cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

- تَش🔥

درحال تایپ رمان جدید تَش 18+ آیدی چنلام : @gogolaim رمانای تکمیل شده : @Argnashens -روند پارت گذاری : هر روز یه پارت .

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
27 198
Obunachilar
-18324 soatlar
-2997 kunlar
+1 30030 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

14👍 3🔥 3
23
Photo unavailable
هیچ ج.نده ای احساسات من زنده نکرده .
Hammasini ko'rsatish...
🔥 36 7👍 1
#پارت_30 آتش در خونه ی ماهلین باز کردم و رفتم تو که از دور صدام زد . + دوباره از دست همه فرار کردی اومدی پیش خودم _ چین اینا دورت باز ، ردشون کن برن به دختر و پسر انسانی که ل.خت بودن خیره شدم ، به نوبتی ک.ص ماهلین لیس میزدن . + بیا تو هم بهمون اضافه شو آتش سکوت کردم و موهام چنگ زدم + دوباره کلافه ای ؟ احساس میکنم داری به اون دختره فکرمیکنی _ کدوم دختر ماهلین؟ چی میگی برای خودت + خیله خب عصبی نشو ، آروم باش . به یکی از برده هاش اشاره کرد تا به سمتم بیاد ، همین که به سمتم اومد گلوش گرفتم و از روی زمین بلندش کردم + تبدیل نشی آتش ، آروم باش _ دست خودم نیست ، آروم نیستم . برده رو روی زمین پرت کردم و زیپ شلوارم پایین کشیدم ، موهای اون توله ی انسان گرفتم و ک.صم توی دهنش فرو کردم + الان آروم تر شدی ؟ _ من آرومم ماهلین اون برده به طرز مزخرفی لیسش میزد واسم _ این چه طرز لیس زدن آشغال !؟ یه لگد بهش زدم و زیپ شلوارم بالا کشیدم ، شلاقم درآوردم و ضربه ی محکمی روی صورت اون حیوون زدم که ماهلین دوباره صدام زد .. + آتش یکم آروم تر باش . _ خفه شو !!! خفه شین همتون . موهای اون برده رو دوباره گرفتم و با شلاقم محکم و پشت سر هم بهش ضربه میزدم . + میدونی چیه؟ اون دختر تو رو بهم ریخته آتش . با خشم و عصبانیت به سمت ماهلین برگشتم و انگشتم به طرفش گرفتم _ تمومش کن ، کافیه . + تو کل این هشتصد سالی که عمر کردی هیچوقت همچین حسی تجربه نکرده بودی ، بخاطر همینِ که کلافه و سرگردان شدی . _ راجب کی اصلا صحبت میکنی؟ + همونی که احساساتت زنده کرده . _ هیچ ج.نده ای احساسات من زنده نکرده. #کپی:ممنوع
Hammasini ko'rsatish...
108😨 10🔥 9
#جانان‌جان260 پوشکمو دراورد وبردم تو دستشویی و نشوندم رو دستشویی فرنگی. _خب حالا جیش کن چشمامو بستم و خودمو سفت گرفتم و پاهامو جفت کردم.. _هی هی شیدا کوچولو داره لجبازی میکنه؟ دلت پوشک میخواد؟زودتر جیش کن ببرمت بیرون. تو که نمیخوای پوشکت کنم؟ با خجالت نگاهش کردم که گفت: از توالت فرنگی میترسی؟ میخوای سرپا بگیرمت جیش کنی؟ https://t.me/+NQrM2hg2MwU4ZDk0
Hammasini ko'rsatish...
👍 7 3😈 2
00:02
Video unavailable
پاهاتو باز کن میخوام چو**چولتو بمکم توله سگ🚫🔥 https://t.me/+NQrM2hg2MwU4ZDk0
Hammasini ko'rsatish...
🔥 4😈 2
مافیای سادیسمی تو ک*ص دختره مواد جاساز میکنه برای خرید فروش.... مشاهده رمان 🔞🔥
Hammasini ko'rsatish...
_کل تخت رو از آب ک*صت خیس کردی که؟ من نیومدم بکنمت... باز کن لنگاتو این بسته های مواد رو جاساز کنم تو ک*ص و ک*ونت... _تا نکنیم اونارو جا نمیدم تو خودم.. اول منو بکن تا جا باز بشه واسه اون بسته ها پوفی کرد و شروع کرد باز کردن کمربندش. کی*رشو دراورد و گفت: باز کن پاهاتو بده بالا. باید قد ده تا بسته مواد گشادت کنم... https://t.me/+NQrM2hg2MwU4ZDk0 https://t.me/+NQrM2hg2MwU4ZDk0
Hammasini ko'rsatish...
35👍 4🔥 3
ارتباط بانویسنده : @Argnashenas رمانای تکمیل شده : @Argnashens
Hammasini ko'rsatish...
41