🌺🦋دَِیَِدَِاَِرَِ عَِشَِـَِقَِ🦋🌺
761
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+47 kunlar
+830 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
در خاک کوی جانان ، رضوان چه جای دارد ،
دل را چو عشق باشد ، پایان چه جای دارد ،
گویند صبر فرما ، کین درد بر سر آید ،
دردی کزو بر آید ، درمان چه جای دارد ،
جز روی ماه دلبر گل در چمن ندیدم ،
چون روی دلبر آید ، ریحان چه جای دارد ،
دیگر حدیث کوثر بر ما مگوی زاهد ،
در دین می پرستان ، ایمان چه جای دارد ،
ما را چه نسبتی است ، با پیرهَن و کنعان ،
جاییکه یوسف آید ، کنعان چه جای دارد ،
هر چي مهربونتـــــــــــــــر باشي بيشتر بهت ظلم ميکنن
هر چي صـــــــــــــادق تر باشي بيشتر بهت دروغ ميگن
هر چي دلســـــــــــوزتر باشي بيشتر سرت کلاه ميذارن
هر چي قلبتو آسونتــــــــــــر در اختيار بذاري راحت تر لهش ميکنن
هر چي آرومتـــــــــــر باشي فکر ميکنن آدم ضعيفي هستي
هر چي بيشتر به فـــــــــکر ديگران باشي بيشتر حقتو ميخورن
هر چي خودتو خاکــــــــــــي تر نشون بدي واست کمتر ارزش قائلن
این شده رسم وفاداری
#دیدراعشق
خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی
"خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد"
خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی
بمان که مثلِ غزل های عاشقانه ی من
پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی
من "ابتهاج" ترین شاعرِ زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعرِ روزگارِ منی..
🌺🦋 #پیمان_نظرے 🦋🌺
#دیدراعشق
جان من میرقصد از شادی، مگر یار آمدهست
میجهد چشمم همانا وقت دیدار آمدهست
جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب
قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمدهست
میرود اشکم که بوسد، خاک راهش را به چشم
بر لبم، جان نیز پنداری بدین کار آمدهست
زان دهان میخواهد از بهر امان، انگشتری
جان زار من که زیر لب، به زنهار آمدهست
تا بدیدم روی خوبت را، ندیدم روز نیک
از فراقت روز برمن، چون شب تار آمدهست
بیتو گر می خوردهام، در سینهام خون بسته است
بی تو گر گل چیدهام، در دیدهام خار آمدهست
گر نسیمی زان طرف، بر من گذاری کرده ست
همچو چنگ از هر رگم، صد ناله زار آمدهست
روز بر چشمم، سیه گردیده است از غم، چو شب
در خیالم، آن زمان کان زلف رخسار، آمدهست
گر بلا بسیار شد، سلمان برو، مردانه باش
بر سر مردان، بلای عشق بسیار آمدهست
🌺🦋 #پیمان_نظرے 🦋🌺
از دست تو ای بخت هزاران گله دارم
با دلخوشی و خنده ی لب فاصله دارم
گویند که شب میرسد آخر به سپیده
ترس ازگذرِ عمر از این مرحله دارم
عمریست که همزاد غم و غصه و دردم
خو کرده به درد و دلِ بی حوصله دارم
با صبر دگر ز غوره حلوا نتوان ساخت
دل خسته ام و پای پر از آبله دارم
گفتند که چون میگذرد هیچ غمی نیست
عمریست که با میگذرد مسئله دارم
از دوست دل آزرده ام از غیر چه گویم
من چهره یِ ویرانیِ آن زلزله دارم
ای کاش بدانم به چه جرمیست اسیرم
صدها گله ازقِرقی و از چلچله دارم
میسوزم و میسازم و چون سنگ صبورم
از دست تو ای بخت هزاران گله دارم
دلم تنگ است از این دنیا...
چرایش را نمیدانم!
من این شعر غم افزا را...
شبی صدبار میخوانم...
چه میخواهم از این دنیا...
از این دنیای افسونگر
قسم بر پاکی دریا...
جوابم را نمیدانم!
بهارزندگانی را...
چندین بار بوییدم...
کنون با غصه میگویم
خداوندا پشیمانم...
دلم تنگ است از این دنیا...
چرایش را نمیدانم 😔💔
تا تو هستے و غزل هست دلم تنها نیست
محرمے چون تو هنوزم بہ چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است ڪہ رفت
ڪہ در این وصف زبان دگرے گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست ڪہ در قولے از آن ما نیست
تو چہ رازے ڪہ بہ هر شیوہ تو را میجویم
تازہ مییابم و بازت اثرے پیدا نیست
شب ڪہ آرامتر از پلڪ تو را میبندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این ڪہ پیوست بہ هر رود ڪہ دریا باشد
از تو گر موج نگیرد بہ خدا دریا نیست
من نہ آنم ڪہ بہ توصیف خطا بنشینم
این تو هستے ڪہ سزاوار تو باز اینها نیست
تا تو هستے و غزل هست دلم تنها نیست
محرمے چون تو هنوزم بہ چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است ڪہ رفت
ڪہ در این وصف زبان دگرے گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست ڪہ در قولے از آن ما نیست
تو چہ رازے ڪہ بہ هر شیوہ تو را میجویم
تازہ مییابم و بازت اثرے پیدا نیست
شب ڪہ آرامتر از پلڪ تو را میبندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این ڪہ پیوست بہ هر رود ڪہ دریا باشد
از تو گر موج نگیرد بہ خدا دریا نیست
من نہ آنم ڪہ بہ توصیف خطا بنشینم
این تو هستے ڪہ سزاوار تو باز اینها نیست
از شرابِ عشق نوشیدی و رفتی ساغرم را پس بده
سوختم از عشقِ بی فرجامِ تو خاکسترم را پس بده
دانه پاشیدی و در دامِ تو اُفتادم پَرو بالم شکست
آه! ای صیادِ بی وجدان ،بیا بال و پرم را پس بده
ساده بودم کودکی فارغ از این دنیای پست
سادگی و کودکی و مغزِ خالی در سرم را پس بده
وعده دادی روزهای بد شود باتو بهشت این زندگی
از تو ممنونم نمیخواهم بیا و روزهای بدترم را پس بده
تک درختی بی بَر و خشکیده ام در این کویر
ای ستمگر باغِ سبز و خرم و بال وپرم را پس بده
بی تو هرگز های جا مانده میانِ دفترم را پس بده
عشق یک افسانهِ شیرین میانِ قصه های زندگیست
دوستت دارم عزیزم های شعرِ آخرم را پس بده
آیه های دست هایت کلِ دنیای من است
شانه هایت شاهکار شعر زیبای من است
در حروف اسم تو هر لحظه پیدا میشوم
نام و فامیلت حضورِ غیبِ پیدای من است
آبشار موی من با تو زمینی می شود
آه از دستان تو، دریای موهای من است
رنگ های هر بهار از تیرماهت می چکد
فصل های چشم تو تقویم یلدای من است
پونه ی شبنم زده می روید از لبهای من
اندکی ریحان بچین کاین طعمِ حلوای من است
حرفها دارم که با تو می زنم بی بودنت
در خیابان های تهران دودِ رویای من است
شعله ای سر می کشد از دست های خالی ام
باز هم یک فالگیر در فکرِ تنهای من است
راه ها را می روی،امروز و فردا می کنی
در تمام جمعه ها رویای فردای من است
می نویسم می نویسم می نویسم پشت هم
نام خوبت نام خوبت مشق انشای من است
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.