cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

"مجموعهٔ مراد"

عشق و شباب و رندی مجموعه‌ی مراد است چون جمع شد معانی گوی بیان توان‌زد #حافظ مدیر: @teacher_1400

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
291
Obunachilar
-124 soatlar
-67 kunlar
-1630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

#انتحال مرا چشم های تو بیچاره کردند من این گله‌ی کاغذی را به تشویق پلک تو در کوچه خواندم عجب خام بودم به سوی عجب گرگ‌زار مهیبی من این گله‌ی کاغذی را ندانسته راندم... مرا چشم های تو بیچاره کردند اگر باورت نیست بیا و ببین پوزه های منظم _ چه بی‌رحم _ با زوزه‌های مقفا جگرگوشه های مرا پاره کردند! ✍ #سید_حسن_حسینی 📚 #در_ملکوت_سکوت
Hammasini ko'rsatish...
👍 3
#عتیقه_های_رایگان مردم، خریدار خرده حرف های عتیقه‌اند سمسار زمزمه‌های قدیمی خواهان نغمه های تلنبار در گلو ای کاش می‌شد حنجره‌ام را از چهار گوشه، مثل پتویی بگیرم و به رایگان _از پنجره_ روی سر عابران بتکانم! #سید_حسن_حسینی
Hammasini ko'rsatish...
2
به سرنوشت غم‌انگیز من اشاره نکن و آسمان شبم را، تو بی‌ستاره نکن گره به زلف نزن، ساده باش و شعر مرا اسیر بازی تشبیه و استعاره نکن برای کشتن من یک دروغ کافی بود دگر دروغ نگو، کار بد دوباره نکن اسیر حرف دلت باش و حرف مردم را به گوشت آویزان مثل گوشواره نکن برای زندگیت فکر چاره باش اما برای زندگیم فکر راه چاره نکن دوباره می‌گویم حرف قلب را بشنو به قول خواجه در این کار استخاره نکن اراده داشته باش و بمان ولی سرسخت به سختی این غم و اندوه را اداره نکن #امیرحسین_جلیلیان
Hammasini ko'rsatish...
3👌 2
چون چشم ندارند هماورد ببینند همواره برآنند که نامرد ببینند در کوچه یلدایی تاریخ، دلت را چون شب‌پره خواهند که ولگرد ببینند از درد و رگ درد مزن دم که حریفان خواهند تو را بی‌رگ و بی‌درد ببینند کابوس شگفتی است که بیراهه نشینان از راه نپیموده ره‌آورد ببینند سیلی ز سواران سیه‌جامه روان است روشن‌تر اگر باطن این گرد ببینند تا خاطر گلدان لب طاقچه سبز است غم نیست اگر باغچه را زرد ببینند ای غنچه‌ی افروخته، ای سوخته، ای دل مگذار تو را زرد رخان، سرد ببینند امید من آن است که در آینه یک روز چون دیده گشودند کمی مرد ببینند #سید_حسن_حسینی
Hammasini ko'rsatish...
1
چون چشم ندارند هماورد ببینند همواره برآنند که نامرد ببینند در کوچه یلدایی تاریخ، دلت را چون شب‌پره خواهند که ولگرد ببینند از درد و رگ درد مزن دم که حریفان خواهند تو را بی‌رگ و بی‌درد ببینند کابوس شگفتی است که بیراهه نشینان از راه نپیموده ره‌آورد ببینند سیلی ز سواران سیه‌جامه روان است روشن‌تر اگر باطن این گرد ببینند تا خاطر گلدان لب طاقچه سبز است غم نیست اگر باغچه را زرد ببینند ای غنچه‌ی افروخته، ای سوخته، ای دل مگذار تو را زرد رخان، سرد ببینند امید من آن است که در آینه یک روز چون دیده گشودند کمی مرد ببینند #سید_حسن_حسینی
Hammasini ko'rsatish...
دهم تیرماه، بزرگداشت صائب تبریزی ■ چون حباب از یکدلان باده نابیم ما از هواداران پا بر جای این آبیم ما بر دلی ننشیند از گفتار ما هرگز غبار ماهیان بی زبان عالم آبیم ما می شود روشن ز خاموشی چراغ عاشقان در هلاک خویش چون پروانه بی تابیم ما راحت دنیا حجاب دیده بیدار نیست بر بساط گل چو شبنم غنچه می خوابیم ما نارسایی های طالع مانع است از اتحاد ور نه با موی میان یار همتابیم ما فقر را از دیده بد پرده داری می کنیم گر به ظاهر در لباس صوف و سنجابیم ما کاروان ما سبکباران نمی داند مقام صفحه خاک است چون آیینه، سیمابیم ما نیست ممکن افتد از پرگار، سیر و دور ما در محیط آفرینش همچو گردابیم ما غافلیم از ترکتاز چرخ صائب از غرور پیش پای سیل بی زنهار در خوابیم ما
Hammasini ko'rsatish...
4
سبک‌شناسی باور نمی‌کنم الماس نادری از آن دلم باشد دریای متوجی از نور و کوه مغروری که عرش را شخم می‌زند! شمعی نبودم اما همواره نفرین دو پروانه شعله‌ورم می‌کرد و‌ انجمن آسمانی خاطرم تاریک از تباهی و تقدیر بود کلید حافظ گشاییم گم نیست من دست اهریمن را به رسمیت نمی‌شناسم و گاه‌گاه از خاتم انگشت جبرئیل می‌مکم! به طرز معجزه‌آسایی ناامیدم از شکفتن و گفتن تنها مصدر به تاویل‌برنده‌ی روح من است! باور نمی‌کنم سبک هندی را نادر بنا نهاده باشد و تو غارتگر دلم باشی و تاریخ تنها نظاره‌گر! ۱۳۷۹/۱۲/۱۴ #سید_حسن_حسینی
Hammasini ko'rsatish...
2👍 1👏 1
جوانمرد اگر راست خواهی ولی‌ست کرم پیشهٔ شاه مردان علی‌ست #بوستان_سعدی
Hammasini ko'rsatish...
3
بهار رفته ز بس دل‌پذیر می‌آید ز بیضه مرغ چمن در صفیر می‌آید نسیم شاخ شکوفه پیاله‌نوشان را چو تحفه‌ای‌ست که از سوی پیر می‌آید ز بس که بیخته آید نسیم ابر بهار گمان بری که مگر از حریر می‌آید نشاط سیل زند شانه از دم ماهی به زلف موج که عید غدیر می‌آید قدح به خم زن و زود ای حریف بر سرکش که می ز شیشه به پیمانه دیر می‌آید شراب خوردن آن طفل، تهمت پاک است هنوز از شکرش بوی شیر می‌آید ز بس به باغ، سلیم از ملال دلگیرم به چشم، شاخ گلم همچو تیر می‌آید #سلیم_تهرانی
Hammasini ko'rsatish...
4
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.