cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

°•○شکـ•°ـلات‌مرگـ°•ـبار○•°

بنام خالق عشق💕 . چنل رسمی سایه‌سین/الهام‌الف(ویرانگر)💕 . رمان در انجمن رمان های عاشقانه ثبت شده است، هرگونه کپی از رمان پیگرد الهی و قانونی به دنبال خواهد داشت!❌ . اینستاگرام نویسنده👇 http://www.instagram.com/Zahra_novels . #ماازخرابه‌هابرج‌میسازیم‼️

Ko'proq ko'rsatish
Eron207 563Til belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
456
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

دستش که سینم دو لمس کرد لرزی به تنم افتاد که با لحن خماری گفت: - جووووون! میلرزی... خوشم‌ میاد ! اشک هایی که برای چکیدن از هم سبقت میگرفتن رو با دستم پاک کردم . همونطور که دست نیما سینم رو چنگ میشد کنار گوشم با لحن داغی گفت: - باورم نمیشه که داری مال خودم‌میشی! هیچوقت فکر میکردی که من بکـارتت رو ازت بگیرم؟ بعد از تموم شدن حرفش نفسش رو زیر گوشم رها کرد و لیسی به گردنم زد! داشتم با میک هایی یکه نیما مهمون گردنم میکرد کم کم شُل میشدم که با برخورد دستش با بهـــشتم لرزی کردم و به خودم اومدم! اخمی کردم و پاهام رو سریع چفت کردم که ..... ❌🔥❌🔥❌🔥❌🔥❌ https://t.me/joinchat/-CgI2EtLHXw4YWVk ❌🔥❌🔥❌🔥❌🔥❌ #صحنه_دار🔥 #پلیسی🔞
Hammasini ko'rsatish...
「𝑨𝑺𝑯𝑬𝑲𝑨𝑹」

میانِ دردهایم قدم برمیدارم به سمتِ تو، اما #آشِکار است که سند مالکیتت به نام شخص دیگریست...!🕯 مهربونیاتون: ༆

https://t.me/joinchat/s4SVtchbJfJiMGQ5

به‌گیرایی:سآرآ.م ☕Fan: @Fansarawriter _ _ _ _ _ _ _ _ عضو انجمن کافه تک رمان📚🖇👇🏽 @caffetakroman

فکر میکنن دختره باکره اس و میخان پیشکش پادشاه کنن ولی ...🔞😱🔥 🚫https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 #پارتی_از_اینده 🙊🌿 قابله بالای سرش ایستاد و از پادشاه اجازه گرفت : اجازه هست سرورم ؟ با اشاره دست پادشاه کارشو شروع کرد . اساگ شروع کرد به جیغ زدن و تقلا کردن : ولم کنید کصافتااا...دست به من نزن لعنتییی🔥🔞 قابله بی‌توجه بین پاهاشو باز کرد و به دو سرباز دستور تا پاهاشو نگه دارن اشک از چشماش پایین می‌اومد و کاری جز جیغ زدن انجام نمی‌داد. قابله شروع کرد به چک کردن وضعیت اساگ و بعد چند دقیقه بهت زده گفت : سرورم ... پادشاه عصبی پرسید : زودتر بگو -: این دختر باکره نیست ‼️💔 🚫https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 #بخاطر‌باکره‌نبودنش‌دختره...⛔️😱 #بهترین‌رمان‌ماورایی‌از‌نظر‌مخاطبین😈🧚🏻‍♀ ♨️https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0اساگ دختری که بخاطر نجات مادرش مجبور میشه از جادو استفاده کنه ...جادویی که اونو مجبور میکنه ..☠💔🔥 ده نفر اولی که بیان پی دی اف کن رمان رو رایگان دریافت میکنن🙈❤️😂 فقط سه نفر دیگههه🤤🔥
Hammasini ko'rsatish...
𓆩𝐔𝐍𝐅𝐎𝐑𝐆𝐈𝐕𝐄𝐍𓆪

✞••𝐖𝐫𝐢𝐭𝐢𝐧𝐠 𝐢𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐜𝐮𝐫𝐞 𝐟𝐨𝐫 𝐦𝐲 𝐩𝐚𝐢𝐧.🎐 -------------------------------------------------------- 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 •• Masis🥤 𝑵𝒂𝒔𝒉𝒆𝒏𝒂𝒔 •• @Unforgiven_nashns 🥑💚

‌🔞دختره نمیدونه کان*دوم چیه و ...😂😐🔥 #بیا_با_پارتاش_جر_بخوررر😂🤣 پلاستیک شل و ول و بی رنگ رو از توی کاورش بیرون اورد و به دومنیکو نشون داد : این چیه دیگه ؟ دومنیکو که حسابی از سوالاش کلافه شده بود گفت : بادکنکه . بزار سرجاش ! اساگ ذوق زده گفت : از همونا که امروز دیدیم ؟ دومنیکو که حوصله سوال دیگه ای رو نداشته سرشو تکون داد و به سمت پنجره چرخید . اساگ جیغ آرومی کشید و کاندوم رو گرفت و شروع کرد به باد کردنش . وقتی دقیقا شبیه یه بادکنک شد اونو به گونه دومنیکو مالید و گفت : اخی این چقدر خوشگله تازه شبیه جوجه تیغی خارداره...😐😂🔞 #فکر‌میکنه‌کاندوم‌بادکنکه🤣💔 #بادکنک‌جوجه‌تیغی‌جررر😐😂🙈 دیگه تو ناشناس درخواستش نکنید آخرین باریه که میزارمش😈😐❌
Hammasini ko'rsatish...
•ادامشو میخام 🤣🦔•
•چنل VIP🔞😂•
•پی‌دی‌اف کل رمانو میخام 😈💜•
#داره فیلمای خاکبرسری نگا میکنه که پسره میاد و ...🤣🤤🔞 #پارت_واقعی_رمان 🙊🤣 با شنیدن صدای قدم های دومنیکو کنترل تی وی رو برداشت و سعی کرد خاموشش کنه ولی از شانس بدش ... -: اساگ ؟ سریع جلوی تی وی رفت سعی صفحه اش رو بپوشونه : سلام خوبی ؟ از بیرون چخبر ؟ دومنیکو که سعی می‌کرد جلوی خندش رو نگه داره کنترل رو برداشت و تی وی رو خاموش کرد : این چی بود نگاه میکردی ؟ نفس راحتی از خاموش شدش کشید و گفت : باور کن خودش اومد ... دومنیکو که حسابی دلش یه شیطنت حسابی میخواست دستاشو دور کمرش حلقه کرد و گفت : که خودش اومد ؟ آب دهنشو قورت داد : آره اره .... سرشو پایین آورد و گازی از لبای اساگ گرفت: فکر نکنم تو هم همچین بدت اومده باشه ها ... اساگ خجالت زده فاصله گرفت که دومنیکو ... #دختره‌خنگ‌و‌جذاب‌⛔️😈 #رمان ماورایی و هات با قلمی متفاوت 🥵❤️ 🔥https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 🔥https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 زود جوین شید تا لینکش باطل نشده 💔
Hammasini ko'rsatish...
𓆩𝐔𝐍𝐅𝐎𝐑𝐆𝐈𝐕𝐄𝐍𓆪

✞••𝐖𝐫𝐢𝐭𝐢𝐧𝐠 𝐢𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐜𝐮𝐫𝐞 𝐟𝐨𝐫 𝐦𝐲 𝐩𝐚𝐢𝐧.🎐 -------------------------------------------------------- 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 •• Masis🥤 𝑵𝒂𝒔𝒉𝒆𝒏𝒂𝒔 •• @Unforgiven_nashns 🥑💚

آلای دختری که برای کار پاش به عمارت بزرگ ایلیا جهانبخش باز میشه . مردی که بخاطر خیانت زنش از تموم زنها متنفره و حالا بخاطر پسر کوچیکش مجبور میشه آلای رو تحمل کنه . وقتی به خودش میاد که آلای... #رمانی_که_همه_دنبال_لینکشن🤤🙈🔞 آخرین باریه لینکشو میزارم دیگه تو ناشناس درخواستش ندید خواهشا😐💔 https://t.me/faraftagararneda https://t.me/faraftagararneda لینکش تا پنج دقیقه دیگه باطل میشه 😱💔
Hammasini ko'rsatish...
📛به پرستار بچش تجاوز میکنه و ...❌😱🔞 #پارت_واقعی سرچ کن نبود لفت بده💔😐 در و اروم بستم تا برگشتم و ایلیا رو جلوم دیدم. هینی کشیدم و دستم رو گذاشتم رو قلبم،قلبم ریخت. قیافش خسته و چشم های تیله ای طوسی اش سرخ بود. اب دهنم رو قورت دادم و همونجوری به چشم هاش زل زدم که اونم متقابلا همینطور! نفسی کشیدم و با حرص گفتم: -این چه وضعه اومدنه اقای جهانبخش،اهومی چیزی قلبم ریخت،فاصله قانونی و رعایت کن اخوی گرامی پوزخندی زد و نزدیکم شد -اگه رعایت نکنم. قدمی به عقب برداشتم و چسبیدم به دیوار،متعجب به چشم های سرخش نگاه کردم که چسبید بهم و با خشم توی گوشم غرید ....🔞 #حاوی‌صحنه‌های‌خشن‌وباز‼️♨️ #رمانی_که_نیومده_تلگرامو_ترکونده⚠️💛 🚫https://t.me/faraftagararneda 🚫https://t.me/faraftagararneda آلای دختری که برای پرستاری وارد خونه بازیگر بزرگ سینما میشه و اونجا میفهمه که ...💔🧷
Hammasini ko'rsatish...
⚠️جلو چشمش به عشقش تجاوز میکنن🥺❌ ...⚠️ #پارتی_از_اینده‼️ دونه دونه لباسای خودشو و اساگی که هنوز بیهوش بود رو درآورد و روی تخت رفت . عصبی تقلا کردم تا از دستمو از بین زنجیر هایی که بسته شده بود بیرون بکشم . -: خوب نگاه کن ... این تقاص تموم اون ادمایی که با بی رحمی کشتیشون ! حالا خوب ببین که چطوری عشقت رو میکشم . فریاد زدم : حرومزاده ها . دستتون بهش بخوره ، دستتون رو قلم میکنم ! صدای خنده زنی که یه روز زیر خواب خودم بود بلند شد : ترسیدم واقعا ... و بعد جدی ادامه داد : کارشو تموم کن . فریادی از عصبانیت زدم و مردی که روی تخت بود به مردونیگش رو .... #پسره برای اینکه عشقشو نجات بده اونو ...😱⚠️ #هیجانی_ترین_رمان_تلگرام_از_نظر_مخاطبین !🥺‼️ ادامش توی این چنله 👇🏽🥵 https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 زیر هیجده سال نیاد لطفا #بزرگسالان ⛔💛
Hammasini ko'rsatish...
وقتی یه قاتل خشن عاشقش میشه و هر شب اونو ...👿👄 #پارت_واقعی -خشن📛 -هیجانی🔞 -صحنه دار😋 دستامو محکم با کمربند بست و عقب رفت . انگار از این منظره حسابی خوشش اومده بود . تقلا کردم : باز کن دستامو ... پیراهنشو دراورد و خم شد روم : تازه داره خوش میگذره ... و شروع کرد به بوسیدن لبام . سعی کردم دستامو باز کنم و با پاهام از خودم دورش کنم ولی ان انگار زور فیل داشت . ازم فاصله گرفت و زبونی به لبش کشید : اگه دختر خوبی باشی دستاتو باز میکنم . پس همراهیم کن ! دندونامو روی هم فشردم : عمرا ! -: خودت خواستی پس ... بعد با کشیدن ... #هر شب با دختره روی تخت ...😱⛔ #با_پارتاش_خیس_میشی 😈 https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 رمان محدودیت سنی داره ❌🥵
Hammasini ko'rsatish...
𓆩𝐔𝐍𝐅𝐎𝐑𝐆𝐈𝐕𝐄𝐍𓆪

✞••𝐖𝐫𝐢𝐭𝐢𝐧𝐠 𝐢𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐜𝐮𝐫𝐞 𝐟𝐨𝐫 𝐦𝐲 𝐩𝐚𝐢𝐧.🎐 -------------------------------------------------------- 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 •• Masis🥤 𝑵𝒂𝒔𝒉𝒆𝒏𝒂𝒔 •• @Unforgiven_nashns 🥑💚

🔞🕷•توی بغلش قفلم کرد و داغ توی گوشم لب زد : من تورو فقط برای امشب نمیخواستم ! زبونش رو روی لباش کشید : تو مال منی و مال من میمونی ... لب زد : برای همیشه و من حس کردم که قلبم لرزید وقتی که دستاش بدنم رو نوازش کرد و لباش رو لبام نشست . چشمام خمار شد . دومنیکو دستشو به سمت زیپ شلوارش برد و ... #قاتل‌پدرو‌مادرش‌عاشقش‌شده‌و‌...🔥😱 #پارت_واقعی ⛔️ 🔗🔥https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 #متفاوت‌ترین‌رمان‌ماورایی‌که‌تلگرام‌رو‌با‌صحنه‌های‌باز‌وخشنش‌ترکونده 🙊❌
Hammasini ko'rsatish...
×ادامه رمان ...🔞😱🧷×
#دختره برای #جاسوسی به عنوان #زیرخوابش وارد خونه #قاتل تاریکی میشه. ولی #خبر نداره که اون همه چیز رو # میدونه و به همین خاطر هر #شب دختره رو #شکنجه میده و ...⛓️♨️❌ 💎 https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 ⚜️من الیام . دختری که به عنوان زیرخواب وارد خونه بزرگترین قاتل ایتالیا شد تا برای رئیسم جاسوسی کنم ولی درست از لحظه ورودم به خونه ، متوجه شدم اون میدونه که برای چی اونجام . ولی دیگه راه فراری نداشتم . اگر فرار میکردم اون منو میکشت پس اونجا موندم و هر شب ... #پارت_واقعی🐽🙈 #بهترنی_رمان_ماورایی_و_مافیایی_از_دیدگاه_مخاطبین!⚠️🧝🏻‍♀️ این رمان بدلیل صحنه های باز و خشنش محدودیت سنی داره لطفا زیر #هیجده نیاد 🔞 https://t.me/joinchat/AS_1mtwwyhljMGY0 ⛔بدو بیا تا لینکش باطل نشده ‼️
Hammasini ko'rsatish...