Blue bird

امروز انگار دنیا متوقف شده بود، غم از رو دلم سر خورده بود پایین و دیگه حسش نمی‌کردم، گذشته و آینده ولم کرده بودن و در حال و در لحظه آروم بودم و خوشحال.

۳/۳/۳ قول؟ قول.

دل خوش‌کُنَک‌های کوچولوی این روزان.

عکسشونو نگار گرفته😭

میخوام مثل یه دارایی با ارزش تو قلبم ازت محافظت کنم، به هیچکس در موردت نگم که تا همیشه فقط نگات کنم و یاد لبخندی بیوفتم که تو تاریک ترین شبم رو لبم آوردی. درِ رو به نورِ من!

کافیه چشماتو باز کنی و بخوای ببینی، تو تاریک ترین نقطه‌های زندگی یه در هست؛ یه در رو به نور، که شاید در مقایسه با غم و رنجی که میکشی خیلی ناچیز باشه ولی باور کن وقتی می‌بینیش قلبت آروم میگیره.

بوسیدن سر ( پیشونی یا موها) خیلی قشنگه؛ این اواخر سرم زیاد بوسیده شده، کنارش یا بهم گفتن آروم باش من کنارتم، یا حسش کردم که آره میتونم آروم بگیرم چون اون کنارمه، حواسش بهم هست، منو میفهمه، بهم پناه میده، مراقبمه، مراقب.