کانال صدای بازنشستگان

امار نامنویسی بازنشستگان کشوری تا ساعت ۹بیستم وسوم  تیر ۴۰۳ ۷۲۰۵۹نفر مطالبه گر صنفی و خواستار اجرای ماده ۸۵ در خصوص بیمه . این درخواست خطاب به رییس جمهور منتخب دکتر پزشکیان تغییر یافت و با توجه به سوابق کاری ایشان حتما با توجه به حجم اسامی درخواست کننده این مورد را دراولویت کاری خود قرار خواهند داد . اکنون نوبت شماست که این لیست واقعی مطالبه گری را به نام خود مزین بفرمایید . روی لینک زیر بزنید و پاسخ دهید . https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdI70U_YPuSgQoKMjVa50asWXYMwKLODeSCw1js_ACB3tsmbw/viewform?usp=send_form

سرکرده سارقین و قاپ‌زن‌های بازداشتی تهران فرمانده بسیج از آب در آمد سایت میزان قوه قضاییه در سایت خود ابتدا توضیح داد که صاحب عکس که سرکرده قاپ‌زنها بود، تا ۳ماه پیش فرمانده گشت پایگاه مقاومت بسیج ۲۰، شهید شهبازی در محله ابوذر تهران بود وی از فتوکپی کارت بسیج خود، در زورگیری و اقدامات دیگر استفاده می‌کرد. وقتی بازجو می‌گوید :استفاده از کارت بسیج در قاب‌زنی و زورگیری جرمت را بیشتر می‌کند،‌وی پاسخ می‌دهد: در این صورت بیشتر قاپ‌زنها و زورگیرهای تهران را باید با جرم‌های سنگین‌تر روبرو کنید، چون بیشتر آنها بسیجی هستند این مزدور درخواست دارد که به‌خاطر حضور خود در دیدار آذرماه۱۴۰۲ جمع بسیجیان با خامنه ای از بازجو امتیاز آزادی موقت بگیرد . ▪️خبرگزاری میزان پس از ساعتی این بخش از اعترافات این مزدور بسیج را از سایت خود حذف کرد پنجشنبه ۲۱ تیرماه

شیری که پیرشد لگدش میزنند. بازنشستگان همان شیریست که ...... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 حکایت اون بازنشسته ی مادر مرده ایه که روزگاری بهش زنگ میزدن که:مهندس ،توی کارخونه تعمیرات داریم،اگه زحمتی نیست یکی دوساعت تشریف بیار،فلان پمپ رو میخوایم برای تعمیر ،با نظارت شما اوراق کنیم.ماشین اداره نیم ساعت دیگه دم در منتظر تونه....همسر مهندس طبق معمول با عزت و احترام سفره رو میچینه. و بارولت شکولاتی و شیر کاکائوی داغ از شوهر عزیزش پذیرائی می کنه.بعدهم تا دم در شوهر مهندسش رو مشایعت می کنه و میگه:برای ناهار زود برگرد،ناهار مورد علاقه ات رو میخوام درست کنم.....چند سال از این ماجرا گذشته.مهندس موهای سرش مثل دندوناش شده،چندتا چین هم روی پیشانیش افتاده.عینک ته استکانیشو جابجا میکنه و مشغول حل جدوله که خانم از ته آشپزخونه فریاد میزنه که:مرد،بیا ببین چی به سر آبگرمکن اومده،آب سرده.مهندس بلندمیشه میره سراغ آبگرمکن.میخواد کاور اونو در بیاره،آبگرمکن با کاور از دیوار کنده میشه.دودکش آبگرمکن هم میوفته توی قابلمه ی آبگوشت و قابلمه چپ میشه کف آشپزخونه و موکت ها رو کثیف می کنه.خانم با عصبانیت میگه:اگه میدونستم اینقدر دست و پا چلفتی بازی در میاری،میدادم تعمیرکار درستش کنه.هوا اون روز بدجوری گرم بود.مهندس که به ظاهر به حرف همسرش بی اعتنا بود،میره درجه ی کولر رو روی زیاد بزاره،اما صدای شدیدی از داخل کولر میاد که همراه با بوی وایر سوخته است.ناگهان فیوز میپره.فیوز رو که میزنه،کولر دیگه روشن نمیشه.خانم با عصبانیت زیاد زیر بغل مهندس رو میگیره و میگه:میشه ازت خواهش کنم که یکجا بنشینی و دست به سیاه و سفید نزنی؟خیر از تو نخواستم،شر نرسان .درضمن با این دسته گلائی که امروز به آب دادی،از ناهار خبری نیست.پاشو برو توی یخچال،یه نون و ماستی دربیار کوفت کن.مهندس با دست لرزان در یخچالو باز میکنه که کاسه ی ماست رو در بیاره،کاسه از دستش میوفته روی موکت و ماست با آبگوشت روی موکت قاطی میشه.چند دقیقه بعد،مهندس از پنجره به بیرون به نقطه ای دوردست خیره شدو زیر لب چیزی رو زمزمه می کرد،گویا با خودش می گفت : شیر که پیر شد لگدش میزنند. آدمیان به ثروت و قدرت احترام می گذارند ؛ نه به انسان