cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
527
Obunachilar
+124 soatlar
-17 kunlar
-430 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

#مجله_ادبی_هنری_روزآمد "آنی نوشتی در باره شعر و سینما در کشور " درود بامدادی گرانقدر پوزش که به گفتگوی دو نفره ورود کردم .شوند برتری شعر گمان دارم سرکوب دیگر هنر ها مانند موسیقی و نقاشی و تندیس سازی پس از اسلام است وهنرمندان ما هنرشان را در شعر ومعماری  بکار گرفته اند ولی این بدین معنی نیست که ایرانی هشیار سپس تر از هنر های دیگر غافل مانده باشد چرا که با سازو کارهای دین وارداتی موسیقی را در تعزیه حفظ کرد و نقاشی و تندیس را در هنر معماری جان بخشید و بیشتر در ساختن مسجد و اماکن مذهبی بکار گرفت این است که زنده یاد شجریان می گوید هرچه دارم از تعزیه دارم و گلپایکانی فرسنگ ها می پیمود تا خود را به یک نمایش تعزیه خوانی برساند. البته در گذشته ی دورتر ترجمه ی کتاب های پارسی به زبان عربی خود ،نشان دادن هوش دانشوران ایرانی است و دیدیم که چه بر سر ابن مقفع آوردند و...باز اینکه نپنداریم پیش از اسلام شعر ونثر  اقصاد و هنر و ...نداشته ایم و نیما می گوید : من از گات ها آغاز کرده ام و ابن قتیبه از گزیده ی ده جلدی "آیین نامه " می گوید و از خدای نامه ها و ارداویراف نامه خود، نوعی رئالیسم جادویی می نماید و درخت آسوریک و یادگار زریران و کارنامه ی اردشیر بابکان و نامه های تنسر، اندکی از بازمانده های به باد و آب رفته ی  پس از تسخیر است ؛عجیب است چگونه یونان و رم موازی با ایران که ابر قدرت بودند سیاست نامه ها و فلسفه و تاریخ و هنر داشتند و ایران ابر قدرت نداشت !!؟؟ریشه های این درختان سترک به آتش و آب رفت آیا شاهنامه این همه  هنر و خرد را که در خود گسیل می دارد ،تنها زاده ی ذهن حکیم فردوسی است یا از اندک ریشه های بازمانده و نسوخته گرفته است .شریعت ایجابی با ابن سینا  و بیرونی و ذکریای رازی وخود فردوسی و ...و...چه ها که نکرد !کتابِ درباره ی ساسانیان را که یک روسی نوشت و ترجمه شد وقتی می خوانیم از این همه علم و خرد و سیاست نامه ها و...حیرت می کنیم  و اگرچه شوند های بسیاری سبب فروپاشی شد اما گول زنَک بزرگی به نام برادری و برابری ،گویا مهمترین اش بود و هنوز هست .و...اما در باره چگونگی شعر اجازه می خواهم با استادم دکتر کدکنی نا همنوا باشم و گمان دارم هنر اول ما شعر و هنوز شعر است چرا که ناخودآگاه جمعی ما است و حتا خود جناب کدکنی برای رفع خستگی شاگردانش در کلاس شعر می خواند و حافظ و خیام و اخوان و نیما و شاملو و گاه یک استاد ریاضی همین می کند و  ...فرهنگ همانگونه که می دانید چیزی نیست که یک شبه ملکه ی ذهن شود و مانند لایه های کوه است که در درازنای پیش از  تاریخ و تاریخ درون آب رسوب می بندد و سپس تر در هنر به شیوه ی آتشفشانی سر باز می کند و فواره می کشد. سینما هم آنجا که از ادبسار بهره گرفته است موفق تر است چرا که شعر و هنر و نثر هنری سینما را از سویه ی همنشینی به جانشینی می بَرَد. ما در دنیا  کارهای تارکوفسکی و آیزنشتاین و...را داریم و در ایران کارهای بیضایی و زنده یاد کیا رستمی را که شعر و ادبیات آنها را بر کشاند. هنر شعر ما را مستقیم به استوره ها و ناخودآگاه جمعی می بَرَد و بی خود نیست که در بیشتر گفتمان ها بیتی از فردوسی و خیام و حافظ و سعدی و نظامی و...فصل الخطاب است و هرکسی را مجاب می کند و ناخوداگاه شعر و نثر شاعرانه را، سینما نمی تواند به تصویر بکشد. نمونه وار در فیلم " پیرمرد و دریا " ‌آنجا که فیلم  نمی تواند ،گویه ها را به تصویر بکشد ،پیرمرد با خودش حرف می زند چون حرف هایش را نمی توانند به تصویر در بیاورندمانند اینکه نظامی می گوید : ماه ِ سرو بالا .. و این ماه سرو بالا را دوربین عاجزاست به خود در بیاورد و در اُدیسه ی فضایی می بینیم که میمونی استخوانی را به فضا پرت می کند و استخوان به هوا پیما دگردیسی می کند و این یک استعاره است وبهره گیری از ادبیات و...اگرچه در شعر نو، نیما خراب کُن های بسیاری داریم !و دنیای مجازی با توجه به اجتماع بیمار ودروغ و ارزش ستیز، هم شعر ها را نازل کرده است و هم سریال های تلویزیونی و هم نقد هنر را به عادت آرام آرام افول سوق داده است اما گمان دارم  هنوز شعر در کشور ما هنر اول است .سپاس آنی نوشت (بداهه) #جلیل_قیصری https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

👍 2
#مجله_ادبی_هنری_روزآمد انسانِ ديگری خواهی‌شد_بی‌اختيار_ وقتی پوستی ديگر بر پوستت بلغزد وقتی تنت به ديدار تنی ديگر برود وقتی نفست با نفسی ديگر بياميزد انسانِ ديگری خواهی‌شد_بی‌اختيار_ چه در خوابِ نيمه‌شب چه در ميانه‌ی روز گيج از حسی ناگهان همچون قايقی مبهوت بر فرازِ پرتگاه انسان ديگری خواهی‌شد_بی‌اختيار_ عمر آن لباس‌ها كه ردِ نگاهم بر آن‌ها مانده يک‌به‌يک به پايان خواهدرسيد عوض‌خواهدشد جای كُمُد و جای گلی كه پشت پنجره است انسانِ ديگری خواهی‌شد_بی‌اختيار_ خنده‌ات بعد از من خراشی بر لب‌هايت خواهدبود در حجمِ نگاهی ناشناس و چشمانت به فراموشی‌ام خواهندسپرد بعد از آن آری بعد از آن تو انسانِ ديگری خواهی‌بود. #آتائول_اغلو مترجم: #حسین_صفا https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

#مجله_ادبی_هنری_روزآمد تو را من خواب می‌بينم و تو چون گياهی كه در تاريكی قلمه می‌زند خواب‌ام را كامل می‌كنی و صبح وقتی دوباره طلوع می‌كنی فردِ ديگری خواهی بود اما هنوز چيزی از شب در تو باقی مانده است از آن بود و نبود جایی كه ما خويش را يافته‌ايم... #پابلو_نرودا ‌‌https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

#مجله_ادبی_هنری_روزآمد با تو بودن خوب است و کلام تو مثل بوی گل در تاریکی‌ست مثل بوی گل در تاریکی، وسوسه‌انگیز است بوی پیراهن تو مثل بوی دریا نمناک است مثل بوی باد خنک تابستان مثل تاریکی، خواب‌انگیز است گفت‌وگو با تو مثل گرمای بخاری و نفس‌های بلند آتش می‌برد چشم خیالم را تا بیابان‌های دورترین خاطره‌ها که در آن‌ها گنجشکان بر سنبل گندم‌ها اهتزازی دارند که در آن‌ها گل‌ها با اخترها رازی دارند نوشخند تو می‌برد گرگ نگاهم را تا چراگاه چالاکترین آهوها می‌برد آرزوی دستم را تا نهان مانده‌ترین گوشه اندام تو -این پهنه پاک زیبا- مثل دریایی تو اندوه‌انگیز و غرور آهنگ مثل دریای بزرگ بوشهر که پر از زورق آزاد پریشانگرد است مثل زورق که پر از مرد است مثل ساحل که پر از آواز است مثل دشتستان که بزرگ و باز است تو ظریفی مثل گلدوزی یک دختر عاشق که دل‌انگیزترین گل‌ها را روی روبالشی عاشق خود می‌دوزد با تو بودن خوب است تو چراغی، من شب که به نور تو کتاب دل تو و کتاب دل خود را که خطوط تن توست خوش خوشک می‌خوانم تو درختی، من آب من کنار تو آواز بهاران را، می‌خندم و می‌خوانم و می‌گریم و می‌خوانم با تو بودن خوب است تو قشنگی مثل تو، مثل خودت مثل وقتی که سخن می‌گویی مثل هر وقت که برمی‌گردی از کوچه به خانه مثل تصویر درختی در آب روی کاشانه، در چشمان منتظرم. #منوچهر_آتشی https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

#مجله_ادبی_هنری_روزآمد می‌ترسم دوباره جنگ شود درختان سیب از کمر بشکنند ما آواره شویم و دیگر هم را نبینیم می‌ترسم دوباره جنگ شود کودکان‌مان در اسارت به دنیا بیایند نام گل‌ها را یاد نگیرند و استخوان‌هایمان به وطن بازنگردند من به شعورِ گلوله‌ها شک دارم که زیبایی را بشناسند و تو را از زنان دیگر تشخیص دهند اگر در محاصره‌ای گرفتار شدی زیبایی‌ات را این‌سوی شط در زمین خودمان دفن کن نمیر و منتظرم بمان قول می‌دهم به‌خاطر تو هم که شده روزی به خانه بازگردم.     #جواد_گنجعلی https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

👍 8
#مجله_ادبی_هنری_روزآمد چرا تو؟ چرا تو؟ چرا تنها تو از میان تمام زنان هندسه زندگی مرا عوض می کنی ضرباهنگ آن را دگرگون می کنی پابرهنه و بی خبر وارد دنیای روزانه ام می شوی و در پشت سر خود می بندی، و من اعتراضی نمی کنم؟ چرا تنها و تنها تو را دوست دارم، تو را می گزینم، و می گذارم تو مرا دور انگشت خود بپیچی ترانه خوان با سیگاری بر لب، و من اعتراضی نمی کنم؟ چرا؟ چرا تمامی دوران ها را در هم می ریزی تمامی قرن ها را از حرکت باز می داری تمامی زنان قبیله را یک یک در درون من می کشی، ومن اعتراضی نمی کنم؟ چرا؟ از میان همه ی زنان در دستان تو می نهم کلید شهرهایم را که دروازه شان را هرگز بر روی هیچ خودکامه ای نگشودند و بیرق سفیدشان را در برابر زنی نیافراشتند و از سربازانم می خواهم با سرودی از تو استقبال کنند، دستمال تکان دهند و تاج های پیروزی بلند کنند و در میان نوای موسیقی و آوای زنگ ها در مقابل شهروندانم تو را شاهزاده ی تا آخر عمر بنامم؟ #نزار_قبانی https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

 #مجله_ادبی_هنری_روزآمد تو مثل منی برف راه می‌روی و آب می‌شوی    با علمی لدّنی پنبه بر جراحت سال می‌گذاری می‌بینم اسفند را عصازنان به سوی بهار می‌رود.   تو مثل منی برف آتش را روشن می‌کنی تا در هرمش بمیری   یاس‌های تابستانی ادای تو را در می‌آورند پروانه‌ها که تو را ندیدند عاشق او می‌شوند نکند سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف.   ببین زمین به چه روزی درآمد تو کرک بال ملائکی طوری بنشین که زمین چند روزی به شکل اول خود در آید   کاش می‌توانستی تابستان‌ها بباری تا با تن‌پوشی از برف برابر خورشید عشوه‌ها می‌کردیم   حس می‌کنم که لشکری از بهشتید می‌آئید آدم و حوا را به خانه‌ی اول عودت دهید لشکری از آب بر ما که نواده‌ی آتشیم حاشا حاشا من که ندیده‌ام بشود کاری کرد   به شادی مردم اعتماد مکن برف تا می‌باری نعمتی چون بنشینی به لعنت‌شان دچاری   چیزی در سکوت می‌نویسی همه‌مان را گرفتار حکمت خود می‌کنی ما که سفید‌خوانی‌های تو را خوب می‌شناسیم   تو چقدر ساده‌ئی که بر همه یکسان می‌باری تو چقدر ساده‌ئی که سرنوشت بهار را روی درخت‌ها می‌نویسی که شتک‌ها هم می‌خوانند   آخر ببین چه جهان بدی شد آفتاب را داور تو قرار داده‌اند و تو با پائی لرزان به زمین می‌نشینی پیداست که می‌شکنی برف!   تا قَدرت را بدانند با سنگریزه و خرده شیشه فرود آ فکر می‌کنم سرنوشت مرا جائی دیده‌ای برف آب شو آب شو! موسیقی منجمد!‌ و بیا و ببین رنج را تو کشیدی به نام بهار تمام می‌شود.. #محمد_شمس_لنگرودی https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 1
#مجله_ادبی_هنری_روزآمد "لیلی"                                                 به احمدرضا احمدی دیدیم خاک جمله فسانه ست آن دم که من میان بیابان ها تنها به سوی مکمن خورشید فریاد می کشیدم دیدی که خاک جمله فسانه ست دیدی که عشق (این جرعه سپید برای                           برای از تشنگی نمردن) دیدی که عشق نیز بهانه ست. من با تو بوده ام من چون شاعران جاهلیت -مشگی به ترک و طوماری برکف- شن های تابناک بیابان را که از ضمیر حافظه من تصویری از چراغ شما می داد... (در شهر های صنعتی روزگارتان مسموم آن هوای بهداشتی ...) چون شاعران جاهلیت من در سطور ماسه ی گردان تمجید آهوان و تو می کردم تو در صفوف تار کجاوه ها سوی گذشته می رفتی آن سان که یک ترن می رفت آن سان که ایستگاه ها اطلال بود و ربع و دمن بود. آن سان که زخم های محبوبم را در چادر قبیله دوری شب های پر ستاره نگهبان بود من شعله های آفل خورشید را خاکستر اجاق شما را در عمق کوچه های بیابان در گردن خمیده تل های نرم -با زخم قلب شاعرکی عامی وامانده قوافل مردان راستین- می دیدم از دو پنجره زرد. ای جاذبه که همچو کرات فضا مرا از ریسمان خاک معلق نموده ای! اینک کسی که با هنر مردمان پیر آنقدر سالخورد که از وهم تان به دور در آرزوی تلخ سقوطی ست او با صفای جاهلیت خواناست: دیدی که خاک جمله فسانه ست دیدی که موطن من در باد بود و باد مرا می برد... محمل به خاک مانده مرا ای گرد که در کرانه شفق شن نابود می شوی و فراموش می شوی! آیا مرا به سوی گذرگاه ها راهی ست تا ببینم روئیدن گیاه؟ راهی ست تا که مهتاب را آسیمه خفته یابم در روشنای چاه؟ اینک کبوتران که سراسیمه می پرند چون فوج های کشتی جنگی در سنگسارهای بلای فیل اینک مرا زقبله نشانی ست بی نشان اینک مرا به کعبه مقامی ست بی مقام. در حضرت شماست که شاعر از درد های بادیه آزاد می شود وز نعمت کریم دستی کز برج کهنه منظره استخوانی اش خواهد خمید تا انحنای گردن زائر. دیدی که خاک جمله فسانه ست ... لیلی که در قبیله میران بادیه اکنون عروس کهنه دنیای کهنه ای! من از خیام ژنده رویایم خرگاه با شکوه تو را دیدم کز عمق خواب های فراموش می گذشت. بر من خدای من چه هجوم آوریده اند فوج حرامیان فوج غریبگان پویان  نقاب بر رخ مردان. من می سپارم آری  با مرد راهزن کشکول ها و توبره ام را آن سان که داده بود غزالی من خسته هستم از توشه جهانی کز آن،        لیلی! با من دو لیف خرما بود وغم! در این درازناک سفر                            لیلی! این زادراه هیچ مسافر نیست لیلی من از تو هیچ زیانی ندیده ام زیرا که تو چکیده ای از خاطر منی زیرا که من ز خویش ترا آفریده ام اما مر ا توقع این ماجرا نبود کز باد پوچ ناملموس این شکل ناشناس شود ترکیب واز میان خاک بخواند اندوه زندگانی من را. من تشنه ام به زحمت صحرا با او بدایتی نه و هرگز نهایتی آنجا  کنار شاخه یک بید چشمه ای ست می دانم و به حسرت می دانم در چشمه عکس توست که می لرزد. من خاک جاودان را من خاک رفتگان عزیزم را افسانه می شناسم: چون شاعران جاهلیت -مشگی به ترک و طوماری بر کف- هان ای حرامیان بشتابید حالی پذیره می گردم رویای تیغ های شما را بر زخم آب دیده جانم ... #محمد_علی_سپانلو https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

👍 2
#مجله_ادبی_هنری_روزآمد بی هیچ سیاستی معشوق سیاسی ام را دوست دارم این را بدون شکنجه از دهانم بیرون کشیدند عاشقانه های دیگری هم تهِ حنجره ام پنهان بود که اگر دندان هایم خرد نمی شدند با لبخند اعتراف می کردم. #منیره_حسینی https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

👍 5
#مجله_ادبی_هنری_روزآمد در گلوگاهِ من  درخت سیبی هست که از آن مردی را بر دار کرده‌اند . اگر دهان می‌گشایم و روی می‌گردانی بگردان اما به قِدمَتِ عشق سوگند که تباهیِ من از مِی و افیون نیست . اوست که در گلوگاهم آویخته است و می‌پوسد آرام آرام ... #لئوناردو_آلیشان ترجمه: #احمد_شاملو https://t.me/NeveshtayRozamad
Hammasini ko'rsatish...
مجله ادبی و هنری روزآمد

نوشتای نوین #شعر_و_هنر_امروز صاحب امتیاز: مهدی رضازاده زیر نظرشورای دبیران؛ جلیل قیصری، سولماز نصر‌آبادی، سمیه امینی راد و وحید دهقانی آدرس ارسال آثار: @Rozamadeditor

Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.