108
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
#عشق #تنفر
https://t.me/joinchat/UqYjQEd8l7RqpBEr
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
با حرکت مسیحا به سمتم #بغض کرده گفتم:«خواهش میکنم مسیحا!من چه #گناهی کردم که داری این بلا رو سرم میاری؟»
درحالی که بوی گند #الکل تو فضا پخش شده بود با #مستی و تلو تلو خوران به طرفم اومد و با داد گفت:«دهنت و ببند گیسو...منم میخوام مثل #برادر عوضی...هیع.. توباشم میخوام #زندگیت رو نابود کنم..هیع... همونطور که برادرت زندگی #خواهرمو نابود کرد!»
با گریه بلند جیغ زدم:«نه،نه!!»
ولی اون بی توجه با یه قدم بلند #فاصلمون رو پر کرد و که #جیغی #کشیدم و اون ...
https://t.me/joinchat/UqYjQEd8l7RqpBEr
600
رمان عاشقانه ای بی نهایت🔥❌
صنم دختر پرورشگاهی رمانمون که با امیر سام پسری به شدت جذاب و دختر کش رو به رو می شه؛ انقدر باهاش لجبازی میکنه که وقتی به خودش میاد که قلبش رو باخته🤤🙈😍
•وای لینکشو میخوام😍🍓•
700
صنم دختری که از بچگی تو پرورشگاه بزرگ میشه 🕊
رفیقی داره که مثل کوه پشتشه و نمیزاره کسی صنم رو اذیت کنه طی اتفاقاتی یه روز صنم با پسری برخورد میکنه چند باری هم رو می بینن تا اینکه امیر سام پسری جذاب و دختر کش عاشق صنم دختر #پرورشگاهی رمانمون می شه صنم با لجبازی می خواد اونو از خودش دور کنه!!
اما خیلی دیر به خودش میاد و می بینه که قلبش رو پیش امیر سام باخته ، صنم دنبال خانواده اش می گرده و شوکه دیگه ای بهش وارد میشه چون امیر سام😈❌
http://t.me/joinchat/islnro7GW9s4MzE8
900
پسری که توی دانشگاه عاشق یکی از دخترا میشه؛ هفته دیگه برادرش میگه میخوام برم خواستگاری.. وقتی همراه برادرش به خواستگاری میره میفهمه این همون دختر رویاهاشه! اما حالا داره میشه زن داداشش..🔞💔یه شب مست میاد خونه به داداشش میگه من قبل از تو عاشق زنت بودم! وقتی برادرش میفهمه؛ راهی جاده میشه تا یه جایی بره تنها باشه.. توی راه تصادف میکنه و ماشینش آتیش میگیره خانوادش پیداش نمیکنن! چون سوخته.. ولی اصل ماجرا اینه که یه خانواده مذهبی اونک قبل از اینکه بسوزه پیداش میکنن به بیمارستان میبرنش؛دکترمیگه حافظشواز دست داده!! هیچی یادش نمیاد.. یعنی برمیگرده پیش برادر عشقش؟ عشقش چی میشه؟؟🔞
میخوامممم بخونمشش🥺💔
الان لینکش باطل میشه اومدم🙊🔞
1000
نزدیکم شد و روبروم ایستاد،دستش و گذاشت زیر چونم و سرم و بالا آورد مجبورم کرد نگاش کنم،سرش و آورد جلو و من هی سرم و بردم عقب،صورتمون دو سانتی با هم فاصله داشت.
نفسام تند شده بود.
چشمام و بستم که با حس کردن گرمی #لباش رو #لبام ناباور چشام و باز کردم...
اگه میخوای ادامشو بخونی #جوین_شو💞🌸
❌لینک زود باطل میشود❌
1800
سلام عزیزای دلم🌸
خواستم بگم؛
فکر کنم قراره اینترنتارو قطع کنن و ممکنه با هم دیگه ارتباطی نداشته باشیم!
خواستم بگم که من رمانو ادامه میدم و تا که روزی اینترنت درست شد..
میام این چنل و پی دی افشو میذارم واستون تازه کلی رمان دیگم مینویسم اونارو میذارم🥺✨
رمان قرار نیست کات بشه بلکه بازم اضاف میشه رمانای جدید🙂💜مرسی که همراهمین🌾🤎
2000
#باباتمیدونهانقدرمنحرفی؟!🔞💧🤥
نیم نگاهی به نجات انداختم و با خندهی #خبیثانه گفتم:
-میخوام یه چیستان بگم!
با #ذوق دستهاش رو بهم کوبید و با خنده گفتم:
-اون چیه که خشکِ وقتی میکنیم توش خیس میشه!
با شرمساری نگاهش کردم و لب زدم:
-خیلی گاوی ساتیار!
تک خندهی بلندی کردم و لب زدم:
-عه عشقم کلِ دنیا میدونن چی خشکِ بد میکنن توش خیس میشه!
عصبی لب زدم:
-آره چیز میره تو چیز!
شلیک خندهام به هوا رفت و در حالی که سعی میکردم نخندم گفتم:
-منحرف جامعه، چایی کیسهای بود!
https://t.me/joinchat/QBmXBo77P1YyY2E0
#جر_خوردن_تضمینی!🤣🪓☕️
#با_دست_شلوار_اضافه_جوین_شو😹👖🍑
1400
آنچهدرآیندهمیخوانید:🐺
- اون خیلی جذابه!
- برای تو اینطوره، برای من فقط یه پسری که نمیدونه با چی روبهروئه و غرور بیجا داره بیشتر نیست!
برای همین وقتی شب خواب بود؛ تا گرگمیش هوا یهسره چشات روش قفل بود؟
- هی دختر اون داستانش جداست!
《 https://t.me/BChatBot?start=sc-272903-KrBinNK 》
نظری راجب پارت چهارم؟ تایپ کنید برام.🌸🐁
3000
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.