ژامه وو، ادبیاتِ هنر و فلسفه
جهان آیینه ی وهم است... سبک کردن بار هستی با ادبیات، هنر و فلسفه https://t.me/Jamais_vu20/5 لینک اولین پست کانال
Ko'proq ko'rsatish2 571
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا)
خواندیم که زال رشد کرد و مردی نیرومند شد و آوازه ی او در جهان پیچید.
و حال:
به خواب دیدن سام نریمان، زال را
شبی از شب های گرم که سام برآشفته از گردش چرخ، خوابیده بود، در خواب چنان دید که از کشور هندوستان مردی پهلوان سوار بر اسبی تازی نزد سام آمد و او را به فرزندش مژده داد، همان فرزندی که اکنون چون شاخه ای تنومند بزرگ شده بود. سام وقتی از خواب بیدار شد، موبدان را خواند و هر آنچه در خواب دیده و از کاروانیان شنیده بود، برایشان گفت و از آنها خواست خرد و اندیشه خود را به کار برند و بگویند آیا ممکن است آن کودک شیرخوار هنوز زنده باشد یا آنکه از سرما و گرما مرده است. تمام کسانی که در آن مجلس بودند از پیر و جوان چنین گفتند: «هر کس در مقابل یزدان ناسپاسی کند در تمام کارهای پروردگار در حالی که خیر او در آن است دل بد می کند. چرا که از شیر و پلنگ در روی زمین گرفته تا نهنگان در آب، همه بچه هایشان را می پرورند و در مقابل این مرحمت خداوند سپاسگزارند، ولی تو پیمان خداوند نیکی کننده را شکستی و بچه ی بی گناه را بی پناه رها کردی و تنها به خاطر موی سپیدش دل بد
کردی در حالی که تنی را که پاک باشد از این چیزها ننگ نیست. بر تو است تا نگویی که او زنده نیست و باید برای پیداکردنش راهی شوی چرا که اگر خداوند بخواهد کسی را نگهدار باشد، از گرما و سرما هلاک نمی شود. پس به درگاه خداوند توبه کن که او رهنما و نیکی کننده است. بدان تندرستی و سلامت تو از آن رو است که بر خوبی رأی تو بیفزایی.»
#شاهنامه_از_ابتدا
#جلداول
برگردان به نثر: #سیدعلی_شاهری
#نشرچشمه ۱۳۸۸
#قسمت هفتادم
@Jamais_vu20
attach 📎
اگر بتوانم دلی را
از شکستن بازدارم
بیهوده نزیستهام
اگر بتوانم رنجی را بکاهم
یا دردی را مرهم نهم
یا مرغکی رنجور را
به آشیانه بازآورم
آنگاه بیهوده نزیستهام
#شعر #امریکا
#امیلی_دیکنسون
@Jamais_vu20
صحیح بنویسیم
✖️آزمایشات
✔️آزمایش ها
واژهی «آزمایش» فارسی است و جمع بستن آن به «ات» عربی خلاف قاعده است. بهجای آن باید گفت: آزمایش ها.
📚 #کتاب
#غلط_ننویسیم
#ابوالحسن_نجفی
#صحیح_بنویسیم
@Jamais_vu20
گزارش بی بی سی فارسی درباره ی فروش تابلوی «منظره خیابانی در مونمارتر»، اثر ون گوگ که در حراجی ساتبی به قیمت بیش از 13 میلیون یورو به فروش رسید.
#هنر #نقاشی #ون_گوگ
#ساتبی
@TheLouvre
@Jamais_vu20
1.24 MB
این اثر از ون گوگ با عنوان «منظره ی خیابانی در مونمارتر» مربوط به سال 1887، در 25 مارچ 2021 در حراجی ساتبی به قیمت بیش از 13 میلیون یورو به فروش رسید.
🎨 #هنر #نقاشی #ون_گوگ
@TheLouvre
@Jamais_vu20
شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا)
خواندیم که سام چون پسرش را سپیدموی دید، از پذیرفتن وی سرباز زد.
و حال:
سام امر کرد کودک را بردارند و از آنجا دور کنند. کوهی بسیار بلند به نام البرزکوه در اطراف آنجا بود که سیمرغ در آن لانه داشت و از مردم بسیار دور بود. کودک را بر آن کوه گذاشتند و بازگشتند.
سام کودک بی گناه را به خاطر رنگ موهایش به خواری از خود دور کرد و مهر خود را از او برید و به این صورت بر کودک شیرخوار ستم روا داشت.
مادر سام بانگ بر او برداشت و گفت: «اگر من با خون دل تو را پروردم کی بر سرت منت گذاشتم. همیشه دلم از تو زنده است و اگر از من دور شوی دلم از جا کنده خواهد شد. حیوانات وحشی به فرزندان خود بیشتر از آدمیان مهربانی می کنند.»
آن کودک شیرخوار شب و روز بی پناه در آن جا افتاده بود. گاهی سرانگشت خود را می مکید و زمانی گریه و شیون سر می داد. وقتی بچه های سیمرغ گرسنه شدند، سیمرغ برای تهیه ی غذا به پرواز در آمد. کودک شیرخواری را دید که گریه می کرد.
ز خاراش گهواره و دایه خاک
تن از جامه دور و لب از شیر پاک
به گرد اندرش تیره خاک نژند
به سر برش خورشید گشته بلند
پلنگش بدی کاشکی مام و باب
مگر سایه گستردی اش ز آفتاب
خداوند در دل سیمرغ مهری نهاد و او به خوردن بچه نیندیشید و از آسمان فرود آمد و کودک را با چنگالش از آن سنگ برگرفت و به آنجایی که لانه ی همنوعانش بود، برد. در همین هنگام صدایی به گوش سیمرغ آمد که گفت: «ای مرغ خوش یمن این کودک شیرخوار را نگهدار که از او مردانگی به بار خواهد آمد و از پشتش جهان پهلوانی مانند شیر ژیان پدید خواهد آمد.»
سپردیم او را درین کوهسار
ببین تا چه پیش آورد روزگار
نگه کرد سیمرغ با بچگان
بر آن خرد خون از دو دیده چکان
شگفتی بدو برفکندند مهر
بماندند خیره بر آن خوب چهر
شکاری که نازکتر آن برگزید
که بی شیر مهمان همی خون مزید
به مردار و خونش همی پرورید
ابا بچگانش همی آرمید
مدار این تو از کار یزدان شگفت
فکنده نشد هر کس او برگرفت
بدین گونه روزگار درازی سپری شد و کودک در آنجا بود. وقتی آن کودک کوچک رشد کرد و مردی نیرومند شد، بازوانی ستبر و بدنی پهن و قوی داشت. نشانی های این پهلوان در تمامی جهان پراکنده شد، همان گونه که هیچ نیک و بدی در جهان پنهان نمی ماند. سرانجام از آن فرزند پاک با تمامی شکوهش به سام خبر رسید.
به دل چون درآورد رأی سره
شد آن ناخوشی از تنش یکسره
#شاهنامه_از_ابتدا
#جلداول
برگردان به نثر: #سیدعلی_شاهری
#نشرچشمه ۱۳۸۸
#قسمت شصت و نهم
@Jamais_vu20
attach 📎
برای دیدن آن روز
فقط چشم انتظار خواهیم بود
و صبح یک روز
شکوفههایی را به رنگ سبز خواهیم دید
مثل این است که آسمان و کرانهاش
و دریا و کرانهاش
در حالِ آماده شدن هستند
و صبح یک روز
بهار تمامی بهارها بر سر و روی ما خواهد ریخت
این بهار تنها روزهای خوشبختی را به این سو به آن سو می کشد
در ساحل یک رودخانه خواهیم بود و
تا جایی که چشم کار میکند
چمنزار پایانناپذیر
و در حین آن خوشبختی
گوسفندی که در سکوت میچرد
در این بهار با شادمانی از ته دل خواهیم خندید
فرشته ای از آنجا دست خود را به سوی ما دراز خواهد کرد
تو مرا رها مکن ای قلب من!
و تو ای قلب من!
از زیباترین امیدها به من بگو
#شعر_ترکیه
#ضیا_عثمان_صبا
مترجم: #ابوالفضل_پاشا
@Jamais_vu20
قالی اردبیل یک جفت قالی ایرانی نفیس مربوط به عهد صفوی است که اکنون یکی از آنها در موزه ی ویکتوریا و آلبرت لندن و دیگری در موزه ی هنر لس آنجلس نگهداری میشود. اسم مقصود کاشانی بر قالی ها نوشته شده که گفته می شود، بافنده ی آنها است. این جفت قالی استثنایی از قدیمی ترین، بزرگ ترین، زیباترین و به لحاظ تاریخی مهم ترین فرش های اسلامی هستند که برای آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی بافته شدند.
این جفت قالی که در فهرست ۵۰ اثر شاهکار هنری برگزیده ی جهان قرار دارند، دارای تاریخ و امضا هستند (سال ۹۱۸ شمسی/۹۴۶ ه.ق / ۱۵۳۹ میلادی).
بر روی این فرشها بیت زیر نقش شده است:
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در، حواله گاهی نیست
#هنر_ایرانی #قالی_اردبیل
@Jamais_vu20
ابر بهار
همایون شجریان
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
@HomayonShajarian
@Jamais_vu20
08 Abre Bahar.mp35.50 MB
اگرچه بسته قضا دست نوبهار امسال
بدین خوشیم که خُرّم بود بهار امسال
سزد که خلق نکوتر ز سال پار شوند
که نوبهار نکوتر بود ز پار امسال
نگار، پار سر قتل و جنگ و غارت داشت
ولی به صلح و صفاییم امیدوار امسال
ز کارزار عدو، پار کار ما شد زار
خدا کند که شود کار خصم زار امسال
به حال زار فقیران کنید رحم که کرد
به حال زار شما رحم، روزگار امسال
در نشاط و طرب بازکن پیاله بنوش
که باز شد در الطاف کردگار امسال
به شادمانی قلب پریش هموطنان
نوید فتح و ظفر میدهد بهار امسال
#شعر
#بهارانه
#ملک_الشعرای_بهار
@Jamais_vu20
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.