آیا میتوان در دنیایی «عاری از آلایندهها» به پایداریِ زیستمحیطیِ واقعی دست یافت؟🔻
🔹 در طول تاریخ، جوامع انسانی برای حل مشکلاتِ خود به توسعه و گسترش فناوری متکی بودهاند. در ایام اولیهی فناوری، اوضاع روبهراه بود. برای مثال، بیتردید
اختراع چرخ با افزایش دادن بازده کشاورزی به رفع گرسنگی کمک کرد. اما بهتدریج که چالشها و مشکلات جوامع و خودِ فناوری پیچیدهتر شد، مرز میان «مسئله» و «راهحل» نامشخص و مبهم شد. جنگ سرد شاید برجستهترین مثال معاصر است. رهبران در هر دو سوی پردهی آهنین به این نتیجه رسیدند که سلاح هستهای راهی برای دستیابی به همزیستیِ مسالمتآمیز در دنیایی آکنده از ایدئولوژیهای ناسازگار است. آموزهی
انهدام حتمی دوطرف جنگ، که با
قویترین سلاحِ تاکنون ساختهشده ممکن شد، قرار بود که صلح را تضمین کند. هرچند مدافعان این آموزه مدعی بودند که این کار عملی است ــ جنگ سرد هیچگاه به جنگ جهانی سوم کشانده نشد ــ اما سلاح هستهای باعث نشد که گرایشها و احساسات ناسیونالیستی، شکایتها و تظلمات تاریخی، یا تمایلات توسعهطلبانه یا تهاجمی محو شود، و جنگ
اوکراین نشانهی غمانگیز همین گرایشها و تمایلات است. فناوری، در بهترین حالت، فقط میتواند منازعات را به تعویق بیندازد. اما صلح را نمیتوان مهندسی کرد.
🔹 در طول جنگ سرد، تولید سلاحهای بیشتر (و قویتر) از دشمن مترادف با برقراری صلح شد. امروزه، کربنزدایی، تلاش برای کاهش انتشار دیاکسید کربن در اقتصاد، عملاً مترادف با پایداری محیط زیست شده، و این همان چیزی است که در
قانون محیط زیست دولت بایدن،
طرح جهان بدون آلایندهی اتحادیهی اروپا، و
طرح بلندمدت کاهش انتشار گازهای گلخانهای در استرالیا میبینیم. به نظر سازمان ملل متحد، هدف عبارت از ایجاد جهانی بدون آلاینده است که در آن بین تمام آلایندههایی که آزاد و حذف میشوند موازنه برقرار شود. بر اساس این سیاستها، این مقصد روشن است و تنها چیزی که اهمیت دارد این است که با چه سرعتی میتوانیم به این مقصد برسیم. اما اگر مقصد اشتباه باشد چه؟ اگر، درست همانطور که جهانِ دشمنانِ متقابلاً آمادهی ویرانگری نتوانست صلح واقعی را تضمین کند، جهانِ بدون آلایندهها نیز نتواند پایداریِ واقعی را تضمین کند، چه؟
🔹 گفتوگوی جاری دربارهی دنیای عاری از آلایندهها پیرامون طراحیِ پرسشهایی دور میزند همچون اینکه چگونه بهسرعت سوختهای فسیلی را با بدیلهای کمتر آلودهکننده جایگزین کنیم یا چگونه راهحلهای مقرون به صرفهی فناوریِ جذب دیاکسیدکربن را طراحی کنیم. پرداختن به چنین پرسشهایی ممکن است در دستیابی به توسعه در حوزههای خاصی از سازگاری با تغییرات اقلیمی و کاهش انتشار گازهای گلخانهای مهم باشد، اما ابعاد سیاسیِ زیربناییِ تباهی محیط زیست را نادیده میگیرد. باب شدن بحث دربارهی این مسائل تکنیکی در گفتوگوی همگانی دربارهی محیط زیست میتواند، از جمله، نگرانیهای مربوط به عدالت زیستمحیطی را که به کربنزدایی مربوط است از دیدهها پنهان کند. سیدارت کارا در کتابِ تند و تیزش دربارهی موضوع اخیر، «
کبالت سرخ: چگونه زندگیِ ما با خونِ مردم کنگو تقویت میشود»، به تخریب محیط زیست و نابودیِ زندگیِ مردم بهعلت عطش جهانی برای کبالت، یکی از فلزات لازم برای باتریهای خودروهای برقی و دیگر روشهای کربنزدایی، اشاره میکند. شواهد چنین ویرانگریهایی در دیگر نقاط جهان نیز روز به روز در حال افزایش است.
@NashrAasoo 💭