cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

کنکوری‌های پرواز

آکادمی مشاوره کنکور پرواز 😍 مشاوره و برنامه ریزی و تدریس شخصی 😃 برای تمامی رشته ها و پایه های تحصیلی 😎 پست های انگیزشی و مشاوره ای😁 ویس و کلیپ آموزشی 🤔 @KonkoorParvaz_ir آیدی جهت ارتباط: @Mhhlaa

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
2 958
Obunachilar
+224 soatlar
-177 kunlar
-10530 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

این جوابیه ها که براتون میذارم رو دوست دارید؟ با لایک و دیس‌لایک نشون بدین لطفا
Hammasini ko'rsatish...
👍 12👎 3 2🤬 1😍 1👻 1
سهراب سپهری در جواب میگه: منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم. تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید. ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود، تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم. تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم. طلب کن خالق خود را، بجو ما را، تو خواهی یافت ، که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو، که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم: خدایی عالمی دارد. تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم، که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت. وقتی تو را من آفریدم، بر خودم احسنت میگفتم . مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟ که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟! آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را ! این منم پروردگار مهربانت، خالقت. اینک صدایم کن مرا، با قطره ی اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را، با زبان بسته ات کاری ندارم، لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم، غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم ؟ حاجتی داری؟ بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است. قسم بر عاشقان پاک با ایمان، قسم بر اسبهای خسته در میدان، تو را در بهترین اوقات آوردم . قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من، قسم بر روز هنگامی که عالم را بگیرد نور ، قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد. برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من. تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو میگوید: ترا در بیکران دنیای تنهایان، رهایت من نخواهم کرد 
Hammasini ko'rsatish...
1
کارو میگه: خدایا کفر نمی‌گویم، پریشانم، چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌ پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
Hammasini ko'rsatish...
اندازه مامانشون شدن ولی هنوزم شیر میخورن:))
Hammasini ko'rsatish...
😁 6 1
اما اینطوریم"
Hammasini ko'rsatish...
😢 3 1
کاش منم اینطوری فارغ از دینا زیر باد کولر خواب بودم….
Hammasini ko'rsatish...
👍 5😁 1
یک ایرانی دیگر از هاروارد دکترای ریاضی محض گرفت/ مسیر مریم میرزاخانی ادامه دارد🟢👍 🔹تینا ترکمان که در سال ۹۲ در پنجاه و چهارمین المپیاد جهانی ریاضی، دومین دختر برتر جهان شد، در این هفته با موفقیت از تز خود با راهنمایی کورتیس مکمالن، برنده مدال فیلدز، دفاع کرد🔥❤️ 🌐 |🆔 @KonkoorParvaz_ir |
Hammasini ko'rsatish...
2
‏کارما اگه وجود داشت همه کسایی که ملچ‌مولوچ می‌کنن سرطان فک میگرفتن •هتریک• @OfficialPersianTwitter
Hammasini ko'rsatish...
👍 10🤣 2
شمس الدین عراقی هم میاد و میگه: ای رند تبریزی چرا این ها به آن ها می کنی رندانه می گویم ترا ،کآتش به جان ها می کنی  ره می زنی صهبای ما ای وای تو ای وای ما شرمت نشد بر همرهان ، تیر از کمان ها می کنی؟  سیمین عاشق پیشه را گویی سخن ها ناروا عاشق نبودی کین چنین ، زخم زبان ها می کنی  طشتی فرو انداختی ، بر عاشقان خوش تاختی بشکن قلم خاموش شو ، تا این بیان ها می کنی  خواندی کجا این درس را ، واگو رها کن ترس را آتش بزن بر دفترت ، تا این گمان ها می کنی  دلبر اگر بر ناز شد ،افسانه ی پر راز شد … دلداده داند گویدش : باز امتحان ها می کنی  معشوق اگر نرمی کند ، عاشق ازآن گرمی کند! ای بی خبر این قصه را ، بر نوجوان ها می کنی؟  عاشق اگر بر قهر شد ، شیرین به کامش زهر شد گاهی اگر این می کند ، بر آسمان ها می کنی؟  او داند و دلدار او ، سر برده ای در کار او زین سرکشی می ترسمت ، شاید دکان ها می کنی  از (بی نشان) شد خواهشی ، گر بر سر آرامشی بازت مبادا پاسخی ، گر این ، زیان ها می کنی
Hammasini ko'rsatish...
رند تبریزی هم میاد و میگه: صهبای من زیبای من ، سیمین تو را دلدار نیست وز شعر او غمگین مشو ، کو در جهان بیدار نیست گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هشیار نیست صهبای من غمگین مشو ، عشق از سر خود وارهان کاندر سرای بی کسان ، سیمین تو را غمخوار نیست سیمین تو را گویم سخن ، کاتش به دلها می زنی دل را شکستن راحت و زیبنده ی اشعار نیست با عشوه گردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی بی پرده می گویم تو را ، این خود مگر آزار نیست؟ دشمن به جان خود شدی ، کز عشق او لرزان شدی زیرا که عشقی اینچنین ، سودای هر بازار نیست صهبا بیا میخانه ام ، گر راند از کوی وصال چون رند تبریزی دلش ، بیگانه ی خمار نیست
Hammasini ko'rsatish...