cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

فریبا خادمی

این کانال در خصوص جمع‌آوری و انتشار آثار صوتی، تصویری، تالیفات و اشعار فریبا خادمی فعالیت می‌کند و زیر نظر ادمین اداره می‌گردد.

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
1 289
Obunachilar
+724 soatlar
+327 kunlar
+8530 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

پنجاه ویکمین نشست کمیته صلح و ادبیات انجمن علمی مطالعات صلح ایران‌ صلح با خویشتن خویش (خوانش داستان وکیل صدر جهان در دفتر سوم‌مثنوی) فریبا خادمی :دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی ،شاعر و نویسنده نشست اول :چهارشنبه ۱۳ تیر ماه ساعت ۲۰ نشست دوم : چهارشنبه ۱۰ مرداد ساعت ۲۰ مدیر نشست : دکتر ژاله افشار آدرس فضای گوگل میت : https://meet.google.com/gcw-cvcf-sdi
Hammasini ko'rsatish...
13تیر.mp334.84 MB
40👍 1
❤️ کمی مشق سلام دوستان عزیزم، روزتون خوش و آروم بیتی از مولانا رو با نگاهی دیگه با هم بخونیم: گوش دار ای احول اینها را به هوش داروی دیده بکش از راه گوش مولوی توجه ، گمشده انسان امروزه .به نظر میاد گم شدن در روزمرگی و شتاب سرسام آور مجازها تمومی ندارن ولی چاره ای جز بیداری از نا آگاهانه زیستن و مقلد بودن نداریم . سلامت فردی و جمعی انسان ها در گرو آگاهانه زیستن اونهاست و این رو دیگه می دونیم . این دونستن مسئولیت شیرین و خطیری رو هم به همراه داره و اون جاری کردن این توجه و آگاهی در زندگی روزمره مونه . اتصال به لحظه حال که شامل انرژی های سرشار و اطلاعات تازه به تازه است توجه کامل ما رو می طلبه و دستیابی به این توجه که حالت طبیعی انسانه برای انسان به سخت ترین کارها تبدیل شده و شاید هم به نظر سخته چون فکر می کنیم باید برای مراقبه کارهای خاصی انجام داد . به بیان ساده تمام تکنیک های مراقبه ما رو به توجه روی حواس و سیستم های ادراکی مون متمرکز می کنن . بزرگان دین و شناخت هم همین دعوت رو دارن . حالا ما به عنوان انسان‌هایی که در عصر شکوفایی آگاهی داریم نفس می کشیم وظیفه داریم تا میون شلوغی ها و سرسام های روزمره و کارهای ریز و درشت ،توجه مون رو بر روی خودمون نگه داریم . این اتصال، لنگر می خواد، ابزار می خواد ، یک دسته کلید است به زیر بغل عشق از بهر گشاییدن ابواب رسیده مولوی یکی از ابزارها هم می تونه همین بیت باشه: گوش دار ای احول اینها را به هوش داروی دیده بکش از راه گوش چندین و چند بار بخونیم ، درک مستقیم شنیدن ، به درک مستقیم دیدن منجر میشه ، ورودی های حواس در مرکز ما ادراک و احساس میشن . تمرین : اول شنیدن صداهای محیط که می تونه هر صدایی باشه و بی مقاومت، و کمی بعد درک سکوت درون .. این تمرین در هر حال و در هر مکانی قابل اجراست. صدا ، سکوت ، بی‌ زمانی .... لنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب سوی او می غیژ و او را می طلب مولوی الهی که دل هاتون آروم و ذهن هاتون درخشان باشه دوستان نازنینم . ❤️
Hammasini ko'rsatish...
93👍 13🙏 11
Photo unavailableShow in Telegram
پنجاه ویکمین نشست کمیته صلح و ادبیات انجمن علمی مطالعات صلح ایران‌ صلح با خویشتن خویش (خوانش داستان  وکیل صدر جهان در دفتر سوم‌مثنوی)  فریبا خادمی :دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی ،شاعر و نویسنده نشست اول :چهارشنبه ۱۳ تیر ماه ساعت ۲۰ مدیر نشست.:ژاله افشار آدرس فضای گوگل میت : https://meet.google.com/gcw-cvcf-sdi @fariba_khademi
Hammasini ko'rsatish...
51👍 1🙏 1
Photo unavailableShow in Telegram
❤️ گزندی گر رسد ما را ز ما آید نه از غیری که این ما را خدا داند چه حیلت هاست پنهانی فریبا خادمی نفس که برآمد ( من ) پیشین ما ( دیگری ) است. با هر نفس شروع می شویم و تمام . اتصال این ( من ) ها ، اوهام و خیالی بیش نیست. هست ، ولی در قیاس با حقیقت ،نیست . می فرماید: پوست چه بود ؟ این گفته های رنگ رنگ چون زره بر آب ،کش نبود درنگ مولوی قدردان نفس هایمان باشیم دوستان عزیزم ، شکر گزار زنده بودن ، شاکر هستی مندی ، مست از الست . و باز می فرماید : هزاران قرن می باید که این دولت به پیش آید کجا یابم دگر بارش اگر این بار بگریزم ؟ مولوی هستی تون عشقناک، نازنینان . ❤️ @fariba_khademi
Hammasini ko'rsatish...
67🙏 11👍 6
❤️ قصه‌گو خلاصه‌ای از داستان لیلی و مجنونِ حکیم نظامیِ گنجوی و انتخاب ابیاتی از جناب مولانا یارب، تو مرا به رویِ لیلی هر لحظه بده زیاده میلی از عمرِ من آن‌چه هست بر جای بِستان و به عمرِ لیلی افزای با سلام. تقدیم به روی گل دوستان عزیزم. ❤️ @fariba_khademi
Hammasini ko'rsatish...
خلاصه_ای_از_داستان_لیلی_و_مجنون_به_همراه_ابیاتی_از.mp368.54 MB
19
❤️ قصه‌گو خلاصه‌ای از داستان لیلی و مجنونِ حکیم نظامیِ گنجوی و انتخاب ابیاتی از جناب مولانا یارب، تو مرا به رویِ لیلی هر لحظه بده زیاده میلی از عمرِ من آن‌چه هست بر جای بِستان و به عمرِ لیلی افزای با سلام. تقدیم به روی گل دوستان عزیزم. ❤️ @fariba_khademi
Hammasini ko'rsatish...
خلاصه_ای_از_داستان_لیلی_و_مجنون_به_همراه_ابیاتی_از.mp368.54 MB
75👍 6🙏 6
Photo unavailableShow in Telegram
چون در آید نام پاک اندر دهان نه پلیدی ماند و نه اندوهناک گوش بی گوشی در این دم برگشت بهر راز یفعل الله ما یشاء مولوی @fariba_khademi
Hammasini ko'rsatish...
75👍 8👌 4🙏 2
جمع کن خو‌د را، جما‌عت ر‌حمت است هم خمش کن که خموشی رؤیت است (مصراع اول: مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۹۴ مصراع دوم: فریبا خادمی) جمع کن خود را، بپالا و بجوش اندرین کاوش خموشی را بپوش (فریبا خادمی) این خموشی مَرکبِ چوبین بُوَد  بحریان را خامُشی تلقین بُوَد (مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۲۴) لوح حافظ، قصّه و ما و مَنَت لوح محفوظ، این خموشی بودنت (فریبا خادمی) این خموشی راه می‌داند بسی این خموشی قصّه سوزد چون خَسی (فریبا خادمی) شمس باشد بر سبب‌ها مُطَّلِع  هم از او حبلِ سبب‌ها مُنْقَطِع‏ (مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۱۱۱) جست‌وجو کن خویشتن را تو به تو جست‌وجویِ خود، تو از بیرون مَجو (فریبا خادمی) تو یکی تو نیستی ای خوش‌رفیق بلکه گردونیّ و، دریایِ عمیق (مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۰۲) حرکتی بنداز اندر جانِ خود تا بپیچانی تو آن انبانِ خود (فریبا خادمی) همچو آن نطفه که پیچد در درون تا بَشَر از مثلِ خود آید بُرون (فریبا خادمی) عقل و هوشت هم چو آن پیچان ببین بعد از آن، عقلِ خوشِ یزدان ببین (فریبا خادمی) نه قلم، نه مکتب و نه اوستاد نه کتاب و حل و عَقْد و اعتقاد (فریبا خادمی) نه عمل، نه واسطه، نه گفت‌وگو من نمی‌‌دانم، تو می‌‌دانی، بگو (مصراع اول: فریبا خادمی مصراع دوم: مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۲۱۱) فقر خواهی آن به صحبت قایم است نه زبانت کار می‌آید، نه دست (مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۳) دانشِ آن را، ستاند جان ز جان نه ز راهِ دفتر و، نه از زبان (مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۴) در طلب زن دایماً تو هر دو دست که طلب در راه، نیکو رهبر است (مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۹۷۹) این ‌طلب ‌همچون ‌خروسی ‌در صِیاح می‌زند نعره که: می‌آید صَباح (مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۴۴) دستِ اشکسته برآور در دعا سویِ اِشکسته پَرَد فضلِ خدا (مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۹۳) یا اِلٰهی سُکِّرَتْ اَبْصٰارُنٰا  فَاعْفُ عَنّا اُثْقِلَتْ اَوْزارُنا (مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۰۷) ما در این شهرِ حوادث، بی‌ سپر می‌دویم اندر پیِ راه و مَفَر (فریبا خادمی) می‌دویم اندر پیِ نوش و دوا می‌دویم اندر پیِ خاک و هبا (فریبا خادمی) بی‌خبر کآن یارِ خوش اندر دل است از دویدن‌های ما پا در گِل است (فریبا خادمی) تکّه‌تکّه عشق را دادیم رفت تکّه‌تکّه روح‌هامان شد تلف (فریبا خادمی) تکّه‌تکّه جانِ پاکِ قُدس را داده‌ایم اندر هوس اندر هوا (فریبا خادمی) این تلوّن میوۀ آب و گِل است میوۀ ما ربّنا، اشکِ دل است (فریبا خادمی) قدرِ ما یا رب به قدر گریه‌هاست سوزِ ما یا رب، بدان سرمایه‌هاست (فریبا خادمی) بهرِ گریه آمد آدم بر زمین تا بُوَد گریان و نالان و حَزین‌‌ (مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۶۳۴) هم بپیچیم اندرون دولاب‌‌وار هم بیاریم این جهان، آن آبِ آب (فریبا خادمی) کارِ تو تبدیلِ اَعیان و عطا کارِ من سهوست و نسیان و خطا (مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۸۱) سهو و نسیان را مُبَدَّل کن به علم من همه خِلمم، مرا کن صبر و حلم (مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۸۲) یا رب افسانه مکن رازِ مرا هین مکن زاغی تو این بازِ مرا (فریبا خادمی) بازِ جانمان را تو برکش بر سما پیش از آن‌ که مرگ گوید که بیا (فریبا خادمی) قطره‌‌ای دانش که بخشیدی ز پیش مُتّصل گَردان به دریاهایِ خویش‌‌ (مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۸۸۲) بگذران از جانِ ما سُوءُ‌الْقَضا وا مَبُر ما را ز اِخوانِ رضا (مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۹۰۱) وا مَبُر ما را ز نورِ مصطفیٰ تو مکُن ما را ز مولانا جدا (فریبا خادمی) ما ز آز و حرص، خود را سوختیم  وین دعا را هم ز تو آموختیم (مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۱۵) چون دُعامان امر کردی، ای عُجاب  این دعایِ خویش را کن مُستَجاب  (مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۲۰) ای خدا جان را تو بنما آن مقام که درو بی‌‌حرف می‌‌روید کلام‌‌ (مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۰۹۲) @fariba_khademi
Hammasini ko'rsatish...
74👌 8👍 5🙏 5
سِحرِ بیان منگر اندر ما، مکن در ما نظر اندر اِکْرام، و سَخایِ خود نگر (مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۶۰۹) منگر اندر ما، فسون را صد مکُن دَم به دَم تلقینمان دِه، بَد مکُن (فریبا خادمی) خوی بد، غَرّه شدن زین قصّه‌ها‌ست خوی بد، من خواهد و شرکِ خداست (فریبا خادمی) یادمان دِه ذکرِ اللهُ اَحَد هم به‌ قول و فعل و هم فقرِ صَمَد (فریبا خادمی) هم به‌ خود تلقین کن ای هوش عظیم خامُشی، تا یابی آن خُلقِ کریم (فریبا خادمی) خامُشیّ و خامُشی را قبله کن خامُشی از بحث و تعلیمِ کَهُن (فریبا خادمی) خامُشی بحرست و، گفتن همچو جو بحر می‌جویَد تو را، جو را مجو  (مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۰۶۲) گفتنْ این صوت و کلام و حرف‌هاست گفتنْ این فکر است و، فعلِ دست و پاست (فریبا خادمی) گفتنْ این میل است و حرص و شهوت است گفتنْ این هستیِ ما در نخوت است (فریبا خادمی) گفتنْ این نبض است در ما می‌تپد کآن فرشته هر دَم از ما می‌جهد (فریبا خادمی) در رگِ ما خونِ صدها آرزوست می‌دَوَد در خواب و بیداری به پوست (فریبا خادمی) در رگِ ما خون‌تپانِ قصّه‌هاست در رگِ ما جذبۀ آن غصّه‌هاست (فریبا خادمی) در تو هست اخلاقِ آن پیشینیان چون نمی‌ترسی که تو باشی همان؟ (مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۱۴) آن نشانی‌ها همه چون در تو هست چون تو زیشانی، کجا خواهی بِرَست؟ (مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۱۵) در من و تو صد حکایت حک شده کِی ز آدم قصّه‌ها مُنْفَک شده؟ (فریبا خادمی) همچو لوح حافظی دان خویش را که خراشد جانِ صد درویش را (فریبا خادمی) تیغِ صدها ترس و صدها آرزو می‌دَوَد در جانِ انسان سو‌ به‌ سو (فریبا خادمی) همچو لوحِ حافظی دان این بشر که کُنَد دایم بیان، این خیر و شر (فریبا خادمی) همچو طوطی، نفْسِ ناطق در بیان می‌کند تعریفِ این خوابِ گران (فریبا خادمی) قصۀ طوطی و بازرگان بخوان رمز آه و سوزِ آن طوطی بدان (فریبا خادمی) در نهان، جان از تو افغان می‌‌کند گر چه هر چه گوییش، آن می‌‌کند (مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت  ۱۷۰۱) نِی حدیثِ راه پُرخون می‌کند قصّه‌‌هایِ عشقِ مجنون می‌‌کند (مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۳) این حکایت‌ها شکایت‌های ماست ور نه خود آن نطق را جویی جداست‌‌ (مصراع اول: فریبا خادمی (مصراع دوم: مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۰۹۰) می‌‌رود بی‌‌بانگ و بی‌‌تکرارها تَحْتَها الْاَنهار تا گُلزارها (مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۰۹۱) روحِ تو داناست، رَه‌دان و شریف از که می‌جوییم ما نان و رَغیف؟ (فریبا خادمی) روحِ ما جاری‌ست اندر جویِ تن از چه می‌جوییم رَه؟ از این بدن (فریبا خادمی) روحِ ما خاموش و پُرنورِ یقین ما پیِ مَکر و فسونِ آن لعین (فریبا خادمی) لوحِ محفوظی که آن ماییم کو؟ همچو گم کرده پسر او را بجو (فریبا خادمی) اضطرارِ سایه از رَبِّ شریف کای تو سایه، ای صَدا، هویِ ضعیف (فریبا خادمی) رفتی و بازآمدن تأخیر شد خواب‌های بد، ببین تعبیر شد (فریبا خادمی) سایه کی جنبد به خود؟ این سِحر چیست؟ سِحر در  سِحر است، جز یک سِحر نیست (فریبا خادمی) سِحرِ تو این من بُوَد در وَهْم و ظَن در غریبستان بُدَن در نفْس و تن (فریبا خادمی) سِحر یعنی یک من و یک هم خدا این چه سِحر است ای خدا و ای خدا (فریبا خادمی) گفت پیغمبر که اِنَّ فِی الْبَیان  سِحْراً و حق‌ گفت آن خوش‌پهلوان (مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۷۹) غیرِ صحرایِ کلام و رای‌ها کی بِجُنبد چند من در جای‌ها (فریبا خادمی) نردبانِ خلق، این ما و منی‌ست عاقبت زین نردبان افتادنی‌ست (مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۷۶۳) هر که بالاتر رود، ابله‌تر است کاستخوان او بَتَر خواهد شکست (مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۷۶۴) این فروع‌ست و اصولش آن بُوَد که تَرَفُّع شرکتِ یزدان بُوَد (مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۷۶۵) چون نمردیّ و نگشتی زنده زو یاغی‌ای باشی به شرکت مُلک‌جو (مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۷۶۶) چون بدو زنده شدی، آن خود وی است وحدتِ محض است آن، شرکت کی است؟ (مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۷۶۷) هرچه آمد بر سَرت از گفت بود حک شده در جانْت، بهرِ خُفت بود (فریبا خادمی) تا از این خُفتن سَر آرَد هوشِ تو روز بیند در خموشی، گوشِ تو (فریبا خادمی) هرچه آمد بر سَرت زین قصّه‌هاست قصّه گوید رَه، عبور از قصّه‌هاست (فریبا خادمی) قصۀ پیشینیان را گوش کن هین بترس و جانِ خود خاموش کن (فریبا خادمی) جز نَفَخْتُ، کآن ز وَهّاب آمده‌ست  روح را باش، آن دگرها بیهُده‌ست (مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۵۹۴) منگر اندر خود، نگر در این فُتوح روح باش و قصّه‌ها بین تو به تو (فریبا خادمی) چند مجنون؟ چند سودابه؟ بس است روح بس، روحت تو را کار و کس است (فریبا خادمی) روح با کاویدنِ خود زنده است روحِ کاوشگر بدان پاینده است (فریبا خادمی) @fariba_khademi
Hammasini ko'rsatish...
46👍 6
7A0D9994.pdf3.43 KB
34🙏 3
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.