ســـُــوتِ پـــآیـــآنْ

.

سلام سلام سلام😍 بیاین ببینین وی براتون اوردم😱 رمان جدید نویسنده با موضوع کاملا متفاوت و صد در صد مثل همیشه جذاب😎 حالا هر کسی میخواد داستان جدید رو بخونه زود تند سریع توی کانال جدید عضو بشه👇👇 https://t.me/+dlGM6pds-wQ4NjRk

#قسمت72 #عشقبازی‌با‌دکتر👨‍⚕💉 _خب کوچولو مبیینم که خودتو به مریضی زدی بیای مطب من اره؟ با خجالت لب گزیدم خب چیکار کنم دل تنگش بود. _ کجات درد میکنه؟ _ همون جایی که شما دوست دارید. با شیطنت جواب داد : من کجاتو دوست دارم؟؟ با خجالت نگاهی به پام انداختم خودشو منظورمو گرفت. میدونستم طاقت نداره که بازم باهام شیطونی کنه! تک خنده ایی کرد و چشمکی بهم زد: نه بابا میخوای اونجاتو خوب کنم؟ _به شما نیاز دارم! با این حرفم چشماش خمار شد و از جاش بلند شد و اومد رو به روم نشست : میدونی ممکنه مادرت بیاد؟ ‌_ پس تا نیومده حالمو خوب کنید. لبخندی زد و جلوم زانو زد :زود در بیار که بدجور دلتنگشم! با عشوه خندیدم که بی طاقت بلندم کرد و با یه حرکت شلوارمو....👇🔞❌ https://telegram.me/joinchat/AAAAAEvDOmljS7IbUbUVcQ پارت امشبمونه☺️☝️ یواشکی جوین شو چون با خوندن پارتاش دلت یه اقادکتر شیطون میخواد🙈😋😝👇 https://telegram.me/joinchat/AAAAAEvDOmljS7IbUbUVcQ

به درخواست مکرر شما دختر وپسرایی بـی ادب توی پی وی برای بار آخر لینک کانال ( 🔞 ارتش 85 🔞) رو میزارم https://t.me/joinchat/AAAAAEQ78Ccg08610a3TZg https://t.me/joinchat/AAAAAEQ78Ccg08610a3TZg زوود برید تا پاک نکردم👆💦

❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ دستشو ازکمر شور*ت*م رد کردو فرستاد بین پاهام که داغ کردم..دستای گرمش رو شرمگ*اهم قرار گرفت که کاملا مسخ شدم. پاهامو جفت کردم که دستشو بیشتر فرستاد بین پاموشروع کردتندتند دست کشیدن به شرمگ*اهم. لباشو رو لبام گذاشته بود و میبوسید و میک میزد. زبونشو فرستادتو دهنم و زبونمو بازبونش به بازی گرفته بود. طوری تو دستاش اسیر بودم که هیچ کنترلی روی خودم نداشتم که ..... https://t.me/joinchat/AAAAAFGIBhCFsi8h2MhU9Q فول هاته فقط ۵نفر جوین بدن😱 عشق یه ادم دوجنسه😱💦 https://t.me/joinchat/AAAAAFGIBhCFsi8h2MhU9Q پارت جدید زدما بدویین😍☝️🔥

پناه روی شکمم نشست که دستم رو روی پهلوهای لختش کشیدم و گقتم: -نکن فسقلی، این بیدار بشه، به این زودی نمیخوابه‌ها! شیطون نگاهم کرد و همونجور که دستش رو روم میکشید گفت: -البته همین الانم بیداره‌ها! سری براش تکون دادم و توی گلو خندیدم که خم شد و سیبک گلوم رو بوسید! دستام بیکار نموند و به هوای قتح تنش، روی کمرش به سمت پایین سر خورد و #بـ‌اسنش رو‌ توی مشتم گرفتم و #فشار دادم که یهو در باز شد و ... #توی‌خونه‌ی‌باباش‌دارن‌شیطونی‌میکنن‌که‌یهو‌باباش‌میرسه😱😱😱💦💦 https://t.me/joinchat/AAAAAFL-5Rji_xIYP9M_3A

زن داریم ۱۲ تا النگو داره اونوقت بیست کیلو اضافه وزنو موهای کوتاه و پوست پر از لک و پیسم داره !😐😅 ❌ زن داریم دربند طلا نیست ! اما با چندشیکم زایمان وزنش ایده آل و پوستش مثِ هلو مونده تو پنجاه سالگی😊 #افزایش_قد_تضمینی #پوست_صاف #کوچک_کردن_بینی #سینه_باسن_برجسته https://telegram.me/joinchat/AAAAAFAU0rhwowwPmJIPxw ✅ منم #اندامم داغون بود از طرفی هزینه ی عمل #زیبایی نداشتم خیلی هم میترسیدم 😢 تا اینکه رفتم تو این کانال از این رو به اون رو شدم 🤗lv

#part50 پارت رمان نبود لف بده♦️♦️استاد دانشجویی با انگشتش با بهش_تم بازی کرد و من از گزگز کردن بهشتم آخی گفتم که گفت: _درد داری؟ هیچی نگفتم که ادامه داد: _اول دردتو خوب میکنم بعد شروع میکنم که فقط حال کنی شروع به مالیدن بهش_تم کرد اما وقتی دید برای بهبودم فایده نداره ازش دست کشید چنگی به موهاش زد و سرشو توی گودی گردنم فرو برد. مکی زد وازگردنم پایین رفت روی شکممو بوسه زد پس می خواست با خوردنش آرومم کنه. پاهامو بازکرد و زبونی به بهش_تم زد بهش_تمو تندتند می خورد که صدامم دراومد ناخودآگاه گفتم: _اوممم استاد بخور...تندتر... با نفس نفس جواب داد: _حین درس یاد آه کشیدنت میفتم که هوش از سرم میپره. https://t.me/joinchat/AAAAAElkhwqaLZTJQF-Tww