234
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
خدمات ابری ابرُبا| Abroba Cloud Service:
🔹 سرویس ابر عمومی ابرُبا
🔹 راه حل ابر ذخیرهسازی توزیعشده
🔹ذخیرهسازی پشتیبان سوانح
🔹 راه حل ابر اختصاصی
🔹 خدمات IT مدیریت شده
🆔 @abrobacloud
🌐 www.abroba.com
🟦in linkedin.com/company/abroba
Hammasini ko'rsatish...
برنامه ناشناس
برنامه چت ناشناس ، چت ناشناس در گروه ها . گپ ناشناس با افراد مختلف
✅ پیام مورد نظر شما در صف ارسال همگانی قرار گرفت.
👇🏻 برای لغو ارسالی همگانی این پیام دستور زیر را بفرستید.
/determents2a_1626192977
🧖♀|• اونایی که پوستشون اونقد خرابه که اصن پروف نمیزارن براتون ی روش آوردم😂💋
ازونجایی ک تنبلین و همچی میخواین فقط نیاز ب خوابیدن دارین و هندزفری🙄👌🏻
🌸👈🏻همه چی اینجاست👉🏻🌸
خوشگلایی هم که میخوان کراششون برگرده اینو بزنن🤪💕
‣ صورتت پر جوشه؟🍓 بلد نیستی لباساتو ست کنی؟ 🧴🤍
‣ رابطت با مامان بده و همش بهت گیر میده؟🫐🌸
‣ بلد نیستی خط چشم بکشی؟ یا میکاپ کنی؟😐💦
‣ بیا با این چنل مامان بابات و راضی کن برات آیفون 12 بخرن 📱💛
"تبدیل صغرا به ملیکا تضمینی🍊🧚♀!"
جوین^^🌸🦋
Join ^^🍊💧
Hammasini ko'rsatish...
دنبالِ شاخ بودنو گنگ بودنی ؟!🕸
فوحش انگلیسیاش شاخِت میکنه🕷
@mah_noghre_kob80 🕸
@mah_noghre_kob80🕸
@mah_noghre_kob80🕸
@mah_noghre_kob80 🕸
-آخ درد دارم...
https://t.me/joinchat/7obLaxJzuzA5YmQ8
-نسیم؟
با درد توی خودم جمع شدم و پتو رو تا روی گردنم بالا کشیدم
-نسیم؟
صداش هر لحظه عصبی تر و نزدیک تر میشد.دست و پام میلرزید.کمرم درد میکرد و خونریزی شدیدی داشتم.از اون ور طوفان مدام صدام نیزد و روی مخم تاتی تاتی میکرد.
در با شدت باز شد
-مگه با تو نیستم چشم زمردی من؟
آب دهنم رو قورت دادم،پشتم بهش بود.نزدیک شدنش رو حس کردم.
-چته تو؟
دستش رو روی بازوم گذاشت و برگردوندم.نفهمیدم توی صورتم چی دید که چشم هاش رنگ نگرانی گرفت.
-تو چرا شکل گچ دیوار شدی؟
با درد روی تخت نشستم و خون با فشار بیشتری ازم جاری شد.
-هیچیم نیست...چیکارم داشتی؟
روی تخت پرتم کرد و روم خیمه زد
-من شاخ دارم یا گوشام درازه؟
-چی...چی میگی؟
شاکی از روم کنار رفت و در سرویس بهداشتی رو باز کرد که ملحفه خونی جلوی چشمم قرار گرفت
-چرا دروغ میگی؟
از روی تخت بلند شدم که درد بدی توی رحمم پیچید و باعث شد خم بشم.طوفان زیربازوم رو گرفت که اشک از گونم جاری شد.
-خیلی لج بازی
-پریودم،پریود راحت شدی؟درد دارم میفهمی؟
لبخند شیطانی گوشه لبش نقش بست
-چرا زودتر نگفتی تا مراحل درمانی رو شروع کنیم؟
دست داغش رو روی شکمم گذاشت و مالش داد که حس کردم...
https://t.me/joinchat/7obLaxJzuzA5YmQ8
&نسیم&"
#کپی حرام میباشد حتی با ذکر نام نویسنده پیگرد قانونی دارد نویسندهـ & نرجسـ سالارزاده 💜💙 دوستان اگر انتقادی یا حرفی درمورد رمان داشتید به پیوی نویسنده مراجعه کنید @nasim8799
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.