cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

مؤسسه خیریه مهرورزان

کانال موسسه خیریه مهرورزان هرزند شهرستان مرند برای جلب مشارکت بیشتر و افزایش اعتماد خیرین ، فعالیت های خود را اطلاع رسانی می کند تا بیش از پیش در راه کمک به نیازمندان موفق و سربلند باشد ارتباط با ادمین کانال : @seiyedh 🍃 @mkmh_marand 🌾

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
232
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-17 kunlar
-530 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Nashrni tahlil qilish
PostlarKo'rishlar
Ulashishlar
Ko'rish dinamikasi
01
جالب و خواندنی هست : خداوند به یكى از پیامبران وحى كرد:  كه فردا صبح اول چیزى كه جلویت آمد بخور! و دومى را بپوشان ! و سومى را بپذیر ! و چهارمى را نا امید مكن ! و از پنجمى بگریز  پیامبر خدا صبح از خانه بیرون آمد. در اولین وهله با كوه سیاه بزرگى روبرو شد، كمى ایستاده و با خود گفت :  خداوند دستور داده این كوه را  بخورم . در حیرت ماند چگونه بخورد ، آنگاه به فكرش رسید خداوند به چیز محال دستور نمى دهد، حتما این كوه خوردنى است . به سوى كوه حركت كرد هر چه پیش مى رفت كوه كوچكتر مى شد سرانجام كوه به صورت لقمه اى درآمد، وقتى كه خورد دید بهترین و لذیذترین چیز است .  از آن محل كه گذشت طشت طلایى نمایان شد. با خود گفت : خداوند دستور داده این را پنهان كنم . گودالى كند و طشت را در آن نهاد و خاك روى آن ریخت و رفت . اندكى گذشته بود برگشت پشت سرش را نگاه كرد دید طشت بیرون آمده و نمایان است . با خود گفت من به فرمان خداوند عمل كردم و طشت را پنهان نمودم .  سپس با یك پرنده برخورد نمود كه باز شكارى آن را دنبال مى كرد. پرنده آمد دور او چرخید. پیامبر خدا با خود گفت :  پروردگار فرمان داده كه این را بپذیرم . آستینش را گشود، پرنده وارد آستین حضرت شد. باز شكارى گفت :  اى پیامبر خدا ، شكارم را از من گرفتى من چند روز است آنرا تعقیب مى كردم .  پیامبر با خود گفت :  پروردگارم دستور داده این را نا امید نكنم . مقدارى غذا به او داد و از آن محل نیز گذشت ناگاه قطعه گوشت گندیده را دید، با خود گفت :  مطابق دستور خداوند از آن باید گریخت .  پس از طى مراحل به خانه برگشت شب در خواب به او گفتند: ماموریت خود را خوب انجام دادى . آیا حكمت آن ماموریت را دانستى و چرا چنین ماموریتى به شما داده شد؟  پاسخ داد: نه ، ندانستم .  گفتند: اما منظور از كوه غضب بود. انسان در هنگام غضب خویشتن را در برابر عظمت خشم گم مى كند. ولى اگر شخصیت خود را حفظ كند و آتش ‍ غضب را خاموش سازد عاقبت به صورت لقمه اى شیرین و لذیذ در خواهد آمد.  و منظور از طشت طلا عمل صالح و كار نیك است ، وقتى انسان آن را پنهان كند خداوند آن را آشكار مى سازد تا بنده اش را با آن زینت و آرایش دهد، گذشته از این كه اجر و پاداشى براى او در آخرت مقدر كرده است . و منظور از پرنده ، آدم پند گویى است كه شما را پند و اندرز مى دهد، باید او را پذیرفت و به سخنانش عمل كرد.  و منظور از باز شكارى شخص نیازمندى است كه نباید او را نا امید كرد.  و منظور از گوشت گندیده غیبت و بدگویى پشت سر مردم است ، باید از آن گریخت و نباید غیبت كسى را كرد. @mkmh_marand
320Loading...
02
📌📌خودت را باور کن و به توانایی هات ایمان بیاور. تو می تونی رفیق... تو می تونی: 👇👇👇 https://www.youtube.com/shorts/vn0BooqP_VY ❤️❤️❤️
10Loading...
03
جتلب و خواندنی هست : خداوند به یكى از پیامبران وحى كرد:  كه فردا صبح اول چیزى كه جلویت آمد بخور! و دومى را بپوشان ! و سومى را بپذیر ! و چهارمى را نا امید مكن ! و از پنجمى بگریز  پیامبر خدا صبح از خانه بیرون آمد. در اولین وهله با كوه سیاه بزرگى روبرو شد، كمى ایستاده و با خود گفت :  خداوند دستور داده این كوه را  بخورم . در حیرت ماند چگونه بخورد ، آنگاه به فكرش رسید خداوند به چیز محال دستور نمى دهد، حتما این كوه خوردنى است . به سوى كوه حركت كرد هر چه پیش مى رفت كوه كوچكتر مى شد سرانجام كوه به صورت لقمه اى درآمد، وقتى كه خورد دید بهترین و لذیذترین چیز است .  از آن محل كه گذشت طشت طلایى نمایان شد. با خود گفت : خداوند دستور داده این را پنهان كنم . گودالى كند و طشت را در آن نهاد و خاك روى آن ریخت و رفت . اندكى گذشته بود برگشت پشت سرش را نگاه كرد دید طشت بیرون آمده و نمایان است . با خود گفت من به فرمان خداوند عمل كردم و طشت را پنهان نمودم .  سپس با یك پرنده برخورد نمود كه باز شكارى آن را دنبال مى كرد. پرنده آمد دور او چرخید. پیامبر خدا با خود گفت :  پروردگار فرمان داده كه این را بپذیرم . آستینش را گشود، پرنده وارد آستین حضرت شد. باز شكارى گفت :  اى پیامبر خدا ، شكارم را از من گرفتى من چند روز است آنرا تعقیب مى كردم .  پیامبر با خود گفت :  پروردگارم دستور داده این را نا امید نكنم . مقدارى غذا به او داد و از آن محل نیز گذشت ناگاه قطعه گوشت گندیده را دید، با خود گفت :  مطابق دستور خداوند از آن باید گریخت .  پس از طى مراحل به خانه برگشت شب در خواب به او گفتند: ماموریت خود را خوب انجام دادى . آیا حكمت آن ماموریت را دانستى و چرا چنین ماموریتى به شما داده شد؟  پاسخ داد: نه ، ندانستم .  گفتند: اما منظور از كوه غضب بود. انسان در هنگام غضب خویشتن را در برابر عظمت خشم گم مى كند. ولى اگر شخصیت خود را حفظ كند و آتش ‍ غضب را خاموش سازد عاقبت به صورت لقمه اى شیرین و لذیذ در خواهد آمد.  و منظور از طشت طلا عمل صالح و كار نیك است ، وقتى انسان آن را پنهان كند خداوند آن را آشكار مى سازد تا بنده اش را با آن زینت و آرایش دهد، گذشته از این كه اجر و پاداشى براى او در آخرت مقدر كرده است . و منظور از پرنده ، آدم پند گویى است كه شما را پند و اندرز مى دهد، باید او را پذیرفت و به سخنانش عمل كرد.  و منظور از باز شكارى شخص نیازمندى است كه نباید او را نا امید كرد.  و منظور از گوشت گندیده غیبت و بدگویى پشت سر مردم است ، باید از آن گریخت و نباید غیبت كسى را كرد. @mkmh_marand
10Loading...
04
هوای پدر و مادرهایمان را داشته باشیم:‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌ یک گل کاکتوس قشنگ تو خونه داشتم، اوایل بهش میرسیدم ، قشنگ بود و جون دار، کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد... منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشود. هر گلی از گلها که خراب میشد میگفتم این کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم... تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده، ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهرشو حفظ کرده بود، قوی ترین گلم رو از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم... مواظب قوی ترین های زندگی هامون باشیم. ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند، همیشه حامی اند، پشتمون بهشون گرمه... اما بهشون رسیدگی نمیکنیم، تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میروند..... @mkmh_marand
340Loading...
05
بزرگی می گفت: فرمول زندگی من خیلی ساده است: صبح‌ ها از خواب بیدار می‌شوم و شب ها به تخت خوابم بر می‌گردم... و در این بین سعی می‌کنم به کسی آزار نرسانم. @mkmh_marand
340Loading...
06
چند ساعت زیر خورشید ماندن برای دریافت ویتامین D کفایت می کند؟ بدن شما برای ساختن ویتامین دی به نور خورشید نیاز دارد. در تابستان، فقط ۵ تا ۱۵ دقیقه، ۲ یا ۳ بار در هفته ، باید این کار را انجام دهید نه بیشتر. در زمستان، ممکن است زمان بیشتری نیاز داشته باشید. @mkmh_marand
350Loading...
07
بابام سی سال کار کرد باز نشست شد اما مادرم... در این ۲۰ هزار روزی که ازدواج کرده ۶۰ هزار وعده غذا درست کرده ۶۰ هزار بار ظرف ها را شست ۵۰ هزار بار خم شد و چای گذاشت جلو بقیه ۲۰ هزار بار خونه رو جارو زد و هزاران ، هزار زحمت دیگر که تا آخر عمر ادامه دارد..... سلامتی مادرها که هیچ وقت باز نشسته نمی شوند... @mkmh_marand
340Loading...
08
مسيحی و زره امام علی(ع) در زمان خلافت علی عليه‏السلام در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس‏ از چندی در نزديك مرد مسيحی پيدا شد. علی او را به محضر قاضی برد، و اقامه دعوی كرد كه: اين زره از آن من است، نه آن را فروخته‏ام و نه‏ به كسی بخشيده‏ام. و اكنون آن را در نزد اين مرد يافته‏ام. قاضی به‏ مسيحی گفت: خليفه ادعای خود را اظهار كرد، تو چه می‏گويی ؟ او گفت: اين زره مال خود من است ، و در عين حال گفته مقام خلافت را تكذيب نمی‏كنم ، ممكن است خليفه اشتباه كرده باشد. قاضی رو كرد به علی و گفت: تو مدعی هستی و اين شخص منكر است، عليهذا بر تو است كه شاهد بر مدعای خود بياوری. علی خنديد و فرمود: قاضی راست می‏گويد، اكنون می‏بايست كه من شاهد بياورم، ولی من شاهد ندارم. قاضی روی اين اصل كه مدعی شاهد ندارد، به نفع مسيحی حكم كرد ، و او هم‏ زره را برداشت و روان شد. ولی مرد مسيحی كه خود بهتر می‏دانست كه زره مال كی است، پس از آنكه‏ چند گامی پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: اين طرز حكومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نيست ، از نوع حكومت انبياست، و اقرار كرد كه زره از علی(ع) است. طولی نكشيد او را ديدند مسلمان شده، و با شوق و ايمان در زير پرچم علی‏(ع) در جنگ نهروان می‏جنگد. الامام_علی -صوت_العدالة_الانسانيه_ص٦٣ بحار_ج ٩ص٥٩٨ @mkmh_marand
290Loading...
09
زن با عصبانیت به شوهرش گفت : کاش میدانستی فرق مادر من و مادر تو چیست؟ مرد به حرفش لبخند زد و با لحن محبت آمیز برایش گفت : مادرم مرا برای زندگی به دنیا آورد ، اما مادر تو برای من زندگی را به دنیا آورد. با یک جمله خوب به جنگی شدیدتر، پایان ببخشید... @mkmh_marand
281Loading...
10
یادمان باشد؛ مشکلات هم مثل همه چیز تاریخ انقضا دارند... پس هر وقت عرصه به ما تنگ شد، این جمله رو با خودمان تکرار کنیم: این نیز بگذرد... سلام صبح پنجشنبه دوستان بخیر و سلامتی با تشکر از آقای جعفری نژاد @mkmh_marand
240Loading...
11
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَلَّلهُ اَلْمَلِكُ اَلْحَقُّ اَلْمُبِينُ  (معبوی جز خدا نیست، پادشاه بر حق آشکار) الهی: بهترین ها را نصیب همه بفرما روزی فراوان بـرکتی عـظیم دلخوشی بسیار تقدیری قـشنگ و عاقبت بخیری را بـه همه عطا بفرما آمین یا رب العالمین پنج شنبه است نثار روح درگذشتگان ، پاکان، بهشتیان برای تمام آنهایی که دستشون از دنیا کوتاست بخوانیم فاتحه و صلوات اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @mkmh_marand
260Loading...
12
📌📌خودت را باور کن و به توانایی هات ایمان بیاور. تو می تونی رفیق... تو می تونی: 👇👇👇 https://www.youtube.com/shorts/vn0BooqP_VY ❤️❤️❤️
10Loading...
13
Media files
300Loading...
14
تصاویر شگفت انگیز از صخره های زاگرس بزهای کوهی سخت ترین و صعب العبور ترین نقاط کوهستان رو برای مخفیگاه خود انتخاب میکنند ، میدونن که اولین اشتباه در خود نمایی خود در کوهستان باعث مرگشون میشود. @mkmh_marand
400Loading...
15
قابل‌ تامل مردی با لباس و کفشهای گرانقیمت به دیواری خیره شده بود و میگریست. نزدیکش شدم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم , نوشته شده بود . این هم میگذرد علت اش را پرسیدم گفت : این دست خط من است که چندین سال پیش در این نقطه هیزم میفروختم..... حال صاحب چندین کار خانه ام . پرسیدم, پس چرا دوباره اینجا برگشتی ؟ گفت آمدم تا باز بنویسم : این هم میگذرد. گر به دولت برسی مست نگردی مردی گر به ذلت برسی پست نگردی مردی اهل عالم همه بازیچه دست هوسند گر تو بازیچه این دست نگردی مردی @mkmh_marand
380Loading...
16
انالله واناالیه راجعون خانواده های محترم نصیرپور ، عبدالله زاده و کلیه بستگان و آشنایان سرکار خانم نصیرپور همکار بزرگوار با نهایت تالم و تاسف در گذشت و هجرت ابدی  پدری مهربان و رئوف ، مرحوم ، مغفور شاد روان حاجی نصیر نصیرپور را به شما و خانواده محترم تسلیت و از خداوند متعال برای آن مرحوم، مغفور رحمت و مغفرت ، و برای شما و خانواده های محترم  صبر و شکیبایی آرزومندیم. موسسه خیریه مهرورزان هرزند @mkmh_marand
3691Loading...
17
شاید نام این زن تاکنون به گوشتان نخورده باشد: آرتادخت وزیر خزانه داری و امور مالی اردوان چهارم، آخرین پادشاه اشکانی بود که به طور مستقیم در امور مالیات و دخل و خرج کشور دخالت داشت و بی آنکه فشاری بر مردم بیاورد و باج و خراج را افزایش دهد کشور را به توانگری رساند... چنانچه که بر آمده است، از کارهای بزرگ او در گرد آوری دارایی کشور، جلوگیری از هزینه‌های بیهوده درباریان و به اصطلاح آقازاده‌ها و گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است. او در امور مالی خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارت را رونق بخشید... از کتاب زن در ایران باستان از هدایت الله علوی @mkmh_marand
400Loading...
18
ساسانیان گنه کاران را می بخشیدند: و آیین ساسانیان بر این بود که گنه کار را ببخشند و لغزش ها را نادیده انگارند، مگر آنکه سه گناه را هرگز در خور بخشیدن ندیده اند: نخست: آنکه بد پادشاهان گوید یا بد کشور جوید دوم : دزدیدن مال مردم یا به محارمشان چشم بد داشتن سوم : بازکردن اسرار مملکت. @mkmh_marand
410Loading...
19
📌📌خودت را باور کن و به توانایی هات ایمان بیاور. تو می تونی رفیق... تو می تونی: 👇👇👇 https://www.youtube.com/shorts/vn0BooqP_VY ❤️❤️❤️
10Loading...
20
مردی از سفر حج برگشته، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای‏ امام صادق تعريف می‏كرد، مخصوصا يكی از همسفران خويش را بسيار می‏ستود كه، چه مرد بزرگواری بود، ما به معيت همچو مرد شريفی مفتخر بوديم. يكسره مشغول طاعت و عبادت بود، همينكه در منزلی فرود می‏آمديم او فورا به گوشه‏ای می‏رفت، و سجاده خويش را پهن می‏كرد، و به طاعت و عبادت‏ خويش مشغول می‏شد. امام : پس چه كسی كارهای او را انجام می‏داد؟ و كه حيوان او را تيمار می‏كرد؟ مرد: البته افتخار اين كارها با ما بود. او فقط به كارهای مقدس خويش‏ مشغول بود و كاری به اين كارها نداشت. امام: بنابر اين همه شما از او برتر بوده ايد. @mkmh_marand
430Loading...
21
شبی یک کشتی گرفتار توفان شد. مسافران وحشت زده شده بودند و فریاد میکشیدند. دختر ۸ ساله ناخدا هم در کشتی بود. سر و صدای بقیه بیدارش کرد. از مادرش پرسید: مادر چه شده؟ مادر گفت که توفانی عظیم آمده است. دخترک: آیا پدر پشت سکان است؟ مادر: بله‌. دخترک با شنیدن این پاسخ، دوباره به رختخوابش بازگشت. دخترک دیگر نمیترسید، چون به سکاندار ایمان داشت. تا وقتی خدا سکاندار ماست، نگرانی برای چه؟ @mkmh_marand
500Loading...
22
🌸🍃🌸🍃 شبی یک کشتی گرفتار توفان شد. مسافران وحشت زده شده بودند و فریاد میکشیدند. دختر ۸ ساله ناخدا هم در کشتی بود. سر و صدای بقیه بیدارش کرد. از مادرش پرسید: مادر چه شده؟ مادر گفت که توفانی عظیم آمده است. دخترک: آیا پدر پشت سکان است؟ مادر: بله‌. دخترک با شنیدن این پاسخ، دوباره به رختخوابش بازگشت. دخترک دیگر نمیترسید، چون به سکاندار ایمان داشت. تا وقتی خدا سکاندار ماست، نگرانی برای چه؟ @mkmh_marand
10Loading...
23
تست تصادف و استحکام خود روی ولوو XC60 واضح است که سازنده ایمنی ، مشتریان و رانندگان خود را جدی می‌گیرد. @mkmh_marand
400Loading...
24
آیا تا به حال نقاشی مکانیکی دیده بودید‌؟ این اثر باور نکردنی مخلوطی از تصویر، ساعت و صداست. یک جعبه موسیقی به آن وصل است. ساعت اگر فعال باشد، پایین افراد داخل تابلو نیز حرکت می‌کنند. در واقع مکانیزم بسیار ساده‌ای دارد. یک جعبه موسیقی نیز این افراد داخل تابلو از آهنگران تا اسب، سگ و دورتر بانوان رختشور را همراهی می‌کند. @mkmh_marand
490Loading...
25
📌📌خودت را باور کن و به توانایی هات ایمان بیاور. تو می تونی رفیق... تو می تونی: 👇👇👇 https://www.youtube.com/shorts/vn0BooqP_VY ❤️❤️❤️
10Loading...
26
کاهش خطر چندین سرطان با این نوشیدنی مصرف منظم چای سیاه، به کاهش خطر ابتلا به برخی سرطان‌ها کمک کند. اعتقاد بر این است که آنتی اکسیدان های موجود در چای سیاه، به ویژه پلی فنول ها و فلاونوئیدها، نقش مهمی در خنثی کردن رادیکال های آزاد در بدن دارند که می تواند منجر به آسیب سلولی و بعداً سرطان شود. یک مطالعه در سال ۲۰۲۳ نشان داد که مصرف چای سیاه با کاهش خطر ابتلا به سرطان تخمدان مرتبط است. بررسی متاآنالیز نشان داد که مصرف چای با کاهش خطر سرطان سینه، آندومتر، کبد و سرطان دهان مرتبط است. @mkmh_marand
420Loading...
27
بعضی وقتها باید دست بر داریم از غصه خوردن و خراب کردنِ روزهایمان باید بدانیم اگر تلاشمان را کردیم و راهمان را درست انتخاب کردیم پس بقیه‌اش دیگر دستِ ما نیست ما وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم بقیه‌اش دیگر دست خداست و خواست خودش بسپاریم به خدا و آرام باشیم با وجود همه مشکلات و سختیها به زندگیمان ادامه دهیم چون چشم بینایی و دست توانایی در تمام لحظات کنارمان هست. برای خوب شدن حالمان دست به کار شویم. با توکل بر خدا ،امید، تلاش و کمک خواستن از خودش پس لطفا غصه ممنوع... @mkmh_marand
390Loading...
28
وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد، باز هم برتر بودن مردانه پسرم را به او یادآوری کردم۰۰۰ وقتی که حجاب را به دخترم آموختم اما عفاف را به پسرم نیاموختم ، به پسرم یاد دادم که نجابت فقط مخصوص زن است۰۰۰ وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم اما به پسرم اجازه دادم که  آخر شب به خانه برگردد ، به پسرم آموختم که بر خلاف خواهرش می‌تواند خطا کند۰۰۰ وقتی که عشق ورزیدن را در دخترم گناه کبیره دانستم  اما از رابطه داشتن پسرم با دختری نا محرم ذوق زده شدم که پسرم بزرگ شده ، در واقع هوسباز بودن را به پسرم آموختم۰۰۰ وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، کدبانو و صبور و فداکار باشد۰۰۰ و اما به پسرم فقط یاد دادم که قدرتمند باشد ، در واقع نام خانواده را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را۰۰۰ وقتی۰۰۰۰۰۰۰۰ آری من هم مقصرم که وظیفه مادری خود را در حق خودم و زنان جامعه ام به درستی انجام ندادم۰۰۰ من هم مقصرم که به جای اصلاح خودم فقط به جامعه ام انتقاد کردم @mkmh_marand
370Loading...
29
ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟ گفت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم : * ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ. * ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ. * ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ. * ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ. * ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ‌ها ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ‌ها ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ. ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ پنج ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ... @mkmh_marand
350Loading...
30
زخمی که تیزی زبان بر دل ٱدمها میگذارد بسیار کشنده تر از زخم شمشیر است. مواظب گفتارمان باشیم که دلی زخمی نشود. سلام صبح چهارشنبه عزیزان بخیر با تشکر از آقای جعفری نژاد @mkmh_marand
390Loading...
31
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ یا حیّ و یا قیّوم  (ای زنده، ای پاینده) پروردگارا: در این صبح که نوید بخش امید و رحمت توست هرآنکه چشم گشود قلبش سرشار از امید و زندگیش سرشار از رحمت و برکت تو باد الهی: هر آنچه لطف توست، در این صبح زیبا برایمان مقدر فرما ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‎‌ آمیـــن یا  حَیُّ یا قَیّوم  ای زنده، ای پاینده @mkmh_marand
420Loading...
32
📌📌خودت را باور کن و به توانایی هات ایمان بیاور. تو می تونی رفیق... تو می تونی: 👇👇👇 https://www.youtube.com/shorts/vn0BooqP_VY ❤️❤️❤️
10Loading...
33
Media files
430Loading...
34
گفت: می‌دونی چرا دوران بچگی شیرین هست ، چون تو بچگی گذشته‌ای وجود ندارد . هرچه هست آینده‌ است. بار سنگین گذشته‌ است که ما آدمها رو خسته می‌کند. واسه بچه‌هامون گذشته شیرینی رو به یادگار بگذاریم. @mkmh_marand
440Loading...
35
چه کشکی چه پشمی چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: ای خدا راضی نمی‌شوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم. قدری پایین‌تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌كنی؟ آنها را خودم نگهداری می‌كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می‌دهم. وقتی كمی پایین‌تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم كه بی‌مزد نمی‌شود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد. وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد. در زندگی ما چند بار این حکایت پیش آمده است؟ @mkmh_marand
410Loading...
36
دوش گرفتن هم حدی دارد: یک مطالعه نشون داده دوش گرفتن روزی ۲ بار یا بیشتر میتونه باعث خشکی پوست و آسیب به موها بشه دوش گرفتن بیش از حد باکتری های مفید برای پوست رو از بین میبرد. این مطالعه میگه بهترین حالت دوش گرفتن روزی یک بار و یا یک روز در میان هست. @mkmh_marand
400Loading...
37
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌ کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.» همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده است مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم . یادمان باشد تا مطمئن نشدیم از دیگران ایراد نگیریم. @mkmh_marand
330Loading...
38
قرص جدید سرطان ریه در آزمایش‌های بالینی عملکرد قابل‌توجهی از خود نشان داد 🔹 نتایج آزمایش یک قرص جدید سرطان ریه روی افراد مبتلا به شایع‌ترین نوع این سرطان نشان می‌دهد که ۶۰ درصد از آن‌ها پنج سال بعد از مصرف دارو همچنان زنده هستند و بیماری در آن‌ها پیشرفت نکرده است. 🔹 سرطان سلول غیرکوچک ریه یکی از انواع شایع سرطان ریه است و ۸۰ تا ۸۵ درصد سرطان‌های ریه را شامل می‌شود. ۳ تا ۵ درصد سرطان‌های NSCLC تومورهای ALK-مثبت دارند که نوع شدیدتری از از سرطان ریه است. 🔹 داروی Lorlatinib نسل سوم و جدید داروهای سرکوب‌کننده ALK است که در صف اول درمان بیماران مبتلا به سرطان سلول غیر کوچک ریه با ALK-مثبت قرار دارد. 🔹 یک آزمایش بالینی جدید توسط پژوهشگران مرکز سرطان پیتر مک‌کالم در ملبورن استرالیا، اثر بلندمدت این دارو را روی پیشرفت سرطان بررسی کرده است/دیجیاتو ✅ @akhbare_fouri
390Loading...
39
📌📌خودت را باور کن و به توانایی هات ایمان بیاور. تو می تونی رفیق... تو می تونی: 👇👇👇 https://www.youtube.com/shorts/vn0BooqP_VY ❤️❤️❤️
10Loading...
40
مهمانداری خدا گویند کافری از حضرت ابراهیم (علیه السلام) طعام خواست. حضرت ابراهیم (علیه السلام) گفت اگر مسلمان شوی، تو را مهمان کنم و طعام دهم. کافر رفت. خدای عزوجل وحی فرستاد که ای ابراهیم، ما هفتاد سال است که این کافر را روزی می دهیم و اگر تو یک شب، او را غذا می دادی و از دین او نمی پرسیدی چه می شد؟ حضرت ابراهیم (علیه السلام) در پی آن کافر رفت و او را باز آورد و طعام داد. کافر گفت چه شد که از حرف خود برگشتی و پی من آمدی و برایم سفره گستردی؟ حضرت ابراهیم (علیه السلام) ماجرا را بازگفت. کافر گفت اگر خدای تو چنین کریم و مهربان است، پس دین خود را بر من عرضه کن تا ایمان بیاورم و مسلمان شوم. گفتنی است که در روایات نیز وارد شده است که مهمان را اکرام کنید، هر چند کافر باشد. @mkmh_marand
490Loading...
جالب و خواندنی هست : خداوند به یكى از پیامبران وحى كرد:  كه فردا صبح اول چیزى كه جلویت آمد بخور! و دومى را بپوشان ! و سومى را بپذیر ! و چهارمى را نا امید مكن ! و از پنجمى بگریز  پیامبر خدا صبح از خانه بیرون آمد. در اولین وهله با كوه سیاه بزرگى روبرو شد، كمى ایستاده و با خود گفت :  خداوند دستور داده این كوه را  بخورم . در حیرت ماند چگونه بخورد ، آنگاه به فكرش رسید خداوند به چیز محال دستور نمى دهد، حتما این كوه خوردنى است . به سوى كوه حركت كرد هر چه پیش مى رفت كوه كوچكتر مى شد سرانجام كوه به صورت لقمه اى درآمد، وقتى كه خورد دید بهترین و لذیذترین چیز است .  از آن محل كه گذشت طشت طلایى نمایان شد. با خود گفت : خداوند دستور داده این را پنهان كنم . گودالى كند و طشت را در آن نهاد و خاك روى آن ریخت و رفت . اندكى گذشته بود برگشت پشت سرش را نگاه كرد دید طشت بیرون آمده و نمایان است . با خود گفت من به فرمان خداوند عمل كردم و طشت را پنهان نمودم .  سپس با یك پرنده برخورد نمود كه باز شكارى آن را دنبال مى كرد. پرنده آمد دور او چرخید. پیامبر خدا با خود گفت :  پروردگار فرمان داده كه این را بپذیرم . آستینش را گشود، پرنده وارد آستین حضرت شد. باز شكارى گفت :  اى پیامبر خدا ، شكارم را از من گرفتى من چند روز است آنرا تعقیب مى كردم .  پیامبر با خود گفت :  پروردگارم دستور داده این را نا امید نكنم . مقدارى غذا به او داد و از آن محل نیز گذشت ناگاه قطعه گوشت گندیده را دید، با خود گفت :  مطابق دستور خداوند از آن باید گریخت .  پس از طى مراحل به خانه برگشت شب در خواب به او گفتند: ماموریت خود را خوب انجام دادى . آیا حكمت آن ماموریت را دانستى و چرا چنین ماموریتى به شما داده شد؟  پاسخ داد: نه ، ندانستم .  گفتند: اما منظور از كوه غضب بود. انسان در هنگام غضب خویشتن را در برابر عظمت خشم گم مى كند. ولى اگر شخصیت خود را حفظ كند و آتش ‍ غضب را خاموش سازد عاقبت به صورت لقمه اى شیرین و لذیذ در خواهد آمد.  و منظور از طشت طلا عمل صالح و كار نیك است ، وقتى انسان آن را پنهان كند خداوند آن را آشكار مى سازد تا بنده اش را با آن زینت و آرایش دهد، گذشته از این كه اجر و پاداشى براى او در آخرت مقدر كرده است . و منظور از پرنده ، آدم پند گویى است كه شما را پند و اندرز مى دهد، باید او را پذیرفت و به سخنانش عمل كرد.  و منظور از باز شكارى شخص نیازمندى است كه نباید او را نا امید كرد.  و منظور از گوشت گندیده غیبت و بدگویى پشت سر مردم است ، باید از آن گریخت و نباید غیبت كسى را كرد. @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
1👏 1
📌📌خودت را باور کن و به توانایی هات ایمان بیاور. تو می تونی رفیق... تو می تونی: 👇👇👇 https://www.youtube.com/shorts/vn0BooqP_VY ❤️❤️❤️
Hammasini ko'rsatish...
Discover a moment of pure bliss as you immerse yourself in the tranquil embrace of the sea waves

#SensoryJourney#Calmness#Relaxation#SereneAmbiance#SeaWaves#BlissfulSerenity#Tranquility#SoothingExperience#NatureTherapy#Mindfulness#Rejuvenation#Escape#Inn...

جتلب و خواندنی هست : خداوند به یكى از پیامبران وحى كرد:  كه فردا صبح اول چیزى كه جلویت آمد بخور! و دومى را بپوشان ! و سومى را بپذیر ! و چهارمى را نا امید مكن ! و از پنجمى بگریز  پیامبر خدا صبح از خانه بیرون آمد. در اولین وهله با كوه سیاه بزرگى روبرو شد، كمى ایستاده و با خود گفت :  خداوند دستور داده این كوه را  بخورم . در حیرت ماند چگونه بخورد ، آنگاه به فكرش رسید خداوند به چیز محال دستور نمى دهد، حتما این كوه خوردنى است . به سوى كوه حركت كرد هر چه پیش مى رفت كوه كوچكتر مى شد سرانجام كوه به صورت لقمه اى درآمد، وقتى كه خورد دید بهترین و لذیذترین چیز است .  از آن محل كه گذشت طشت طلایى نمایان شد. با خود گفت : خداوند دستور داده این را پنهان كنم . گودالى كند و طشت را در آن نهاد و خاك روى آن ریخت و رفت . اندكى گذشته بود برگشت پشت سرش را نگاه كرد دید طشت بیرون آمده و نمایان است . با خود گفت من به فرمان خداوند عمل كردم و طشت را پنهان نمودم .  سپس با یك پرنده برخورد نمود كه باز شكارى آن را دنبال مى كرد. پرنده آمد دور او چرخید. پیامبر خدا با خود گفت :  پروردگار فرمان داده كه این را بپذیرم . آستینش را گشود، پرنده وارد آستین حضرت شد. باز شكارى گفت :  اى پیامبر خدا ، شكارم را از من گرفتى من چند روز است آنرا تعقیب مى كردم .  پیامبر با خود گفت :  پروردگارم دستور داده این را نا امید نكنم . مقدارى غذا به او داد و از آن محل نیز گذشت ناگاه قطعه گوشت گندیده را دید، با خود گفت :  مطابق دستور خداوند از آن باید گریخت .  پس از طى مراحل به خانه برگشت شب در خواب به او گفتند: ماموریت خود را خوب انجام دادى . آیا حكمت آن ماموریت را دانستى و چرا چنین ماموریتى به شما داده شد؟  پاسخ داد: نه ، ندانستم .  گفتند: اما منظور از كوه غضب بود. انسان در هنگام غضب خویشتن را در برابر عظمت خشم گم مى كند. ولى اگر شخصیت خود را حفظ كند و آتش ‍ غضب را خاموش سازد عاقبت به صورت لقمه اى شیرین و لذیذ در خواهد آمد.  و منظور از طشت طلا عمل صالح و كار نیك است ، وقتى انسان آن را پنهان كند خداوند آن را آشكار مى سازد تا بنده اش را با آن زینت و آرایش دهد، گذشته از این كه اجر و پاداشى براى او در آخرت مقدر كرده است . و منظور از پرنده ، آدم پند گویى است كه شما را پند و اندرز مى دهد، باید او را پذیرفت و به سخنانش عمل كرد.  و منظور از باز شكارى شخص نیازمندى است كه نباید او را نا امید كرد.  و منظور از گوشت گندیده غیبت و بدگویى پشت سر مردم است ، باید از آن گریخت و نباید غیبت كسى را كرد. @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
هوای پدر و مادرهایمان را داشته باشیم:‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌ یک گل کاکتوس قشنگ تو خونه داشتم، اوایل بهش میرسیدم ، قشنگ بود و جون دار، کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد... منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشود. هر گلی از گلها که خراب میشد میگفتم این کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم... تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده، ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهرشو حفظ کرده بود، قوی ترین گلم رو از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم... مواظب قوی ترین های زندگی هامون باشیم. ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند، همیشه حامی اند، پشتمون بهشون گرمه... اما بهشون رسیدگی نمیکنیم، تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میروند..... @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
👏 2💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
بزرگی می گفت: فرمول زندگی من خیلی ساده است: صبح‌ ها از خواب بیدار می‌شوم و شب ها به تخت خوابم بر می‌گردم... و در این بین سعی می‌کنم به کسی آزار نرسانم. @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
2💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
چند ساعت زیر خورشید ماندن برای دریافت ویتامین D کفایت می کند؟ بدن شما برای ساختن ویتامین دی به نور خورشید نیاز دارد. در تابستان، فقط ۵ تا ۱۵ دقیقه، ۲ یا ۳ بار در هفته ، باید این کار را انجام دهید نه بیشتر. در زمستان، ممکن است زمان بیشتری نیاز داشته باشید. @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
👍 2
Photo unavailableShow in Telegram
بابام سی سال کار کرد باز نشست شد اما مادرم... در این ۲۰ هزار روزی که ازدواج کرده ۶۰ هزار وعده غذا درست کرده ۶۰ هزار بار ظرف ها را شست ۵۰ هزار بار خم شد و چای گذاشت جلو بقیه ۲۰ هزار بار خونه رو جارو زد و هزاران ، هزار زحمت دیگر که تا آخر عمر ادامه دارد..... سلامتی مادرها که هیچ وقت باز نشسته نمی شوند... @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
👏 2💯 1
مسيحی و زره امام علی(ع) در زمان خلافت علی عليه‏السلام در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس‏ از چندی در نزديك مرد مسيحی پيدا شد. علی او را به محضر قاضی برد، و اقامه دعوی كرد كه: اين زره از آن من است، نه آن را فروخته‏ام و نه‏ به كسی بخشيده‏ام. و اكنون آن را در نزد اين مرد يافته‏ام. قاضی به‏ مسيحی گفت: خليفه ادعای خود را اظهار كرد، تو چه می‏گويی ؟ او گفت: اين زره مال خود من است ، و در عين حال گفته مقام خلافت را تكذيب نمی‏كنم ، ممكن است خليفه اشتباه كرده باشد. قاضی رو كرد به علی و گفت: تو مدعی هستی و اين شخص منكر است، عليهذا بر تو است كه شاهد بر مدعای خود بياوری. علی خنديد و فرمود: قاضی راست می‏گويد، اكنون می‏بايست كه من شاهد بياورم، ولی من شاهد ندارم. قاضی روی اين اصل كه مدعی شاهد ندارد، به نفع مسيحی حكم كرد ، و او هم‏ زره را برداشت و روان شد. ولی مرد مسيحی كه خود بهتر می‏دانست كه زره مال كی است، پس از آنكه‏ چند گامی پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: اين طرز حكومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نيست ، از نوع حكومت انبياست، و اقرار كرد كه زره از علی(ع) است. طولی نكشيد او را ديدند مسلمان شده، و با شوق و ايمان در زير پرچم علی‏(ع) در جنگ نهروان می‏جنگد. الامام_علی -صوت_العدالة_الانسانيه_ص٦٣ بحار_ج ٩ص٥٩٨ @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
3
Photo unavailableShow in Telegram
زن با عصبانیت به شوهرش گفت : کاش میدانستی فرق مادر من و مادر تو چیست؟ مرد به حرفش لبخند زد و با لحن محبت آمیز برایش گفت : مادرم مرا برای زندگی به دنیا آورد ، اما مادر تو برای من زندگی را به دنیا آورد. با یک جمله خوب به جنگی شدیدتر، پایان ببخشید... @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
💯 3
Photo unavailableShow in Telegram
یادمان باشد؛ مشکلات هم مثل همه چیز تاریخ انقضا دارند... پس هر وقت عرصه به ما تنگ شد، این جمله رو با خودمان تکرار کنیم: این نیز بگذرد... سلام صبح پنجشنبه دوستان بخیر و سلامتی با تشکر از آقای جعفری نژاد @mkmh_marand
Hammasini ko'rsatish...
👏 2👍 1