cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

بانوے صـآد 🌾

[ اَ لَیسَ اللهُ بکافٍ عبدهُ ] 💡⁦🌬️⁩ جمله ای بر دل نشیند ، مارا بس... ⁦🌬️⁩💡

Ko'proq ko'rsatish
Eron284 154Til belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
211
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

خدای من! مرا این عزت بس که بنده ی تو باشم و این افتخار بس که تو پروردگار منی، خدای من! تو همان گونه ای که من دوست دارم، پس مرا همان گونه قرار ده که تو دوست داری. -امام علی (ع)
Hammasini ko'rsatish...
سیاره‌ى ما ، دیگر نیازى به آدم‌هاى موفق ندارد ! این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح جو، درمانگر، ناجى، قصه‌گو و عاشق است ...
Hammasini ko'rsatish...
«وَهُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ» خدا همراهتونه هر جا که باشید؛ قدم به قدم، توی سخت ترین و حساس ترین لحظه ها، همه جا و همیشه پس بدون ترس ادامه بده رفیق✨
Hammasini ko'rsatish...
[ برداشته شده از خانم جان ف. سین ] #موقت
Hammasini ko'rsatish...
Hammasini ko'rsatish...
چالش دوست شناسی ۵ - چالش اینستا

چالش جذابی که دوستات رو بهتر بشناسی !! - - چالش اینستا

گاهی شهریار تو حرف‌هاش یه چیزهایی می‌گفت ... دیگه ... عاشق یه دختری بوده، خل‌بازی درآورده، دانشکده رو ول کرده. خودش می‌گفت که ظاهرا دانشکده‌شون یه حالت نیمه‌نظامی داشته و شب نمی‌شد از اونجا بیرون اومد ولی من از دیوار می‌پریدم می‌اومدم بیرون. ولی خب! دختره شوهر کرد ... شهریار هم رفت بهجت‌آباد. بهجت‌آباد اون موقع بیرون شهر بود. من بهجت‌آباد قدیم رفتم. یه بیابونی بود و یه قهوه‌خونه قراضه‌ای بود ... یه درخت بید قراضه داشت. شهریار هم رفته تو بیابون و اونجا قصیده «زفاف شاعر» رو ساخته: شبِ زفافِ من از آنِ تو همایون‌تر! اونجا به چشمش اومده که پیری اومده و اونو هدایت کرده. (می خندد) به اینجاها که می‌رسید، خیلی متاثر می‌شد اما سعی می‌کرد فضا رو عوض کنه ... خودشو دست می‌انداخت ... مسخرگی می‌کرد ... اون غزل «تو بمان و دگران وای به حال دگران» ... مال همین قصه است. برای همین دخترک. غزل خیلی قشنگیه. از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو اما عقب سر نگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران می‌گفت که یکی دو سال بعد روز سیزده‌بدر تو باغ و صحرا اون دخترکو دیده بچه بغل و اون غزل معروفو گفته: یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم» سایه با خواندن این بیت ناگهان به گریه می‌افتد. قبل از این بیت کاملا حالش خوب بود! «تو جگرگوشه هم از شیر گرفتی و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم سیزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم به‌درم پدرت تا گهر خود به زر و سیم فروخت پدر عشق درآید که درآمد پدرم هنرم کاش گره‌بند زر و سیمم بود که به بازار تو سودی نگشود از هنرم... #شهريار ازكتاب پير پرنيان انديش در صحبت هوشنگ ابتهاج (سايه)
Hammasini ko'rsatish...
سپهبد قاسم سلیمانی: حُب‌المهدی حُب‌الله... عشق به مهدی(عج)، عشق به خداست... اللهم عجل لولیک الفرج #عیدتون_مبارک
Hammasini ko'rsatish...
خدایا، ما هیچ‌گاه رفیق خوبی برایت نبودیم؛ اما در عوض آکنده از خواسته و تمنا و آرزو. ممنونیم که بی‌وفایی‌مان را به رو نمی‌آوری و هر وقت صدایت می‌زنیم، در رگ گردنمان، به تپش می‌افتی. خدایا شکرت؛ بابت زخم‌های‌مان، بابت روزهای هول‌آوری که به سلامت گذراندیم، بابت فقدان‌ها و البته تسکینی که به قلب‌های ترسیده‌ی‌مان بخشیدی. حالا هم نه اینکه بخواهیم شما را توی رودربایستی بگذاریم، اما اگر روزگار بهتری هم بدهی، ما مشتاقیم تا زندگی‌اش کنیم. چرا که ما حریصیم به بوسیدن بی‌وقفه‌ی انگشت‌های باریک دلبر. به پهن شدن سفره‌ای طولانی در کنار آن‌ها که دوست‌شان می‌داریم. به داشتن مسئولینی که با همه‌ی وجود باورشان داشته باشیم. خدایا شما از عرش آسمانی‌ات ما را در سختی، هجران، بی‌وفایی، بدعهدی، دروغ، فریب، ناکامی و ناامیدی تماشا کرده‌ای. مامان بزرگ همیشه به من می‌گفت هر چقدر بقیه بد بودند، تو خوب باش. حالا شما هم بیا و به بدی ما نگاه نکن. خوبی خودت را ببین. خوشگلی‌ات را. سر کیسه را شل‌تر کن قربان جبروت‌ات. شادی و نور و قشنگی را به قلب‌های ما باز گردان. اگر دست به خاک زدیم، خودت طلا کن. انگشت‌های ضدعفونی شده‌ی ما را بگیر. چیزهایی که از ما می‌دانی به کسی نگو. کرونا را تا پیش از شروع مهمانی‌ات، سر به نیست کن.و اگر قرار است این دعاهای‌‌مان برود توی نوبت استجابت، لطفا خواسته‌ی قدیمی‌ترها را برآورده کن و سرزمین‌مان را از بیگانه، دروغ و خشکسالی در امان بدار. ماچ. عیدت مبارک. #عیدتون_پیشاپیش_مبارک ۱۴۰۰
Hammasini ko'rsatish...
من با رخ چون خزان خرابم بی تو... تو رخِ چون بهار چونی بی من...؟! #مولانا
Hammasini ko'rsatish...
سوف تقبيل أنت تضع ركنًا آمنًا كم كنت أتوق أن أكون الفتات في طريقك. بر می داشتی! می‌ بوسیدی! می گذاشتی گوشه ای امن، چقدر دوست داشتم خُرده نان های سرِ راهت باشم. #داود_سوران
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.