cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

کانون تی وی

همراه ما باشید با بهترین‌ ها😍 کانون تی وی به حضورتون افتخار میکنه🩷 💥کانون𝐭𝐯 درYouTube: https://www.youtube.com/@Kanoontvofficial Instagram:kanoontvofficial درنشر نیکی ها سهیم باشید❤️

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
17 815
Obunachilar
+14124 soatlar
+1 1207 kunlar
+3 68430 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Hammasini ko'rsatish...
😍 1
رفض❎
قبول ✅
في الإنتظار 💹
لأضافة قناتك 4k متفاعلة
قناة تلجرامية جميلة ومميزة 🌺🌿 🕊
••••• ✅ دعم ومجلدات نور الإسلام مجلد مسائي للقنوات المحافظة 30k+ وأكثر ... 🎉 مجلد أخر ينشر طوال اليوم يستقبل 3k ل 50k ... 👍لدعم قناتك أعضاء حقيقيين ومتفاعلين ... 📩 ✅ نستقبل القنوات المحافظة والدينية المتفاعلة ... أستغل الفرصة وارسل رابط قناتك على البوت التالي 👈 @Nor_Alislam_bot
Hammasini ko'rsatish...
💘 1
لأضافة قناتك أضغط هنا 👍 ✅
00:35
Video unavailable
❤️مراسم تغییر پرده کعبه مکرمه
Hammasini ko'rsatish...
5.86 MB
2👍 1😍 1
كل اللي فاتحين التليجرام هلأ محظوظين☔️ دقائق ونحذف الرابط ⭐️⬇️⬇️ T.me/addlist/RYi9CYvDYjEyNDc5 T.me/addlist/RYi9CYvDYjEyNDc5 ⬆️ اشـتركوا فهي فرصتكم 🤭⬆️
Hammasini ko'rsatish...
😍 1
يمكنك للدخول الضغط هنا ✅ ➡️
Hammasini ko'rsatish...
💘 1
إعادة انضمام ✅
رفــض ❌
00:47
Video unavailable
بزرگ‌ترین معجزه قران ( صحابه ) 🎙مولانا عبدالعلی خیر شاهی حفظه الله ❤️ ╭༒┈────𝗝𝗢𝗜𝗡───「🩵」   ❥● @𝐤𝐚𝐧𝐨𝐨𝐧 𝐭𝐯  𝐨𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 ❥● ╰𖧷─┈➤༄「❤️」
Hammasini ko'rsatish...
IMG_7648.MP43.97 MB
3💘 1
. ❤️♡《أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ»》 ♡❤️
Hammasini ko'rsatish...
😍 3
🔹حسن ارا با صدای اهسته ی موزیک قدم بر می داشت تا به تخت شاه رسید و دوزانو نشست. شاه دستش را دراز کرد و حسن ارا با احترام دستش را بوسید و بلند شد و اهسته عقب آمد. صدای موزیک بلند تر شد و حسن ارا شروع به رقصیدن کرد 🔸هر عضوی از بدن او اظهار جذابیت میکرد او گاهی سرش را تکان میداد و موهای درازش را روی صورت زیبایش می ریخت و باز با جنبشی دیگر موها را کنار میزد و صورتش را ظاهر می کرد. 🔹و بر حیرت تماشا گران لبخند می زد گاهی بازوهای سفید و خوش نمایش بلند میشدند و مانند ماری زخم خورده پیچ و تاب میخوردند و گاهی دست به کمر می زد و تا این حد به عقب خم میشد که موهایش به زمین می رسید. 🔸او در حالی که می رقصید نزدیک گلدان طلایی رفت و گلی چید و نزدیک نعیم آمد و دوزانو نشست. نعیم نگاهش را به پایین انداخته بود. با این حرکت رقاصه قلبش به تندی می زد. او روی صورت و گوشهایش سوزشی احساس می.کرد رقاصه گل را به لبهایش چسپاند و دو دستی تقدیم به نعیم کرد. وقتی نعیم نگاهش را بالا نکرد رقاصه دستش را جلوتر برد تا حدی که انگشتانش به سینه ی نعیم می خورد. نعیم گل را از او گرفت و روی زمین پرتاب کرد و از جایش بلند شد. رقاصه با اضطراب در حالی که لبهایش را میگزید بلند شد نگاهی قهر الود به نعیم کرد و دیود پشت پرده ی ابریشمی غایب شد 🔹با رفتن او موزیک هم متوقف شد و سکوت همه جا را فرا گرفت شاه گفت شاید این رقص و سرود مورد پسنده شما نبود. 🔸نعیم جواب داد به گوشهای ما همان صدا خوش مینماید که از چکاچک شمشیرها پیدا میشود. فرهنگ ما به زنان اجازه ی رقصیدن نمی دهد حالا وقت نماز شده من باید برم نعیم این را گفت و با قدمهای بلند از دربار بیرون رفت. حسن ارا سر راه کنار در ایستاده بود نعیم را در حال آمدن دید و صورتش را ترش کرد و روی برگرداند نعیم بدونه هیچ توجه ای از کنارش گذشت. 🔸حسن ارا باری دیگر شکست خود را احساس کرد. تو خیلی حقیری من از تو متنفرم او در حالی که سعی میکرد نعیم را متوجه خود سازد به زبان تاتاری این حرف را گفت اما نعیم نگاهی هم به طرفش نکرد و او مبهوت ماند وقتی نعیم دور شد او هم با مایوسی برگشت. این اولین باری بود که او در زندگی با شکست و خواری و خفت روبرو می شد. در شب نعیم بروی تختش دراز کشیده بود و سعی بیهوده برای خوابیدن می.کرد دوستانش در خواب عمیقی فرو رفته بودند. 🔸در اتاق شمع های زیادی روشن بود منظرههای امروز هر لحظه به ذهنش می آمد و او را ناراحت میکرد پرواز خیالاتش او را از تصور حسن ارا نزد نرگس میبرد صورت هر دوی آنها خیلی باهم شبیه بود فرق فقط این بود که حسن ارا زیبا بود و احساس زیبایی می کرد و این احساسس تا حدی بر او غالب آمده بود. که برای استفاده ی کامل از زیباییش از پاکیزگی و معصومیت محروم شده بود در شکل و صورتش بجای سادگی تصنع و خود ساختگی غالب بود. 🔹و نرگس بر عکس او تصویری ساده و معصوم از حسن خلقت بود منظره ی دور شدن از نرگس هر وقت بیادش می آمد انچه نرگس برای نعیم اظهار کرده بود فراموش نشدنی بود. 🔸نعیم خوب می دانست که توفانی از محبت بی پایان را در اعماق قلب معصوم نرگس بپا کرده است. 🔹در چند ماه گذشته چندین بار تصمیم گرفته بود که وعده برگشتن که به نرگس را داده عملی کند اما هر بار این تصمیم در میان عزم مجاهدانهی او از بین می رفت 🔸بعد از هر فتحی دری تازه برای عملیات جدید باز میشد و نعیم با این فکر که این آخرین عملیات خواهد بود رفتن نزد نرگس را بر وقتی دیگر موکول میکرد اما دلیل بی تفاوتی او همین نبود حال او مانند مسافری بود که در سفری دور و دراز تمام زاد راه و وسایل گرانبهای خود را به راهزنان باخته و حالا اینقدر مایوس شده که مقدار اندک وسایل باقیمانده ی خود را خودش.... 📌ادامه دارد ان شاءالله ╭༒┈────𝗝𝗢𝗜𝗡───「🩵」   ❥● @𝐤𝐚𝐧𝐨𝐨𝐧 𝐭𝐯  𝐨𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 ❥● ╰𖧷─┈➤༄「❤️」
Hammasini ko'rsatish...
👍 2💘 1
sticker.webp0.34 KB
💘 4
sticker.webp0.33 KB
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.