cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

دبی فورد

✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست Admin @hossein_mysticosm کانال اختصاصی دبی فورد مطالب دبی فورد در این کانال کاملا اختصاصی قرار میگیرد

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
3 198
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-77 kunlar
-7130 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

ادامه ... روز بعد، رهیایی و شبیه فیلم ها بود. ابتدا به فروشگاهی گران قیمت رفتیم تـا چمدان هایم را بخرم و سپس به همه مغازه های مشهور خیابان پنجم سر زدیم. سرانجام، او از یکی از بهترین طراحان برایم سه دست لباس بسیار زیبا، یک پالتو، مقداری زیور آلات، کفش و کیف خرید کمترین فایده اش ایـن بـود کـه واقعاً خوش قیافه و جذاب به نظر می رسیدم با هر کیف و دست بند، اطمینانم بـه خودم بالا تر میرفت و رؤیای مسحور کننده ام واقعی تر می شد. البته پیش از آن هم هدایای زیبایی از آدم هایی دریافت کرده بودم اما این، باور نکردنی بود. به یاد دارم در آن لحظه فکرم این بود که بهای این پالتو بیش تر از همه پوشاکم در یک سال است و می توانستم ببینم. کنت از این که می تواند این لباس ها را برایم تهیه کند تا زن همراه او در مهمانی ها خیره کننده باشد، به شوق آمده است. آن شب دیر به هتل برگشتیم و خسته به خواب رفتم. صبح روز بعد به فرودگاه رفتیم و با پرواز مستقیم راهی پاریس شدیم بعد از ظهر به پاریس رسیدیم و به یکی از بهترین هتل های پاریس رفتیم اتاقی که برایم در نظر گرفته شده بود. به اندازه ای زیبا و مجلل بود که هرگز ندیده بودم همه چیز از روتختی تا پرده مبل و میز آرایش آنتیک آن شگفت انگیز بود. ادامه دارد ... دبی فورد شجاعت ص 69 کانال دبی فورد @DebbieFord
Hammasini ko'rsatish...
👍 1 1
ادامه ... كنت از من پرسید که آیا لباس مناسب برای چنین ضیافتهایی دارم هیچ نمی دانستم. منظور او از "مناسب" چیست و گفتم از آن لباس هایی دارم که شب نخستین دیدارمان پوشیده بودم و به نظرم بسیار چشمگیر بودند. او اصرار داشت که چنین لباس هایی به کار آن دو روز اقامت من در پاریس نمی خورند و گفت که سر راه پاریس در نیویورک توقف می کنیم و به خرید می رویم من وارد جهان رؤیایی یک زن جوان شده بودم! دو هفته بعد و پس از چند گفت و گوی تلفنی تدارک سفر به نیویورک و خرید همراه کنت را می دیدم. اکنون ماجرا در حال آغاز بود. در خانه ام آمدند، من را به فرودگاه میامی بردند و در بهترین صندلی های هواپیما نشاندند. نمی دانستم كنت شوخی می کرد یا نه اما گفته بود. فقط لازم است مسواکم را همراه بیاورم و او همه چیز دیگر از جمله چمدان ها را تهیه خواهد کرد. در فرودگاه نیو یورک با یک اتومبیل مشکی و بسیار زیبا به پیشوازم آمدند و من را به هتلی گران قیمت بردند. دربان با دستکش های سفید جلو آمد و به سرعت مرا به اتاقی در طبقه بالا برد تا به دیدار مردی بروم. که اکنون او را کنت من خطاب می کردم. نمی دانم چرا او را با این نام صدا می زدم من نمی خواستم او "كنت من" باشد فقط می خواستم یک دوست باشد. آن شب، شامی عالی خوردیم و هر کدام در اتاق خود خوابیدیم فقط یک روز در نیویورک می ماندیم و خرید و ریخت و پاش زیادی در پیش داشتیم. ادامه دارد ... دبی فورد شجاعت ص 68 کانال دبی فورد @DebbieFord
Hammasini ko'rsatish...
2
بعد از پایان کتاب (شجاعت) دوست دارید کتاب های کدام نویسنده را در کانال منتشر کنیم؟Anonymous voting
  • دبی فورد (همان کتاب های تکراری)
  • تیک نات هان
  • جی. پی. وسوانی
  • سادگورو
0 votes
سلام دوستان عزیز بعد این کتاب دیگر کتاب های دبی فورد تمام می شود
Hammasini ko'rsatish...
5👍 1
سلام همراهان عزیز دوستان عزیزم حق اشتراک تیر ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید 6037 6974 9743 0766 حسین اکبرلو بانک صادرات همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند @hossein_mysticosm پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
Hammasini ko'rsatish...
👍 2
ادامه ... روز بعد، دوازده شاخه گل زیبا برایم فرستاد و کمی بعد، از من دعوت شد تا دو روز آخر هفته را برای انجام کار هایی همراه کنت در پاریس بگذرانم. همان بعد از ظهر با هم ناهار خوردیم از این ماجراجویی خوشم می آمــد، امــا آمادگی نداشتم به این مرد علاقمند شوم. بیش تر به هیجان آمده بودم تا این که به او علاقمند شده باشم. بنابراین درباره پیشنهاد او صحبت کردیم و نظرم را با او در میان گذاشتم. به کنت گفتم که سفر فوق العاده ای به نظر می رسد، اما اگر او سوء نیتی داشته باشد حاضر نیستم به این سفر بیایم. بـه هـر زبـانی کـه می توانستم این نکته را روشن کردم، زیرا می دانستم در غیر این صورت برایم مشکل آفرین می شود. به گمان من ممکن نبود مردی با چنین ثروت و موقعیتی بخواهد زنی را از میامی به پاریس ببرد، همه هزینه هایش را بپردازد و هیچ سو نیتی در میان نباشد. اما کنت من را مطمئن کرد که این مسأله اصلاً برایش اهمیتی ندارد و فقط می خواهد من در چند مهمانی کنار او باشم. در حالی که هنوز اندکی مردد بودم به دعوت او پاسخ مثبت دادم. درباره مهمانی ها و کسانی که در آن ها حضور داشتند صحبت کردیم. اشخاصی عالی رتبه که از سراسر جهان می آمدند. از آن جا که هیچ یک از این آدم ها را نمی شناختم، فقط مدام سرم را به نشانه تأیید تکان می دادم تا دنیا دیده تر از آن چه در آن سن بودم، به نظر برسم. ادامه دارد ... دبی فورد شجاعت ص 67 و 68 کانال دبی فورد @DebbieFord
Hammasini ko'rsatish...
👍 1 1
زیبا ترین و محبوب ترین با رسیدن به حدود سی سالگی یاد گرفته بودم چگونه مطمئن به خود به نظر برسم؛ حتی در مواقعی که نبودم. تمرین می کردم که از محبوب ترین چهره های مجالس باشم و از آن مهم تر احساس می کردم خاص هستم. به استخدام باشگاه کریکت در آمدم که یکی از شیک ترین مکان های شبانه بود و مدیر روابط عمومی آن جا شدم. به شدت این شغل را می خواستم زیرا احساس می کردم قدرتی به من می دهد که بر اطمینان به خودم می افزاید و مرا مرکز توجه می کند. در آن هنگام میامی به دلیل داشتن محافل شبانه خصوصی، مشهور بود مردم دسته دسته به چنین مکان هایی می آمدند تا اوقاتی خوش داشته باشند و احساس کنند خاص و پر شور و نشاط هستند. اکنون من حق داشتم انتخاب کنم که چه کسی اجازه ورود به یکی از این مکان های خاص را داشته باشد و چه کسی مجبور شود ساعت ها در صف بایستد. بنابراین هر شب یکی از لباس های گوناگونم را می پوشیدم و سر کار "مهم" خود می رفتم. احساس می کردم کسی هستم. معمولاً هر شب، چند شاهزاده، کنت، دوک و دیگر افراد مهم به مکان ما سر می زدند. آن ها همیشه با زیبا ترین کت و شلوار های ایتالیایی و لباس های فرانسوی و در میان حلقه محافظان و همراهان می آمدند. وظیفه داشتم از آن ها استقبال کنم و توجه داشته باشم که سر بهترین میز ها بنشینند و به خوبی پذیرایی شوند. از آن جا که این آدم ها خیلی خرج می کردند. مدیریت احساس می کرد پذیرایی خاص از آن ها موجه است شبی یک کنت اروپایی به آن جا آمـد کـه بـه سوی من جلب شد و وقتی من را دعوت کرد سر میزشان بنشینم و با آن ها شام بخورم، البته بیست درجه به اعتماد به نفسم افزوده شد. از آن جا که نمی توانستم واقعاً کارم را رها کنم گفتم هر وقت آن جا کمی خلوت شد، می آیم و با آن ها می نشینم.کنت و همراهان او به اندازه ای سرگرم کننده و با بیش تر آدم های طرف صحبتم متفاوت بودند که شیفته او و جهانش شدم. ادامه دارد ... دبی فورد شجاعت ص 66 و 67 کانال دبی فورد @DebbieFord
Hammasini ko'rsatish...
👍 2 2
ادامه ... آن گاه به جای بلند کردن شما که زمین خورده اید، شما را تکه تکه می کند و هر گونه اطمینانی را که به خود داشتید از بین می برد. در این شرایط به جای این که با خودتان احساس همدلی کنید، به سرزنش خود می پردازید و رفتار تان را زیر ذره بین کمال گرایی می گذارید یا به جای پذیرش موفقیت ها و دستاورد هایتان. آن ها را در نتیجه مقایسه خودتان با دیگران کم ارزش می کنید. اگر تأثیر این بازی چنین ویران گر نبود می توانستیم آن را فقط به عنوان کسالت بار ترین الگوی قابل پیش بینی ممکن بدانیم. اما نمی توانیم آن را توجیه کنیم. زیرا تأسف بار است ساختار ایگوی ما وادارمان می سازد تا با نزدیک بینی بر زندگی خود متمرکز شویم و در یک صحنه کوچک که فقط برای یک بازیگر - یا یک وجود مجزا - جا دارد بازی کنیم. اما حقیقت این است که زندگی هیچ کس بی ارزش و کم اهمیت نیست. حتی یک زندگی وجود ندارد که مجموع را بسیار با ارزش تر نکند. جایی در درونمان می دانیم که این موضوع حقیقت دارد؛ صدایی _ هر چند ضعیف _ را می شنویم که ما را فرا می خواند تا به سوی این زندگی بزرگ تر پیش برویم. این زندگی که بر پایه های محکم صداقت و اصالت استوار است از ما می خواهد معنای واقعی اطمینان به خود را در نظر بگیریم. چه نکاتی را برای برخورداری از اطمینان حقیقی و اصیل باید بدانیم؟ برای دستیابی به اطمینان حقیقی، باید خود را از ترس مربوط به ساختار ایگوی فردی بیرون بکشیم و در جهانی نو و متفاوت زندگی کنیم که بر اساس ارتباط با نیرویی بزرگ تر از خودمان شکل گرفته است. شاید بیرون کشیدن خودمان از ترس کاری ساده نباشد، اما گزینه ای است که می توانیم انتخاب کنیم. این حتی بیش تر از یک انتخاب است؛ یک دگرگونی است این رفتن به ورای ترس، ما را به مکانی می برد که لازم می شود تفکرمان را به کلی دگرگون کنیم. دبی فورد شجاعت ص 65 و 66 کانال دبی فورد @DebbieFord
Hammasini ko'rsatish...
3👍 1
ادامه ... این عرض اندام ایگو است که نقش اطمینان را بازی می نماید و ما از آن به عنوان یک شیوه محافظتی استفاده می کنیم که خود انگاره ، یعنی آن من ساختگی را که خودمان می انگاریم، حفظ کند. این اطمینان دروغین اجازه نمی دهد ما خود واقعی مان را ببینیم و به آن حالتی از بودن دست یابیم که اعتمـاد بـه نـفـس واقعی در آن مستقر است. تأثیر این اطمینان دروغین، بی تردید کوتاه مدت است و واقعاً ما را از نا امنی های عمیق نجات نمی دهد. می توانیم لباس پوشیده و آماده رفتن باشیم، اما کسی از کنار ما رد شود و چپ چپ نگاهمان کند تا ناگهان شک و تردید به خودمان در ما بیدار شود و سر زشتش را بلند کند. نا امنی هایمان به این دلیل می توانند ناگهان ما را در اختیار بگیرند و اعتماد به نفسمان را بر بایند که در واقع هرگز از اعتماد به نفس حقیقی برخوردار نبوده ایم. بنا بر تعریف، اطمینان دروغین فقط هنگامی مؤثر است که به شما و دیگران می قبولاند عالی هستید. اما در مواقعی که اطمینان دروغین با تجربه ای نا مطلوب سوراخ می شود - مثل وقتی که با سؤال یا تردید رو به رو یا نادیده گرفته می شود - تنبيه خاص خود را دارد. در چنین مواقعی اطمینان دروغین بی درنگ به جهنمی تبدیل می گردد و شما را سرزنش می کند که چرا در این بازی برد ناپذیر، برنده نشدید. در این هنگام است که می توانید مطمئن باشید ایگوی شما زمامدار است. ادامه دارد ... دبی فورد شجاعت ص 64 و 65 کانال دبی فورد @DebbieFord
Hammasini ko'rsatish...
4
ادامه ... در این الگو نا امنی های خود را با مقایسه و قضاوت تسکین می دهیم. مشکل این است که ایگو چاه بی انتهای نا امنی ها است ساز و کار های گوناگون دفاعی ایگو - مانند ترس های نهفته در زیر آن ها - معمولاً با صدایی بلند خود کامه و خود بین همراه می شود که شاید شبیه به این ها باشد: فقط اگر من جهان را اداره می کردم دنیا بهشت می شد. فقط اگر من کاره ای بودم. من می دانم بهترین کار برای _ چیست. فقط اگر به حرف من گوش داده بودند. من از همه آن احمق ها بهتر می فهمم. دنیا پر از احمق است. فقط اگر مجبور نبودیم با این آدم های بی کفایت کار کنیم، همه چیز درست می شد. به هیچ کس نیاز ندارم. قوانین، شامل من نمی شوند. هر کاری دلم بخواهد، می کنم. من از آن قماش نیستم. من از آن ها بهترم. ادامه دارد ... دبی فورد شجاعت ص 64 کانال دبی فورد @DebbieFord
Hammasini ko'rsatish...
5👍 2
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.