چاشت چی داریم مادر-وقت نشد چیزی پخته کنم -پس امروزم مگری فست‌فودی بخورم🫣 مادر-هههه کاشکی خوشم ندیشته باشی😄 -هووم از خدا مم هس مادر-خب خداحافظ مادر جو -بخیر بریم سلامم بگیم مادر برفتن مم یکه موندم به خونه پوفی از سر کلافگی کشیدم اصلا خب نبودم خیلی دیق آورده بودم 🥺 گوشی وردیشتم که بخو غذا سفارش بدم ساحل زنگ زد جواب دادم -بنال ساحل-باز که پاچه میگیری عزیزم -ساحل بقرآن حوصله ندارم چی مایی؟؟ ساحل-هیچی بابا زنگ زدم بگم بیا کلینیک م یکه‌یی دیق میاری بخونه -بتو کی گفت؟ ساحل-بابا زنگ زدن -خوو تو نون چاشت بخوردی؟ ساحل-نه ولا حالی ماستیم سفارش بدیم -مم ماستم حالی سفارش بدم😁 ساحل-عه جدی پس خبه دگه هموته که آمدی ته راه خو بری ماهم غذا بگیر بخودخو هم -باشه ده دیقه دیگه اونجی یوم ساحل-خداحافظ
390Loading...
06
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه‌وسه #سپیده -هووم بمه ربطی نداره که خاسته باشم به کسی بگم فقط یکم تعجب کدم که چری کسی نفهمیده تا حال🤷🏻‍♀️ رئیس-خیر بگذریم دگ سپیده خانم مه دوست دارم یکم بیشتر باهم آشنا بشیم نظر شما چیه در ای مورد؟ -ما به اندازه کافی باهم آشنا هستیم شما رئیسیم و منم یکی از دانش آموزا شما رئیس-ههه خیلی باهوشی هدفه میگیری ولی لو نمیدی 🙋🏻 -مه دوست ندارم کسی پشت سرمه سناریو بسازه بیعضو به اندازه کافی او صدا زدن صبح شما بمه درد سر ساز شد رئیس-کی جرعت کرد بگو بمه ؟ ایشته عصابیو خراب شد یعنی ای حالی غیرتی شده بمه پووف مه تور به کفشا سروش هم برابر نمیکنم چی جا برسه مقام یو بتو بدم😏 ولی بری ایکه او رفتار بعضی دخترا تلافی کنم بد نیه یکم راه بیام 😑 -غزال و اسما و چندتا از دخترا واقعا مر بد فک کدن مه دوست ندارم کسی پشت سرمه و یا حتی جلو رومه مر بد قضاوت کنن ولی شما باعث ایکار شدیم رئیس-مه واقعا معذرت میخام از شما ببخشیم مه اصلا قصد بدی ندیشتم جواب ازو‌دخترا هم خودم میذارم کف دست اینا فقط خاهشا تو ناراحت نباش -باشه رئیس تشکر رئیس-میشه دگه رئیس نگی بمه آخه وقتی رئیس میگی حس میکنم واقعا رئیس تونم🤦🏻 -خب مگه نییم؟🤷🏻‍♀️ رئیس-جدی؟🫣 اووو نه منظور ازی دگه رئیس بوده سگ تو روحت سپیده با ای سوتی تو🤦🏻‍♀️ -نه‌خب یعنی رئیس همه پنتون هستیم دگه رئیس-خوووب😁 رئیس-اسم مه بهزاد مهمند هس -خوشبختم پس اسم ازی شاسگول بهزاد بوده مه ایقذر رئیس رئیس میگفتم🤦🏻‍♀️ بهزاد-شماهم که سپیده بهمنش ..!؟ -هاا ولی شما از کجا میفهمین تخلص مه؟ بهزاد-اولا که تمام سوانه تو پیش مه هس دگ ناسلامتی دانش آموزشی بعدشم استاد بهمین از شما خیلی تعریف میکنن😉 سگ تو روحت بهین بهین استاد پنتون مه بود البته مر درس نمیداد یعنی بهزاد از زیر زبون بهین کشیده یا خودیو گفته…؟ -هووم خبه دگه دختر خاله مه هس پس شما خبریم؟ بهزاد-دقیقا -اوکه فعلا با اجازه خداحافظ بهزاد-باشه ولی دفعه بعدی مهمون مه به یک قهوه..؟ -متاسفم ولی دوس ندارم سناریو گفتم که…. بهزاد-حتا اگه مه تضمین کنم؟ -بازم متاسفم بهزاد-ولی مه ول کن نیوم -خداحافظ
300Loading...
07
همی هست که دریا نداریم به چهار طرف خو اگه نه سونامی هم یک چاپی میکرد مار🖐🏻😂 #BARAN
290Loading...
08
خیلی خوشحال میشم یکی میذارم کنار و زمان ب مه ثابت می‌کنه که بهترین کار کردم.🙂‍↔️🩶 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
591Loading...
09
شما هنوز خاویم مر صبح وقت کش کده ببردن توت خورده🖐🏻🥴 ما باهم خلی فرق داریم🤐 #BARAN
580Loading...
10
بخونیم و لذت ببریم♥️🙂
910Loading...
11
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه‌و‌دو #سپیده پشت اتاق مدیریت بودم مهری-مه داخل نمیام همینجی منتظر تونم اوکه؟ -باشه تک‌تک کدم صدا استاد بود که گفت: مهمند-بیا داخل در وا کدم برفتم داخل که با دیدن صحنه شکه شدم ای اینجی چکار میکنه ..!؟ لامصب حتما مر به دروغ اینجی کشونده🤦🏻‍♀️ خدی استاد مهمند سلام و احوال پرسی کدم و خدی رئیس هم فقط به تکون دادن سر خو اکتفا کدم استاد مهمند که تقریبا هم سن ها بابا مه بود بمه یک پروژه سپرده بود که تکمیل کنم از بخش طبی بود و مم چون از همه شاگردا تا فعلا لایق ترم قرار شد به تنهایی پروژه حل کنم مهمند-بفرما سپیده جان بیا بشین -مزاحم نمیشم استاد جان بیعضو به سر مم دیر میشه دوست مم منتظرم هس رئیس-کی منتظر تو هس؟ با ای سوال یکدفعه‌یی و ای لحن خودی یو یک تکون ریزی خوردم ای ایشته زود بچه خاله شد چری خدی مه تو‌تو گپ زد فقط که مه قوما یو باشم دیونه -مهری داخل سالون منتظرم هس رو بطرف مهمند گفتم: -استاد میبخشیم میشه بگیم پروژه م چی مشکل دیشت مهمند-هاا انی بیا نگاه اینجی مشکل که گفته نمیشه بیا خودتو ببین تقریبا پنج دیقه طول نکشید تا او غلطی برطرف کدم و پروژه کامل شد مهمند-واقعا تشکر سپیده جان خوشحالم که مث تو ایته شاگرد لایقی دارم دخترمه -تشکر از شما که مر لایق دونستیم و پروژه بمه دادین که حل کنم ‌مم خوش شانسم که مث شما استادی دارم گوشی استاد مهمند زنگ آمد و با یک با اجازه از اتاق بیرون شد حال مه موندم و رئیسی که اسمیو حتما بلد نیوم فقط نگاها زیر زیرکی یو مر کلافه کده از جاخو وخیستم و که گفت: رئیس-صبر کن! به همی اثنا گوشی یو زنگ آمد جواب داد و مم پس بشیشتم🤦🏻‍♀️ رئیس-جان ها بابا حمالی اتاق مه بودن گوشی اینا زنگ آمد برفتن داخل سالون صدا او طرف خط نمیشنیدم ولی ای جمله رئیسه چند بار تجزیه و تحلیل کدم😬 یعنی مهمند پدر ازی هس پس چری کسی خبر نداره انی دگ سوتی داد مه خبر شدم نگاه مه واقعا رنگ تعجب دیشت که خود رئیس بفهمید چه گندی زده گوشی قطع کده بود بمه گفت: رئیس-اووف دگه بد رقم سوتی دادم نباید کسی خبر میشد🤦🏻
890Loading...
12
بخونیم و لذت ببریم♥️🙂
10Loading...
13
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه‌و‌یک #سپیده دستا خو جلو پیشانی خو بگیرفتم و تکیه کردم اوووف امروز بدترین روز منه😫 یعنی پروژه استاد خراب شده بخاطر مه..!؟ غم خراب شدن پروژه بخورم یا غم ایکه همه فک میکنن کیس مورد نظر رئیس منم🤦🏻‍♀️ لعنت به ای قضاوت کدن و بد فکر کدن مردم همه در حال پچ‌پچ کدن بودن یکی از دخترا از آخر صنف که به هر استادی چیش دیشت صدا خو بلند کد غزال-سپیده جاان کمی به ماهم یاد بدیم ازی کارا مجذوب گری خو؟؟ قبل ازی که چیزی بگم مهری گف: مهری-عجب آدماییم شما با یکبار صدا زدن اونم بخاطر دگه موضوعی چری سپیده بد قضاوت میکنیم..!؟ اسما-والا حیرونم بین ای همه دختر چی رقم رئیس ما اسم سپیده بلد شده..!؟ غزال-خب حتما خبراییه😏 مه فقط ساکت بودم و چیزی نمیگفتم چون اگه میگفتم هم کسی باور نمیکرد وقتی او لعنتی تیر خلاصه زد مهری-سپی مه ناراحت نشو بذار اینا واق‌واق کنن عین سگ تو که میفهمی اینا عقل اینا به چشماینا هس😒 چیزی نگفتم به جواب مهری حتی جواب او دخترا آخر صنف هم ندادم که مر بد قضاوت کدن فقط سکوت کردم نه ایکه حرفی ندیشته باشم نه فقط منتظر حمله بودم😏 مه هم سپیده میگن مفت نیه کسی بمه بد بگه هاا تاوان داره تاوان اونم خیلی سنگین بشینیم و تماشا کنیم🖐🏻 استاد بیامد و درس شروع شد جالب اینه هرچی تنبل هس گپ مفت خیلی یاد داره چون وقتی استاد ما آماد فقط مه و مهری و چندتا از بچه ها که واقعا لایق بودیم درس یاد دیشتیم دگرای که تا همی چند دیقه پیش ور ور میکدن حالی فقط که لال باشن😏 سعت تمام شد هر روز همی روال بود بعد رفتن استاد خیلی انرژی بیشتری بری سعت بعدی میگیرفتم چون درسا خو خیلی میخوندم و لایق‌ بودم چپتر ها مم همیشه تکمیل بود سعت آخر هم با توضیح دادن درس از طرف مه تمام شد نفس راحتی کشیدم و استاد هم خداحافظی کرد خدی مهری وسایل ها خو جم کدم و حرکت کدیم طرف بیرون مهری-فک کنم یاد تو رفته؟ -چی..!؟ مهری-مرض مگه قرار نیه بری پیش استاد مهمند؟ -هااا واقعا یادم رفته بود خب شد بگفتی .میری خدی مع..!؟🥺 -پلیز🙏🏻🥲 مهری-باشه بریم ناله نکو 😂 از بس استرس دیشتم جواب مهری ندادم
720Loading...
14
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه #سپیده دگه جواب ساحل ندادم باید عملی نشون بدم بریو بفکر یک نقشه شوم بشم😃 اگه تور به غلط کدن ننداختم😂 مادر ما صدا کدن و برفتیم آشپزخونه نون خوردیم بعدم بساط میوه و چای منم که باید وقت میرفتم پنتون از جمع اینا اجازه گیرفتم و برفتم اتاق خو وسایلا خو آماده کدم بری فردا هم یک منتو سرمه‌یی با شلوار و شال سفید و کیف هم سرمه‌یی انتخاب کدم آلارم گوشی خوهم چک کدم و خاو شدم. . . . . . سر صنف منتظر بودیم استاد بیایه و سعت اول شروع بشه که باز رئیس پنتون بیامد 🤦🏻‍♀️ ای خدا پناه بر تو از دست ای آدم سیریش🥴 امروزم به بونه ایکه چری تا حال استاد شما نمادم و چری استاد نداریم بیامد به صنف ما البته نمیفهمم چری زیر چشمی حرکات مه زیر نظر داره امروز به حدی تابلو بود که مهری گفت: مهری-سپیده ای رئیس ما که در حال خوردن تونه توسط نگاها قایمکی خو🤭 -ببند بابا چشما تو مشکل داره😒 دیشتم وسایل هاخو بیرون میکدم از ته کوله پشتی خو که یکی اسم مه صدا زد نگاه کدم بلی خود جناب بود 😑😬 رئیس-سپیده خانم؟ -بلی رئیس-درست گفتم اسم شما؟ -بلیا بفرماییم زیر ای نگاها شاگردا آو شدم لعنتی کار دیشتی آدم واری وقت رخصتی به خودم میگفتی چری بین ای همه شاگرد یک همی کم بود که رسوای صنف شم بیعضو همه دنبال ای بودن که دلیل آمدن رئیس به صنف ما چیه اینم که امروز خدی ای نگاها زیر‌زیرکی و ای صدا زدن مه به همه اعلان کد 🤐🤦🏻‍♀️ رئیس-استاد مهمند بشما کار دارن فک کنم پروژه شما مشکل دیشته وقت رخصتی میشه بیایین اتاق مدیریت و مشکل خو خدینا حل کنیم…! -اما مه خیلی دقیق کار کدم فک نکنم رئیس-ای دگه مربوط مه نمیشه خودشما خودینا حل کنیم.! -باشه تشکر بشیشتم سرحاخو و او لعنتی هم با غروری که سرتا پایو پر بود از صنف با گفتن خداحافظ همه بیرون شد حال مه موندم و نگاها سوالی شاگردا 🤦🏻‍♀️
600Loading...
15
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌چهل‌و‌نه #سپیده مهسا-نگو دیگه سپیده یک استادی داریم فقط دو روز به هفته خدیو درس داریم یک جیگریه دگ😝 -دیونه ندید بدید 😂 مهسا-بخدا ای استاد تا ابد کراش میمونه😩😂 تمنا-مهسااا نگو وقتی استاد میبینی نیش تو تا بنا گوش وا میشه و هواس تو پرتیو میشه؟🫣 مهسا-ن بابا برعکس وقتی میبینم بیشتر ادا مغرورا در میارم و نیم نگاهی هم نمیندازم بریو😒😂 زیبا-یاری خیلی خری خب یاد داری چی رقم اغوا گری کنی🙌🏻😂 -زیبا و تمنا چی رقمیم خدی رئیس پنتون؟ رئیس پنتون ما خیلی جوون بود اصلا بریو نمیخوره مه روز اول فک کدم استاد هس زیبا-خیلی جذاب و لاکچریه🤤 -برو بابا منحرف مه منظور مه ای بود که به صنف شماهم هر روز حاظری خو میده😂 تمنا-هووم نه حاظری چی؟ -عجب ! ولا هر روز تا به یک بونه به صنف ما نیایه که زنگ نمیخوره☹️ مهسا-حتما کیس مورد علاقه یو به صنف شما هس😂 -سوژه خنده همه بچه ها شده خیلی باحاله😂 مهسا-دخترا بای‌بای مر صدا میکنن مادرمه تمنا-برو خداحافظ مم مگری شروع منم به درس خونده😩 زیبا-مه که وقت خودخو دلجم کدم😌 -منم 😉 خدی دخترا خداحافظی کدم گوشی قطع کدم و برفتم سالون بابامم بیامده بودن مادر مم دیگ پختن اینا تمام شده بود ولی ساحل تنبل هنوز خاو بود خدی باباخو احوال پرسی کدم بشیشتم پیش اینا که از درسا مه پرسان کدن و مم جوابینا به خبی بدادم بابا-از موتر خو که راضی ای؟؟؟ -هاا بابا جان مه😘 مادر-سپیده چای بریزم بتو؟ -نه مادر جان نمایم -ساحل هنوز خاوه؟ مادر-هاا بچه گک مه امروز خیلی خسته بود تا حال بیدار نشده ماستم برم اور اذیت کنم و از خاو بیدار کنم ولی حوصله یور ندیشتم چند دیقه دیگ هم شیشته بودیم که بالاخره خود ساحل خان تشریف آورد حموم هم بوده بود ساحل-هن چیه خوشتیپ ندیدی؟😌 -واا چه غلطا😒 ساحل-رستی چری نمادی به مطب مه امروز؟ -خاطر چی میامدم؟ ساحل-بتو زنجیر گیرفتم میامدی برد اینا😂😂 -ماااادرر 😩 -بااباا بخدا ای بچه شما کشته دست منه😩💔 مادر و بابامم غش غش میخندیدم به ای کل‌کل ما -سگ زنجیری خودتونی بفهمیدی تو خدی دیونه ها سر و کله میزنی😠 ساحل-امرو صبا تور بم یکی از همو دیونه میندازم عصاب مر خراب نکن😁😂 -تلافی میکنم ساحل خان😏 ساحل-به ته خاو چری که نه😂
690Loading...
16
ولی واسه خدا که کاری نداره 🙂🖤 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
780Loading...
17
منابع مردمی می‌گویند که در موقعیت چهارراهی زمان جان هرات، روزانه تصادف و حادثه رخ داده و نیازمند توجه مسئولان می‌باشد. در حادثه چند روز قبل در این چهارراهی انگشتان یک شخص کلان سال قطع گردید. @HeratTimess | هرات تایمز
10Loading...
18
دخترا مصه انگور میمونن... -اگ برینا محبت کنن ناز اینا بخرین شراب میشن و مست میکنن شمار... <<اما اگ برینا توجه نکنن و برینا توهین کنن              سرکه میشن و نابود میکنن شمار🙂🤌🏼 دلشما دگه join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
921Loading...
19
به زنده جون رفاقت ها به تونه😳 به شهر ایته چیز ها خیلی گیرونه😩 همو باغچه که دیشو گفته بودی 🏡 دقیقن به کجا زنده جونه؟🤔😂 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1181Loading...
20
دو بار بخونش: ‏هر کس برای رفتن بهانه ای واهی برایت تراشید تو برای نماندنش هزار بار از او تشکر کن. join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1144Loading...
21
ایر فقط دخترا درک میکنن😂😑💔 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1140Loading...
22
انسانیت لباسی است که اندازه تن هرکس نیست…!💯✋🏻 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1463Loading...
23
خانواده عذاب آور ترین حبس کننده ترین و در عین حال قشنگترین بخش زندگیه.🖤🫴🏿 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
1485Loading...
24
مه میفهمم خانواده مه تور دوست ندارن🥲 ولی مه باز هم تور دوست دارم❤️✌️ موبایل🥹 😂😂 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1511Loading...
25
#صبح_بخیر🍃           |بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم| •تاریخ امروز : 1شنبه ۳۰ثور ۱۴۰۳ •تاریخ قمری : ۱شنبه  ۱۱ ذوالقعده  ١۴۴۵ join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1440Loading...
26
مه سنبله بخدا همگی راسته❤️
1460Loading...
27
Media files
1453Loading...
28
Media files
1386Loading...
29
Media files
1345Loading...
30
اندازه ژاله های مشهد عصر امروز. @HeratTimess | هرات تایمز
20Loading...
31
بیداریم؟ #BARAN
1300Loading...
32
خودم اسد ، همه راست ولی بد قول نیوم😿
1300Loading...
33
“رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ “ پروردگارا؛و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن‏..❤️🍃 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1491Loading...
34
رفیق برسی به اون چیزایی که میخوایی و من پُز تو بدم …👭❤️ join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1562Loading...
35
کوچیک اون بالایی باش☝️🏻 همه جا بزرگت میکنه☝️🏻❤️💯 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1611Loading...
36
📌دخترا: مادر همی رختا مه مقبوله؟ -ها خیلی مقبوله -دروغ نگین مادر میفهمم مقبول نیه کو تو سی کن خوهر جو همی رختا ایشتنه؟ - خیییلی مقبوله خوهر. -تور بخدا؟؟؟ دروغ میگین شما. اصلا مقبول نیه. حالی بچه ها: میگم لالا همی تیپ چی میگه فکسه نی؟ -یاری نی بچیم ای تیپ هیچی بتو نمیایه عوض كن تیپ خور. -گو نخور شاشوک تو به تیپ چی میفهمی؟؟ همینار میپوشم😒😂 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1572Loading...
37
❗️ما آدما هميشه تنهائيم تا زنده ايم كنار هم باشيم ، بعدش ديگه بى فايدست💔 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1510Loading...
38
بریم ویس چت 🙃
350Loading...
- می گویند:"زیاد فحش میدهی، یعنی چه؟" - برای آن هایی که زندگی ام را به گند کشیده اند شعر بنویسم؟ | چارلز بوکوفسکی🖊 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
Hammasini ko'rsatish...
🤣 2
رای‌اکشنا کم شده 😒 اگه همیته باشه روز یک پارت میذارم🥴🙏🏻
Hammasini ko'rsatish...
👍 1😢 1👻 1🙊 1
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه‌وپنج #سپیده گوشی قطع کدم برفتم اتاق خو بعد ازیکه آماده شدم از خونه زدم بیرون حوصله رانندگی ندیشتم بهمی خاطر موتر خو بیرون نکدم در سرا باز کدم که کاکامحمد از اتاق خو بیرون شد -سلام کاکا جان مه میرم پیش ساحل بخونه کسی نیه متوجه باشین کاکا‌محمد-باشع دخترمه بخیر بری -خداحافظ کاکا‌محمد-موتر خو نمیبری؟ -نه ترجیع میدم پیاده برم😉 کاکا‌محمد-سلامم بگو به ساحل در سرا بسته کدم و به قدم زدن شروع کدم چون پیاده میرفتم و معرض دید بودم مم حجاب سیاه بلندی برخو کده بودم😁 کیف مم بشونه مه بود گوشی خو وردیشتم از ته یو وصل کدم به ایر‌پاد خو آهنگ پخش کدم ولی خوشم نماد مم پس بیرون کدم و به راه خو ادامه دادم بعد از ده دیقه پیاده راوی دم یک رستورانت ایستاد شدم و سفارشا خو بدادم سه خوراک جوجه قابلی و جگر بعد از بیست دیقه سفارشا بستوندم و ریکشا گیرفتم چون اگه پیاده میرفتم از گشنه گی غش میکدم😂 داخل کلینیک شدم منشی ساحل که مر میشناخت ایستاد شد ‌‌احوال پرسی کد خدی مه منشی-بریم داخل مریض ندارن منتظر شما هستن -باشه تشکر داخل اتاق ساحل شدم که دیدم خدی آقا الیاس خنده اختلاط داره سلام کدم متوجه مه شدن هر دوتا ساحل-به‌به آبجی مه آمده آلا ایشته بوی غذا میدی🤤 الیاس-سلام دهده جان خوبیم -علیکم تشکر شما دوتا خوبیم الیاس دوست خوردتکی ساحل بود و رفت و آمد خانوادگی داریم مم خدیو خیلی آزادم مث دو خوهر برار🙂 حجاب خو بیرون کدم و غذا هارم بقدیشتم رو میز هردوتا مث دیونه به جون پلاستیکا و ظرفا غذا افتادن ساحل-جوو چه بوی هم میده الیاس-ایشته خیلی هم سفارش دادی سپی گک -مه که گشنه باشم فک میکنم هر چی سفارش بدم بازم کمه😁 الیاس-دقیقا مث الهام -رستی الهام گفتین خبه خیلی وقته خبریو ندارم الهام خوهر الیاس بود و دوست مه الیاس-ها شکر خبه شماریو نداری؟ -نوچ بعد حادثه که کدم گم شد از پیشمه الیاس-باشه مه میدم بری تو ساحل-حالی غذا خو بخوریم که یخ کنه از دهن میفته هااا شروع کدیم به غذا خوردن جا شما خالی گشنه بودم کمی پیاده آمدم گشنه تر شدم و حالی با اشتها کامل میخورم😋 ساحل-رستی تو چری ایته دیر کدی مگه قرار نبود ده دیقه اینجی باشی -ها ولی پیاده آمدم کمی دیر شد ساحل(😳) الیاس(🫣) -چیه چری ایته نگاه میکنین😒 ساحل-تو پیاده آمدی؟ -ها مگه چکاره..!؟😌 ساحل-اولا که چون تنبلی تعجب کدم دوما بابا خبر بشن ناراحت میشن هاا چون ای روزا اوضاع امنیتی هرات خب نیه توهم دفعه آخر تو باشه -اولا تنبل تونی خرس گُنده دوما مه خبر ندیشتم از امنیت ولا حالی هم کو بیامدم شکر تیر شد😛
Hammasini ko'rsatish...
👍 3 1
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه‌وچهار #سپیده داخل موتر شیشته بودم و مهری هم همش مر سوال پیچ میکرد مهری-چکار شد ؟چی گفت بتو؟ استاد مهمند که از اتاق بیرو شد ﮼او چی میگفت؟؟؟ -مهری بسه دو دیقه نفس بکش مونده نشدی ایقذر گپ زدی😫 مهری-بگو دگه تمام قصه رفت تا برگشت مو به مو بریو قصه کدم مهری-دیدی مه گفتم ای نگاهایو طرف تو بی دلیل نیه😂 -ساکت شو خررر😑 مهری-ولی خبی یو ای شد که حساب غزال اینا میرسه -هاا مم دلم خنک میشه -ولی وقتی بیرون شدم گفت ول کن نیوم نمیفهمم چکار کنم که رد مه یله کنه مهری-از خدا توهم باشه میفهمی کی بتو پیشنهاد دوستی داده ، رئیس پنتون خیییلی جذابه لعنتی -مهری خاهشا بس کن ای چرندیاته مه به هیچ‌وجه قبول نمیکنم مهری-چی کم داره بیچاره هم اخلاق داره هم تور دوست داره هم جذابه و پولدار دگه چی مایی.!؟ -بمه هیچکدوم ازینای که گفتی مهم نیه فهمیدی فقط خودم مهمم که منم از رنگیو بیذارم مهری-ای بابا او دیونه هم عاشق ایشته کله شقّی شده 😒😂 مهری-دوبار جواب رد بدی بریو آخر دلیو بسر میایه اونم مرده غرور داره دگه -ها ولا ببینم چکار میشه مهری دم خونه یو پایین کدم و خداحافظی‌کرد مم برفتم طرف خونه داخل سالون شدم مادر آماده کده بودن مث ایکه قراره برن جایی -سلام مامی مادر-علیک‌السلام بیامدی؟ -نه ته رایم هنوز نرسیدم😂🖐🏻 مادر-پر‌رو نشو خاطر امروز دیر کدی کمی -هاا کمی کار دیشتم دگه خیریته؟ مادر-مه میرم خونه عمه تو باز دیگر خدی بابا تو میام -چری خونه عمه مع؟ مادر-واسه مریض بودن میرم دیدن اینا دگه باز نرم گله میکنن -ها خبه بریم، چاشت چی داریم مادر-وقت نشد چیزی پخته کنم -پس امروزم مگری فست‌فودی بخورم🫣 مادر-هههه کاشکی خوشم ندیشته باشی😄 -هووم از خدا مم هس مادر-خب خداحافظ مادر جو -بخیر بریم سلامم بگیم مادر برفتن مم یکه موندم به خونه پوفی از سر کلافگی کشیدم اصلا خب نبودم خیلی دیق آورده بودم 🥺 گوشی وردیشتم که بخو غذا سفارش بدم ساحل زنگ زد جواب دادم -بنال ساحل-باز که پاچه میگیری عزیزم -ساحل بقرآن حوصله ندارم چی مایی؟؟ ساحل-هیچی بابا زنگ زدم بگم بیا کلینیک م یکه‌یی دیق میاری بخونه -بتو کی گفت؟ ساحل-بابا زنگ زدن -خوو تو نون چاشت بخوردی؟ ساحل-نه ولا حالی ماستیم سفارش بدیم -مم ماستم حالی سفارش بدم😁 ساحل-عه جدی پس خبه دگه هموته که آمدی ته راه خو بری ماهم غذا بگیر بخودخو هم -باشه ده دیقه دیگه اونجی یوم ساحل-خداحافظ
Hammasini ko'rsatish...
3
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌پنجاه‌وسه #سپیده -هووم بمه ربطی نداره که خاسته باشم به کسی بگم فقط یکم تعجب کدم که چری کسی نفهمیده تا حال🤷🏻‍♀️ رئیس-خیر بگذریم دگ سپیده خانم مه دوست دارم یکم بیشتر باهم آشنا بشیم نظر شما چیه در ای مورد؟ -ما به اندازه کافی باهم آشنا هستیم شما رئیسیم و منم یکی از دانش آموزا شما رئیس-ههه خیلی باهوشی هدفه میگیری ولی لو نمیدی 🙋🏻 -مه دوست ندارم کسی پشت سرمه سناریو بسازه بیعضو به اندازه کافی او صدا زدن صبح شما بمه درد سر ساز شد رئیس-کی جرعت کرد بگو بمه ؟ ایشته عصابیو خراب شد یعنی ای حالی غیرتی شده بمه پووف مه تور به کفشا سروش هم برابر نمیکنم چی جا برسه مقام یو بتو بدم😏 ولی بری ایکه او رفتار بعضی دخترا تلافی کنم بد نیه یکم راه بیام 😑 -غزال و اسما و چندتا از دخترا واقعا مر بد فک کدن مه دوست ندارم کسی پشت سرمه و یا حتی جلو رومه مر بد قضاوت کنن ولی شما باعث ایکار شدیم رئیس-مه واقعا معذرت میخام از شما ببخشیم مه اصلا قصد بدی ندیشتم جواب ازو‌دخترا هم خودم میذارم کف دست اینا فقط خاهشا تو ناراحت نباش -باشه رئیس تشکر رئیس-میشه دگه رئیس نگی بمه آخه وقتی رئیس میگی حس میکنم واقعا رئیس تونم🤦🏻 -خب مگه نییم؟🤷🏻‍♀️ رئیس-جدی؟🫣 اووو نه منظور ازی دگه رئیس بوده سگ تو روحت سپیده با ای سوتی تو🤦🏻‍♀️ -نه‌خب یعنی رئیس همه پنتون هستیم دگه رئیس-خوووب😁 رئیس-اسم مه بهزاد مهمند هس -خوشبختم پس اسم ازی شاسگول بهزاد بوده مه ایقذر رئیس رئیس میگفتم🤦🏻‍♀️ بهزاد-شماهم که سپیده بهمنش ..!؟ -هاا ولی شما از کجا میفهمین تخلص مه؟ بهزاد-اولا که تمام سوانه تو پیش مه هس دگ ناسلامتی دانش آموزشی بعدشم استاد بهمین از شما خیلی تعریف میکنن😉 سگ تو روحت بهین بهین استاد پنتون مه بود البته مر درس نمیداد یعنی بهزاد از زیر زبون بهین کشیده یا خودیو گفته…؟ -هووم خبه دگه دختر خاله مه هس پس شما خبریم؟ بهزاد-دقیقا -اوکه فعلا با اجازه خداحافظ بهزاد-باشه ولی دفعه بعدی مهمون مه به یک قهوه..؟ -متاسفم ولی دوس ندارم سناریو گفتم که…. بهزاد-حتا اگه مه تضمین کنم؟ -بازم متاسفم بهزاد-ولی مه ول کن نیوم -خداحافظ
Hammasini ko'rsatish...
3
همی هست که دریا نداریم به چهار طرف خو اگه نه سونامی هم یک چاپی میکرد مار🖐🏻😂 #BARAN
Hammasini ko'rsatish...
🤣 2
خیلی خوشحال میشم یکی میذارم کنار و زمان ب مه ثابت می‌کنه که بهترین کار کردم.🙂‍↔️🩶 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
Hammasini ko'rsatish...
2😘 1
شما هنوز خاویم مر صبح وقت کش کده ببردن توت خورده🖐🏻🥴 ما باهم خلی فرق داریم🤐 #BARAN
Hammasini ko'rsatish...
4
بخونیم و لذت ببریم♥️🙂
Hammasini ko'rsatish...
👍 3 2