ماهِ کامل🌕

یه cpr ناموفق هم داشتیم..مریضو از روستاهای اطراف با بالگرد اورده بودن تو راه هم چندین بار cpr شده بود به ماهم که رسید اول از همه من رفتم بالا سرش و شروع کردم به ماساژ🫠 پدرش همونجا تو اتاق بود ؛ الان یاد حالت چشمای اشکیش و گریه اش وقتی استاد گفت حاج اقا پسرتون قبل اینکه برسه بیمارستان فوت شده افتادممم و واقعا غمم گرفت🤧

یه بیمار داشتم امروز کیس falling بود از پشت بوم خونشون.. وقتی بالا سرش بودم برای معاینه ؛ بهم گفتم خانم دکترررر یه خواهشی ازت دارم گفتم چیه چیشده بگو گفت میخواااای برات دعای خیر کنم ؟ توروخدا یه لطفی در حقم بکن گفتم بگو پدرجان از دستم بربیاد انجام میدم . . . گفت توروخدا میخوای من راحت باشم ؛ یه امپول سیانور به من بزن من ازین زندگی خلاص بشم و برممم... هیچی نتونستم بگممم.. دو سه بار اینو به خودم گفتم یبارم به اتندمون گفت ؛ اونم گفت حاج اقا سیانور نداریم دیگه 😶

اون قضیه که تو هیچ خلافی نکردی و ماشینت از شهر خودت بیرون نرفته ولی یهو نامه ی توقیف و شکایتش از یه شهر دیگه میاد ؛ واسه منم رخ داد و از دیشب درگیرش بودم🫠🫠 چقدرررر استرس کشیدم و فکر کردممم که خدایا چرا به چه علت یهو ماشین منو تو خیابون بگیرن و بگن توقیفی و در کمال بی ادبی و بی احترامی بگن باید بیای کلانتری و هزار کوفت و زهرمار دیگه 🫠 تهشم دربیاد که همش الکی بوده و اشتباه خودشون بوده.. خلاصه از دیشب با کلی استرس خوابیدم صبح وسط کشیک از استاد اجازه گرفتم و رفتم دنبال کارای ماشین و خدا میدونه با چه استرسی به چه سرعتی برگشتم سر کشیک چون خیلییی دیرم شده بود.. الانم فقط ده تا شیرینی افتادم به ادمای مختلف که ماشینم از توقیف درومد و اوکی شد

میون اینهمه درس و کار و کشیک ؛ امشب هم یه اتفاقی افتاد که فردا صبح مجبورم برم دنبال یسری کارا 🫠 کلاس و مورنینگ و همچیو باید بپیچونم حتی کشیک رو هم باید هماهنگ کنم با استاد دیرتر برم🤦🏻‍♀ نمیدونممم خیر این مسئله چیه ؛ فقط امیدوارم فردا اوکی بشه همچی 🌱 نیازمند انرژی های قشنگتون هستم🕊

دیگه خوردن قهوه جواب نیست باید به صورت iv نیازم رو تامین کنم🥲

ازین قهوه ی حال خوب کن میخوام که کل خستگی کشیک شلوغ دیشب رو بشورررره ببره🥲 تازه سم اصلی اینجاست که بنده فرداهم ۷ صبح کشیکم🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀

با تشکر از قهوه‌ی عزیزم که فهمید حالم خوب نیست و با بامزه کردن قیافه‌اش سعی کرد حالم رو خوب کنه.

خوووب همگی بیدارین دارین پیامای منو می بینین هااا🫠😂 خجالت میکشم اینقدر محتوای فاخر میذارم اینجا 🥲

شاید باورتون نشه ولی ما امشب چندتا مریض زیر ۲ سال داشتیم که کیس فالینگ بودن یکی از تو بغل داداشش افتاده بود یکی از تو ماشین از پنجره ماشین افتاده بود یکی دیگم بود که نمی دونم چطوری افتاده بود یه پسر بچه ۴ ساله هم داشتیم که دکمه ی لباسشو کرده بود تو بینیش😐😐 بعد موقع دراوردن اینقدرررر جیغ و داد کرد ؛ خب بچه دکمه ی لباس اخه؟؟

رفتم رو فاز چرت و پرت گویی وسط کشیک 🚶🏻‍♀