تو نمیمیری ژوزه
ولی تو یادت باشه من چقدر عاشق زندگی و جنگیدن برای آزادی بودم.
Ko'proq ko'rsatish2 212
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-507 kunlar
-7330 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
«ما هرگز نمیتوانیم بدانیم که با «بودنمان» برای دیگران چه میتوانیم بشویم. اما یقیناً اندکی تأمل بر ما آشکار میکند که تا چه حد تأثیر ما بر دیگران میتواند ویرانگر و سد کننده باشد.»
•دهم فوریه/ ۱۹۲۵، نامه از مارتین هایدگر به هانا آرنت
@letterssto
❤ 3🤝 1
عزیزم تو اون چیزی نیستی که بقیه میگن؛ تو حرف آدمهای رندوم نیستی.
تو نمرهای که میگیری نیستی؛ تو کارت نیستی؛ تو میزان درآمدت نیستی؛ تو محل زندگیت نیستی؛ تو لباسی که میپوشی، غذایی که میخوری، گوشیای که دستت میگیری نیستی؛ تو فرهنگ و آیین و سنتهای کشورت نیستی. تو اون عشق و آزادی و امیدی هستی که بدون وابستگی به هیچچیز و هیچکس از اعماق قلبت ساطع میکنی؛ اون تلاشی هستی که برای بهتر بودن انجام میدی و تو پس زمینهی رنجهایی که پنهان از چشم بقیهن، گم شده. تو اون حقیقت و عدالتی هستی که همیشه سعی کردی نمایانش کنی.
❤ 16⚡ 1🤝 1
یه چیزایی اصلا ارزش فکر کردن هم ندارن ولی حال منو خیلی بد میکنن. خیلی زیاد!
مثل آدمی که منو بدون هیچ شناخت قبلی با یکی دیگه بسنجه و مقایسه کنه و بخواد توانمندی منو زیر سوال ببره.
مثل وقتی که باهام شوخیای بشه که نه تمایلی برای اتفاق افتادنش نشون دادم نه مرزم نامشخص بوده که بخواد صورت بگیره.
مثل وقتی که تلاشی که توام با رنج بوده نادیده گرفته بشه و آدمی که با دوز و کلک و بیخیالی سر کرده رو از من برتر ببینن.
من اذیت میشم وقتی بابت حرف نزده، کار نکرده باهام بد برخورد بشه و نتونم اثبات کنم که اینطور نیست.
اذیت میشم که آدمها گاهی اونقدر نفهم و نادون میشن که هرچیزی رو به زبون میارن و نمیدونم کی مقابلشونه و اثر اون حرفها چه چیزایی میتونه باشه و با روان اون فرد چیکار میتونه بکنه.
میدونم باید قویتر بود، باید بیخیالتر بود، باید پذیرفت دنیا سراسر کثافته و همیشه و همیشه و همیشه بیشتر آدمها بیشعور و بیدرکن؛ ولی حتی دونستن اینا هم تو این لحظات منو آروم نمیکنه و نمیتونه جلوی ناراحتیم رو بگیره.
❤ 12⚡ 2
+یعنی میخواهید آنوقت همه چیز را در اینجا به حال خود رها کنید؟
-همه چیز را، تا بتوانم زندگیای با معنی که در امنیت و زیبایی میگذرد، پیدا کنم.
گفت و گو با کافکا
گوستاو یانوش
⚡ 5
کار فکری انسان را از جامعه انسانی دور میکند، در حالی که کار دستی او را به انسانها میپیوندد.
گفت و گو با کافکا
گوستاو یانوش
⚡ 8
اسلام، آخوند و خرافات اینقدر این مردم رو از آزادی و حقوق اولیهشون محروم کردن که اگر زنی از سادهترین حقوق اولیهش، مثلا انتخاب نوع پوششش، بخواد حرف بزنه یا افکار آزادانهش رو در قالب حرفی یا رفتاری نشون بده، به قول اینا محکوم میشه به گستاخی، بیبند و باری، بیحیایی، بیآبرویی و بیخانواده بودن.
اینقدر این محدودیت و نفوذ شدت داشته که گاهی از سمت همجنسهای خودش که توی همون رنج و بدبختی دارن زندگی میکنن بیشتر محکوم میشه. اونایی که حتی نمیدونن کین؟ چیهن؟ چی میخواستن و چرا اینجان؟ بدنشون رو نمیشناسن، افکار و رفتار و خواستههای خودشون رو نمیشناسن، از خودشون خجالت میکشن و با خودشون غریبهتر از آدمهای دیگهن و وقتی میبینن کسی با تمام این چیزا آشنا و راحته و میدونه کیه، چیه و چی میخواد، علیهش میشن؛ چون احساس میکنن داره به خودشون و دژ پوشالی افکارشون حمله میشه. چون ترس ذره ذرهی وجودشون رو گرفته؛ ترس از همهچیز.
اسلام و آخوند خیلی از مردم رو به زندان امن خودش عادت داده.
❤ 25⚡ 2
اینو میدونم که اگر هیچکس تو این دنیا منو دوست نداشته باشه، اما تو با همهی وجودت تا همیشه عاشقم میمونی.
❤ 6
تو نامههای اتفاقی یکی برام نوشته:
«شاید اشک همان خونیست که از روحمان جاری میشود و چون متعلق به روح است، رنگ ندارد.»
❤ 12