cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

🔞گرگ های اشرافی، رویای صورتی ، رمانسرا بدون سانسور🔞

🔞تمام رمان ها+18می باشد.🔞 🔊با بنر واقعی وارد شدید 🔊 درحال پارتگذاری:روح گرگ،پریژه.شیطان پرایس ها.تصاحب بدست پادشاه.رسوایی،دخترباز پارتگذاری روزانه ادمین: @NightAngel55 ✘تبلیغات👇 https://t.me/moghadasitab

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
22 466
Obunachilar
-7924 soatlar
+1 3657 kunlar
+1 87030 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

خوش اومدید ❤️میانبر پارت اول 🌹پریژه(رویای صورتی) 🌹روح گرگ 🌹رسوایی 🌹شیطان پرایس ها 🌹پیوندباخدای‌جنگ 🌹پادشاه دیوانه 🌹پیوند با اژدها (پارتگذاری در اینستا) 🌹بیشتر از450رمان خارجی کامل شده 🌹کانال فایل عیارسنج تمام رمان های کانال😍 برای شلوغ نشدن کانال رمان ها رو در سه کانال گذاشتیم.
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
Photo unavailable
میلاد مردی خشن با اختلالات روانی که پدرو مادر خودش رو به قتل رسونده... به تشخیص دادگاه باید داخل تیمارستان بستری بشه مردی غیر قابل کنترل و خطرناک که هیچ کس جرات قبول کردن پروندش رو نداره. https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 یلدا دکتر جسور و تابو شکنی که توی کارش روشای خاص خودشو داره زندگی یلدا با قبول این پرونده به طرز عجیبی دست خوش تغییر میشه... از راز هایی با خبر میشه که هیچ کس حتی شهامت صحبت کردن از اون هارو نداره حتی توی اولین دیدارشون .....❗️🔥 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 #عاشقانه #معمایی💯💯💯
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
Photo unavailable
-یه بازی کنیم من میشم گرگ وتو یه آهو. چشای گردشدمومیخ چشای سیاهش کردم وباتعجب گفتم:  -چرا؟ -سوال نداریم، توفرارمیکنی وتاجایی که میتونی سعی کن نگیرمت. اب دهنموقورت دادم : -میفهمم چی میگیا اما متوجه نمیشم ! -اگه تا یه دقیقه دیگه به جای فرار هنوز زیرم باشی  وزر بزنی تضمین نمیکنم سالم از این خونه بیرون بری ومطمعن باش جوری به دندون میکشمت که تاعمر داری فراموش نکنی آهو کوچولو! پس تانشُمردم دست به کارشو. یه کوچولو فاصله گرفت میتونستم حرص وخواستن روتوچشاش به وضوح ببینم، دلهره ووحشت وجودمو پرکرده بود محکم کف دستامو تخت سینش کوبیدم وخودمواز زیرش بیرون اوردم. https://t.me/+I-Ieb1wbgycyMzY0 https://t.me/+I-Ieb1wbgycyMzY0 https://t.me/+I-Ieb1wbgycyMzY0 یه رمان تخیلی پیداکردم براتون عاشقش میشین یه لوسیفرداره نگم براتون سردسته همه موجوداته تاریکه پادشاه اهریمنا😈باهرپارتش نفس توسینتون حبس میشه! پیشنهادمیکنم ازدستش ندین🥺😌
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
مثبت #۱۸   😲ی گرگینه ی آلفا، کشته مارو بس #جذابه، #دلبره، و #دخترکشه! شما هم زودتر جوین شین بردارم این بنر رو. ی خلاصه ریز بدم. شش نفر میرن به ی روستای #عجیب_و_غریب، که پر موجودات #عجیب_و_غریبتره!   روستایی که توی ۲۰۰ سال پیش توقف کرده،   و قراره  راز زندگی قبلی یکی از کاراکترهای رمان مشخص بشه، سرنخ‌هایی که به خیلیا کمک می‌کنه بفهمن قبلاً توی زندگیشون...؟ پرده های ماورا کنار می رود و آفتاب حقیقتهای پوشانده شده، بر همه جا میتابد! لینک خصوصی که قراره نیم مین دیگه باطل شه. 🔗? 😲 https://t.me/+eolmS_UZQiM4YWE0 https://t.me/+eolmS_UZQiM4YWE0
Hammasini ko'rsatish...
کانال رسمی الهام قنبری(رمان ایستا)

ورود به دنیایی سرشار از #هیجان، #ترس و تخیل. 👺 👻🧟‍♂ #روستای_وحشت یک گروه شش نفره که متشکل از سه پسر و سه دختر میشن، درگیر ماجراهایی میشن که تهش خیلی بد و یا شایدم خوب تموم شه! ترسناک و تخیلی. شنبه تا چهارشنبه، شبی یک پست

خوش اومدید ❤️میانبر پارت اول 🌹پریژه(رویای صورتی) 🌹روح گرگ 🌹رسوایی 🌹شیطان پرایس ها 🌹پیوندباخدای‌جنگ 🌹پادشاه دیوانه 🌹پیوند با اژدها (پارتگذاری در اینستا) 🌹بیشتر از450رمان خارجی کامل شده 🌹کانال فایل عیارسنج تمام رمان های کانال😍 برای شلوغ نشدن کانال رمان ها رو در سه کانال گذاشتیم.
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
-چیکار میکنی؟ خواستم خودم را آزاد کنم اما تلاشم بی فایده بود. -میلاد! فکم را محکم تر فشرد، طوری که ساکت شدم. +ااا دکتر، چرا اسم کوچیک بیمارتو بدون پیشوند میگی؟ باز خودم را تکان دادم. دست هایم را به سینه ام فشرد و روی تنم نیم خیز شد. +جواب آزمایشتون چیشد خانوم دکتر؟! -ولم کن. صورتم را کج کرده بودم تا بی محلی کنم. طوری صورتش را نزدیک کرد که نوک بینی اش پوستم را لمس میکرد. با اینکه قلبم جایی میان دهانم ضرب گرفته بود به روی خودم نیاوردم. بینی اش را از کنار چشم تا کنار لبم کشید. عضلاتم منقبض شده بودند.سعی میکردم آرام نفس بکشم. فشار مقطعی به فکم داد. +جوابمو بده. خودم را بیشتر به تخت فشردم. -ولم کن. دندان هایش روی چانه ام نشست. من هنوز دنبال تکلیف بودم و او پیش روی میکرد. شدید تر از قبل تقلا کردم. +یه سوال پرسیدم جوابش انقدر سخت نیست. گردن کشیدم تا چانه ام را از دسترسش دور کنم.ولی انگار همه جا در دسترسش بود. -گرفتم گرفتم...ولم کن. +جواب؟ کمی فاصله گرفته بود تا به چشم هایم نگاه کند. سرم را سمتش چرخاندم. -مثبت بود...خیالت راحت شد؟حالا برو اون ور. چند لحظه فقط نگاهم میکرد. مچ دست هایم را از تنم فاصله داد و دوباره به سینه ام کوبید. ناله ای بین گلویم جان گرفت. +چرا دروغ میگی؟ -خودت جواب خواستی منم جوابتو دادم. با پوزخند سرش را تکان داد. +پس منفی بوده..... https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 میلاد بیمار روانی که با دکترش وارد رابطه میشه و.... پارت واقعی🔥🔥
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
مثبت #۱۸   😲ی گرگینه ی آلفا، کشته مارو بس #جذابه، #دلبره، و #دخترکشه! شما هم زودتر جوین شین بردارم این بنر رو. ی خلاصه ریز بدم. شش نفر میرن به ی روستای #عجیب_و_غریب، که پر موجودات #عجیب_و_غریبتره!   روستایی که توی ۲۰۰ سال پیش توقف کرده،   و قراره  راز زندگی قبلی یکی از کاراکترهای رمان مشخص بشه، سرنخ‌هایی که به خیلیا کمک می‌کنه بفهمن قبلاً توی زندگیشون...؟ پرده های ماورا کنار می رود و آفتاب حقیقتهای پوشانده شده، بر همه جا میتابد! لینک خصوصی که قراره نیم مین دیگه باطل شه. 🔗? 😲 https://t.me/+eolmS_UZQiM4YWE0 https://t.me/+eolmS_UZQiM4YWE0
Hammasini ko'rsatish...
کانال رسمی الهام قنبری(رمان ایستا)

ورود به دنیایی سرشار از #هیجان، #ترس و تخیل. 👺 👻🧟‍♂ #روستای_وحشت یک گروه شش نفره که متشکل از سه پسر و سه دختر میشن، درگیر ماجراهایی میشن که تهش خیلی بد و یا شایدم خوب تموم شه! ترسناک و تخیلی. شنبه تا چهارشنبه، شبی یک پست

😈 1
Repost from N/a
Photo unavailable
-یه بازی کنیم من میشم گرگ وتو یه آهو. چشای گردشدمومیخ چشای سیاهش کردم وباتعجب گفتم:  -چرا؟ -سوال نداریم، توفرارمیکنی وتاجایی که میتونی سعی کن نگیرمت. اب دهنموقورت دادم : -میفهمم چی میگیا اما متوجه نمیشم ! -اگه تا یه دقیقه دیگه به جای فرار هنوز زیرم باشی  وزر بزنی تضمین نمیکنم سالم از این خونه بیرون بری ومطمعن باش جوری به دندون میکشمت که تاعمر داری فراموش نکنی آهو کوچولو! پس تانشُمردم دست به کارشو. یه کوچولو فاصله گرفت میتونستم حرص وخواستن روتوچشاش به وضوح ببینم، دلهره ووحشت وجودمو پرکرده بود محکم کف دستامو تخت سینش کوبیدم وخودمواز زیرش بیرون اوردم. https://t.me/+I-Ieb1wbgycyMzY0 https://t.me/+I-Ieb1wbgycyMzY0 https://t.me/+I-Ieb1wbgycyMzY0 یه رمان تخیلی پیداکردم براتون عاشقش میشین یه لوسیفرداره نگم براتون سردسته همه موجوداته تاریکه پادشاه اهریمنا😈باهرپارتش نفس توسینتون حبس میشه! پیشنهادمیکنم ازدستش ندین🥺😌
Hammasini ko'rsatish...
👏 2