~طُــــوُفــــآرِنـــــ~
طوفآرن (در حال پارت گذاری) به قلم #آبان بوسه یهویی (تکمیل) معامله شیرین(تکمیل) جهت تبادل @zah8ra5 لینک ناشناس https://t.me/iHarfBot?start=4076162268 جواباتون👇 @tofaren
Ko'proq ko'rsatish416
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
👌🔞👌🔞👌🔞👌🔞👌🔞👌🔞👌🔞👌🔞
عدد #چهارمیلیون رو رو کاغذ نوشتم و جلوی چشمش گرفتم و گفتم:
- بنفشه تو رو به یه #چالش دعوت میکنم.
به کاغذ اشاره زدم و گفتم:
- با حرکت #دستت نشون بده چی نوشتم.
سری تکون داد و #چهارزانو روبهروم نشست و اول عدد #چهار رو گرفت و بعد نوک انگشت اشاره و #شصتش رو بهم #چسبوند رو حالت عدد صفر کرد و #تندتند عقب جلو کرد. بلند زدم زیر خنده و به پام #اشاره زدمو گفتم:
- میتونی بیای #بخوریش!
چند دقیقه گیج نگاهم کرد ولی با گرفتن منظورم #برزخی سمتم خیز برداشت که....🔥
https://t.me/joinchat/AAAAAFPqLZ2z10uXdzK9Hw
#جرررررر😂😂😂😂😂
به بهانهی چالش بهدختره میگه بیا بخورشش😂😂
👌💦👌💦👌💦👌💦👌💦👌💦👌💦👌💦
3400
رمانی متفاوت با ژانری متفاوت!
دختری که ناخواسته وارد قاچاق مواد میشه و اونجا با ناجیش آشنا میشه!😭♥️♥️♥️
https://t.me/joinchat/Sa4PBno3_rf6O61J
4710
#پارت_آینده
با ترس به امیر نگاه کردم. دستاش بسته بود و سعی داشت طناب رو باز کنه.
با چشمای خیسم بهش نگاهی کردم و گفتم:
- امیر شاید این آخرین لحظه ای باشه که...
گریه اجازه نداد بقیه ی حرفم رو بزنم!
امیر با مهربونی گفت :
- رزیتا عاشقتم!
بالاخره گفت؟ یعنی امکان داشت؟ یا من توهم زدم؟ با تعجب بهش نگاه کردم که...
دختره عاشق پسره اس ولی پسره 10 سال صداش در نمیاد!
فک کن! 10 سال عاشق هم بودن ولی نمیگفتن بهم🥺♥️
https://t.me/joinchat/Sa4PBno3_rf6O61J
6110
●○●○●○●○●
سوار ماشین #عروس بودیم و با #لبخند ملایم سمت #خونه حرکت میکردیم و #بوق میزدیم
- #بردیا،میدونی معنی #بوق #عروسی چیه؟!
- نه چیه؟!
- #داد داد دیدید داد،اونی که قبلا نمیداد #داد داد دیدید داد.
#قهقه ای زدم و به قیافه #پوکرش نگاه کردم که یهو....
#دخترهازاونشروشیطوناس😂
#اگهمیخوایپارهشیازخندهجوینشو🤣🤣
https://t.me/joinchat/Q29hw15yEMhpXCRe
#بیاببینپسرهچیکارمیکنه😂🤭
8020
با #ترس و لرز به #شناسنامهام نگاه کردم
#اسمم، فامیلیم، تاریخ #تولدم
کم کم به #صفحهی آخر رسیدم و #جوهر #سیاه #مرگم رو به رخم میکشید
من... من... #مرده بودم؟
به #آینه نگاه کردم اما آینه منو نشون نمیداد...!
رمانی سرتاسرپرازهیجان
https://t.me/joinchat/WQnFpc22UWhUZkPi
6500
دهنش بوی گند #الکل میداد.
دستش و #نوازش وار رو کمرم کشید و گفت:هنوز #درد داره؟!
#بغض کرده گفتم:خیلی..
فشار خفیفی داد که #آخی گفتم.
اروم و کشدار گفت: #جونم..
کنارم #خوابید و گفت: بنظرت امشب میتونی #طاقت بیاری یا نه؟!
خواستم اعتراض کنم که #لباش خفم کرد و #لذتی تو کل وجودم تزریق شد...
رمانی با بیان باز🔞
#اروتیک 💦
رابطه ای از جنس انتقام و هوس❗️
همین الان جوین شو👇🏽
https://t.me/joinchat/AAAAAFkJxaXNtlFoVGZD4g
8500
از کدوم کاپل جذابمون میکس و ادیتای گرانج و گوگولی میخوای؟🥺💖
💎
⭐️
🐣
9200
#عشقغیرتی♨️
دختری که توسط #دشمناش دزدیده میشه و ....🙊❌
خودت برو بخون ببین چی میشه
-هه! احتمالا الآن دلبر جونت داره زیر اون بادیگاردای تاب...
و با مشتی که رو صورت زخمیش فرود آوردم
حرفش قطع شد
اون حق نداشت...
حق نداشت که راجع به دلبر اینطور صحبت کنه
ولی...
ولی اگه راست گفته باشه، آسمون شهر و رو سرشون خراب میکنم
#هیجانی_عاشقانه_معمایی
اhttps://t.me/joinchat/HMELWJx9tt1iNTM0
اینم عیدی من تقدیم به شما📍
گه از رمانای کلیشه خسته شدین رمان بالا رو بهتون پیشنهاد میدم، نویسندهش غوغا کرده با اولین قلم🤫🙊
3500
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.