cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

⁦☘️⁩رشت⁦☘️⁩

پارسا هستم :»⁦، گاهی بیرون می‌رم، هربار از چیزای زیادی توی راهم عکس می‌گیرم، تعدادی رو این‌جا با حس‌وحالم قرار می‌دم :»⁦💛 شروع: ۲۵دی۹۹ من: @PARSAMLZ ناشناس: https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-211677-i2h7p3Y

Ko'proq ko'rsatish
Eron131 487Forsiy127 334Toif belgilanmagan
Reklama postlari
772
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-37 kunlar
-1930 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from N/a
Photo unavailable
Photo unavailable
.
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
Photo unavailable
آهنگ جدیدم:
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
🎙 دکتر مجتبی شکوری 🎼 در ستایش معمولی بودن  @tehranpodcast | تهران پادکست
Hammasini ko'rsatish...
Repost from Anarchonomy
اگه از کنار سنگی بیرون‌زده از خاک بگذری، ممکنه حتی متوجه نشی که یک نفر اونجا دفن شده و اون سنگ علامتشه، اما اگه همونجا بت بگن این محل دفن کسیه که بچه‌ها رو از دست بلشویک‌ها نجات می‌داده و خودش در بین راه دچار سرمازدگی شده و اینجا فوت کرده و همینجا دفن شده، ممکنه بری برای چند دقیقه کنار همون سنگی بشینی که حتی بش توجه نداشتی، و شاید یک عکس سلفی با اون سنگ هم بگیری تا بعدا به دوستانت ثابت کنی که در جای مهمی از مسیر توقف کرده بودی. کل تفاوت این دو حالت، مدیون قصه‌هاست. نجات بچه‌ها از دست بلشویک‌ها یک قصه‌ست، و همینه که همه‌چیز رو عوض می‌کنه. سر نخ تمام انگیزه‌ها، احساسات، برنامه‌ریزی‌ها، رنج کشیدن‌ها، به قصه‌ها میرسه. پل کالج برای کسی که جنایت ماشین سرکوب رو اونجا دیده یه قصه داره، و این قصه هروقت که ازونجا رد بشه گلوش رو فشار میده. مسجد مکی قصه خودش رو پیدا کرده، و ایذه قصه خودش رو. هرجوری که هرکس شکل گرفته، با قصه‌ها شکل گرفته. حتی فکری که درباره خودش داره، محصول قصه‌هاست. «من کسی رو نداشتم ازش کمک بگیرم، برای همین روی پای خودم وایسادم» یه قصه‌ست، و به این قصه خو می‌گیره، و باش زندگی می‌کنه. حتی اگه واقعی نباشه. «لیاقت مردم ما همین آخوندان» یه قصه‌ست، که بش خو می‌گیرند و باش زندگی می‌کنند. برای اینکه آدم رو عوض کنی باید قصه‌هاش رو عوض کنی. همون کاری که شمس با مولوی کرد. و اگه بخوای یه جامعه رو عوض کنی باید قصه‌هایی که بش خو گرفتن رو عوض کنی. هیچ کس با شنیدن «شجاع باش» شجاع نشده، و هیچ‌کس با شنیدن «به زندگی اهمیت بده» به اهمیتی که قبلا میداد اضافه نکرده. این قصه که قدرت چیز خوبی نیست، باید عوض بشه، چون قصه همون سنگیه که همه از کنارش رد میشن و کسی نمیفهمه زیرش چی بود. مردم ایران دارن طوری زندگی می‌کنند که انگار مهم نیست زیر پیاده‌رو دفن بشن. عزیزان‌شون رو به خاطر فقر، سلطه، هرج و مرج، از دست دادند و فرصت‌های بیشمار برای شکوفایی رو هیچوقت تجربه نکردند؟ هیچ‌کس براشون سوگواری نخواهد کرد. هیچ‌کس بعدها دلش برای مردمی که پولشون ازشون غارت می‌شد تا هزینه تحصیل تروریست‌ها تأمین بشه در حالی که خودشون پول دارو رو هم نداشتند، دلسوزی نخواهد کرد. جوری فراموش خواهند شد که انگار وجود نداشته‌اند و رنجی در کار نبوده. فقط سنگ کسی دیده خواهد شد که دنبال قدرت بوده. با قدرت میشه بچه‌ها رو نجات داد، با قدرت میشه مراتع رو از فرسایش خاک نجات داد، با قدرت میشه از حقوق بشر صیانت کرد، با قدرت میشه ریزگردها رو به حداقل رسوند، با قدرت میشه جلوی کودک‌همسری رو گرفت، با قدرت میشه سرانه مصرف پروتئین رو بالا برد، و با قدرت میشه متوسط امید به زندگی رو بیشتر کرد. باید دنبال قدرت بود، تا اونایی که نمیذارن همه این‌ها رخ بده، سرکوب بشن.
Hammasini ko'rsatish...