cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

عشق واگرا و عشق تصادفی

رمان عشق واگرا و تصادفی 🥀( در حال تایپ ) نویسنده : panah هر گونه کپی و ... پیگرد قانونی دارد ⚔️ محافظ 👇👇 https://t.me/joinchat/8IXIEB5jB0BkOGY8 ناشناسم 👇 https://t.me/BChatBot?start=sc-246188-bkNSPk2 ‍صآحب ‍لبخند ‍رۅ ‍لبامۍ ‍دلبر ..͜-! " ‌‌

Ko'proq ko'rsatish
Mamlakat belgilanmaganTil belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
209
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

1
Hammasini ko'rsatish...
دختره به شوهرش میگه میخوام تزریق کنم😈💦 https://t.me/+koKRSATZivNhNDVk -منم میخوام برم تزریق کنم.. شوکه به عقب برگشت و به دختر روبه‌روش زل زد.. -میشه بگی دقیقا کجات رو میخوای تزریق کنی؟ سرش را خاراند و گیج گفت -خودمم هنوز جاشو پیدا نکردم ولی به هرحال میخوام تزریق کنم نگاهی خریدارانه به سرتاپایه دخترک کرد، -والا بالا که هنــ🍉ـدونه پایینم که ماشالله هلـ🍑ــو تحویلم دادی از نظر منه شوهر که مشکلی نداری... شوکه از رک بودن مرد یخی که تازه یخش آب شده بود غرید -هوی هوی هوی چشات و درویش کن پسره ی هیز خودمم اینارو میدونم وِلی خوب حس میکنم نیاز به تزریق دارم.. به سمت دخترک رفت موهایش را کنار زد و کنار گردنش را بوسیـ💋ـد و زمزمه کرد -اونوقت چرا این فکرو میکنی؟ دخترک حرصی از مادر شوهرش سخن می‌گفت -رعنا رو دیدی؟ با این سنش هنوز واسه بابات دلبری میکنه دیروز رفته وقت پیکر تراشی گرفته... خنده اش گرفته بود بوسه ای عمیق و داغ بر روی ترقوه دخترک زد و خمار گفت -اوه اوه پس خانوم من حسود شده... دختر شرمسار اما تخس جوابش را داد -نخیرم -پس بیا یه باردیگه امتحانت کنم ببینم کجا نیازه تزریق شه شاید این شکم نیاز داشته باشه بالاتر بیاد هوم؟😈 https://t.me/+koKRSATZivNhNDVk ترانه دختری که هنوز مادر نشده و برای حفظ بچه‌ی رفیقش دست به یه ازدواج خطرناک میزنه و توی این راه...
Hammasini ko'rsatish...
𝐄𝐧𝐞𝐤𝐚𝐬 𝐃𝐚𝐫 𝐀𝐚𝐛

🌱°|بـــســم رب الـقـلـم|°🌱 🤍☘️نویسنده~[ سایه] 🚫کپی ممنوع🚫 🎡پارت اول⬅ #پارت1 ♨️ناشناس:

https://telegram.me/BChatBot?start=sc-630779-ECwsNf1

❤️‍🔥/_پندار و ترانه_/❤️‍🔥 📌به احترام انسانیت کپی حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع

یعنی مادرشوهرش نمونه است😂 https://t.me/+koKRSATZivNhNDVk -پندار مامان ترانه رد ببر تو اتاق استراحت کنید‌، تازه از راه رسیدید خسته اید..😈 ترانه آب دهانش را قورت داد، -پناه جون نیازی نیست من که خسته نیستم پندار هم خودش میتونه بره استراحت کنه دیگه؟ هول شده دستش را روی دهانش گذاشت و گفت -مَ..مَ..منظورم اینکه اگه خسته‌اس بره تو اتاقش استراحت کنه دیگه .. پناه ریز ریز خندید و گفت: -مادر، پندار دیگه شوهرته، اعتراف هم که کرد نگاهی به پندار کرد و گفت: -درسته ولی..آخه -برو مادر برو بالا استراحت کنید... وارد اتاق شد که از پشت پندار بغلش کرد و گفت -میبینم که خانوم داره از من فرار میکنه، دوست نداری یکم خوشبگذرونیم؟🔞 -پندار.. -جانم؟ اوه اوه نگاه کن سیب سرخ من، لباش رو چطوری رنگ کرده... https://t.me/+koKRSATZivNhNDVk به سرعت ترانه رو به سمت خودش کشید و لبای ترانه رو به دندان کشید...💦🔥
Hammasini ko'rsatish...
𝐄𝐧𝐞𝐤𝐚𝐬 𝐃𝐚𝐫 𝐀𝐚𝐛

🌱°|بـــســم رب الـقـلـم|°🌱 🤍☘️نویسنده~[ سایه] 🚫کپی ممنوع🚫 🎡پارت اول⬅ #پارت1 ♨️ناشناس:

https://telegram.me/BChatBot?start=sc-630779-ECwsNf1

❤️‍🔥/_پندار و ترانه_/❤️‍🔥 📌به احترام انسانیت کپی حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع

░⇣.مادرشوهرش وقت #تزریق گرفته😂🧨 ⩩ ⋆ 𖠗♥️❘❙❙❚❙❘❙❙❘❘❙❙❚❙❘❙❙❘˚✧˚❘❙❙❚❙❘❙❙❘❘❙❙❚❙❘❙❙❘♥️𖠗 ⋆ ⩩ ⩩💥.៹ دخترک حرصی از #مادر‌شوهرش سخن می‌گفت -رعنا رو دیدی؟ با این سنش هنوز واسه بابات #دلبری میکنه دیروز رفته وقت پیکر تراشی گرفته..⭕️ خنده‌اش گرفته بود بوسه‌ ای عمیق و داغ بر روی ترقوه دخترک زد و خمار گفت♨️𓂃 -اوه اوه پس خانوم من حسود شده..‼️ دختر شرمسار اما تخس جوابش را داد -نخیرم ┬┴┬┴-پس بیا یه باردیگه امتحانت کنم ببینم کجا نیازه تزریق شه شاید این شکم نیاز داره بالاتر بیاد هوم؟😏💭🔞 ↳...
Hammasini ko'rsatish...
✎⠂⬦⬩⠁𝐄𝐧𝐞𝐤𝐚𝐬 𝐝𝐚𝐫 𝐀𝐚𝐛⇣┘
Photo unavailable
🤦🏻‍♀) girl
Hammasini ko'rsatish...
‍ول‍‌ی ‍دنی‍‌ام‍ ‍ب‍‌دون ‍ت‍‌و ‌‍ج‍‌ای #قشنگ‍‌ی ‍نی‍‌س ‍دلب‍‌ر 💙
Hammasini ko'rsatish...
عشق تصادفی #پارت۲۷۶ بارین شورتم کثیف نشده بود از دسشویی چند تا دستمال گذاشتم و رنگ پریده خواسم برم زیر لب با خودم میگفتم خونه یارو به گند میکشم آخر چقدر دستمال بزارم آخه شورتم چی پس برای همین فوری رفتم بیرون مردا نبودن رفتم آشپزخونه یه نایلون سیاه برداشتم هانا _ چیکار می‌کنی خفه شویی بهش گفتم و کارم و کردم ۲۰ تا دستمال کم بود ۳۰ تا برداشتم ب هر حال موقع رفتن باز باید راه میرفتیم بدتر میشد گذاشتم تو کیفم اون گوشه بعدش نشستم رو فرش ک مبلا کثیف نشن مریلا با تعجب نگام میکرد مریلا _ چخع چخه معلوم هست چ مرگته بی حوصله براشون توضیح دادم سوگند _ اوو شت مای گوز از این بدتر نمیشد حالا خداروشکر این جایمم و من برات ی چیزی دارم سری ب نشونه تاکید تکون دادم با جمله آخرش پریدم هوا عین جن زده ها رفتم سمتش _چییی داری نوار بهداشتی از کیف کمریش درآورد وای باورم نمیشد بهترین کاری بود میتونست در حقم کنه با خوشحالی صورتش و توفی کردم
Hammasini ko'rsatish...
Repost from TB LIST|آرامش
sticker.webp0.17 KB
چشم اقیانوسی من💙
رمان انیمه‌ای ارن💙
عشق آقای بازیگر💙
عشق جنون مرگ💙
زیباترین باشیم💙
معشوق تیمارستانی💙
رمان عشق واگرا💙
دنیای صورتی دخملا💙
تکست های مود💙
فرشته کوچک من💙
مرگ بعداز تو💙
اتحاد کیوت پیشی💙
💙تب لیست آرامش💙
sticker.webp0.17 KB
پارت های جدید ❤️
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.