cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

چای وگپ ( وآن سالها)

داستانها .وقصه ها پلی به گذشته دکتر کریم عزتی زاد ه کلهر Karim Ezzatizadeh kaLhoor https://t.me/tea_Gap

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
1 375
Obunachilar
+124 soatlar
+57 kunlar
+830 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Nashrni tahlil qilish
PostlarKo'rishlar
Ulashishlar
Ko'rish dinamikasi
01
چای و گپ و آن سال ها پدر و مادر قلی(خالو ماموت و میمگه کوکی) به خواستگاری دختر مامگه رفته بودند انها قوم و خویش و هم طایفه ای بودند و گفته بودند که امده ایم دست بوسی و می خواهیم که پسرمان را به قومی و نوکری خودتان قبول کنید. مامگه گفته بود که پسر شما صنعت کاره و بناست و دخترم را می دهم, اما پانزده هزار تومان پول شیروای (شیربها)  از شما می گیرم،پدر قلی چانه زده بود و قیمت را به دوازده هزار تومان رسانده بودند و پیش عقد را هم صد من پشم گوسفند را تعیین کرده بودند و به هم دست داده بودند و مدت دزیورانی (نامزدی) را هم دو سال قرار گذاشتند،چون دختر سنش به دوازده سال بیشتر  نمی رسید .قلی بسیار خوشحال بود و فکر می کرد که چقدر آرزوی دزیوران(نامزد)بازی را داشتم و به آن رسیدم.جوانان آبادی او را دست می انداختند و می پرسیدند: اولین ماچ (بوسه) دزیوران چه موقع اتفاق خواهد افتاد و او قول داده بود که به همه خبر خواهد داد و شیرینی ماچ اول را خواهد داد و جوانان منتظر بودند.در انتظار ماچ و آش صدری و طلسمی که باید قلی و یا قلگه می شکست.قلگه باید بعد از ماچ راه تهران را در پیش می گرفت و برای کار کردن و بنایی دوباره به شهرک اکباتان باز می گشت،پدر قلگه عجله داشت و به قلگه گوش زد کرده بود که این مبلغ را تو از زیر زمین هم که شده باید پیدا کنید و اکباتان تنها دوای درد ماست،ماده گاو و گوسفندها را نمی توانیم بفروشیم،اگر این کار را بکنیم،خواهرها و برادرها و من و کیوانو (کدبانو،زن خانه )با هم هشت نفر می شویم ،آینها را کی نان خواهد داد؟! و قلگه حض کرده بود و کیف کرده بود که در چشم پدر نان آور است و احساس مردی می کرد،. یکی از روزها در خلوت آبادی قلگه به دزیوران بازی می رود و از پشت سیاه چادر آهسته آخضر را صدا می کند ،آرام  و یواشکی کل گرفته بود و با صدایی نازک می گفت اخضی،اخضی،اما از بخت بد قلگه به جای اخضی سر و کله بازه (نام سگ) پیدا شد که مکول (قایم) کرده بود و در یک آن روی قلگه جهیده و با دندان هایش قوزک پای قلگه را گاز.گرفته بود . از صدای هاوار قلگه مردم بیرون می ریزند و قلگه در پشت سیاه چادر روی زمین نشسته بود و به بازه بد و بیراه می گفت. ننگه خاور با عجله، ذغال چوب را خاکه شی کرد و در داخل روغن دان سرخ نمود و روی پای قلگه گذاشت. از آن روز به بعد جوان ها با قلگه شوخی می کردند،برای ماچ و دزیوران بازی اول باید دم بازه را می دیدید.بعد از آن قلگه را کسی ندید، در ابادی چاو افتاده بود،در اکباتان  بنایی می کند.
32012Loading...
02
دار وایه م
3080Loading...
03
به نظرم، مسئله اصول گرایی و اصلاح طلبی کیفیت خود را از دست داده و در بین مردم پایگاهی ندارند،هم اصول گرا ها و هم اصلاح طلبان نیروی اضمحلال یافته ای شده اند .اصول گراها که قدرت را دارند پایگاه مردمی ندارند و اصلاح طلبان نیز به خاطر عمل کردشان در بین مردم رفوزه شده اند. باور دارم که پزشکیان شخصیتی فراتر از این جریانات می باشد. شخصیتی با راز و رمز خویش و به دور از بدی های سیاسی. او می تواند حتی نقش گارباچف ایران را بازی کند و با توجه به تجربه چندین دهه ایران و جهان و در هم پاشیدن شوروی و تحولات زرد و نارنجی در کشورهای دیگر ، اگر مردم به او رای بدهند شانس بزرگی خواهد بود . رای دادن به پزشکیان ، رای دادن به یک پروسیه ممکن در عرصه سیاسی در خاورمیانه می باشد.. من می دانم که به نظر من خواهند خندید ، می دانم که به من بد و بیراه خواهند گفت ،چون که باورهای مردم از بین رفته و فکر می کنند که این انتخابات نیز بخشی از دروغ و ریا و نیرنگ می باشد.. البته مردم اساسی ترین فکر را دارند ، انها شخصیت ها را زیر زره بین دارند و بر مبنای تجربه و عملکرد قضاوت می کنند . اما در عرصه سیاست تیز بینی و دور بینی بسیار مهم است، پزشکیان اخرین شانس ممکن برای تحولات و تغییرات به صورت صلح امیز می باشد..پزشکیان می تواند باز هم می گویم اگر رای بالا را بیاورد و مردم در انتخابات شرکت کنند نوعی تحول تازه را سبب شود .برای شخص من این تحول و راز مگو می تواند نجات بخش باشد.بلکه اشتباه کنم ولی نمی توانم زیر عقیده خود بزنم و به ان چه که فکر می کنم بر زبان نیاورم. من سال هاست که از وطنم دورم ، بیش از چهل سال و در این مدت در ایران نبوده ام ، تحصیل کرده ام و کار و زحمت و تحقیقات علمی، اما ایران را دوست دارم ، هیچ گونه منافعی جز افکارم مرا مجبور به بیان این نوشته نمی کند. به ان چه باور دارم ان را بیان می کنم حتی اگر به ضررم تمام شود .
5467Loading...
04
این تب و تاب ها خواهد افتاد و این آب از آسیاب ها خواهد افتاد
10Loading...
05
داستان کوردی : یه چاکل و ۲ رَسِن از جناب موزونی.
4536Loading...
06
Media files
4852Loading...
07
چرا این بار باید آمد؟ ✍️امید پورمصطفی گاهی چنان ناامیدی وجودمان را فرا می‌گیرد که در همان حس و حال تنفر تصمیم می‌گیریم دیگر هیچ‌گاه به فلان موضوع وارد نشویم و تا آخر به آن بی‌اعتنا باشیم؛ و این همان است که گفته اند در حال خشم و هیجان تصمیم نگیرید که بعد پشیمان می‌شوید. انتخابات در ایران از دهه نود تا امروز این گونه شده است. گاهی همه راه‌ها به روی خواسته‌ها بسته است و تو می‌گویی عطایش را به لقایش بخشیدم، و گاهی در میان همه ناامیدی و اندوه و خشم ناگهان به هر دلیل نوری در تاریکی می‌تابد و تصمیم می‌گیریم بازهم باشیم؛ بازهم بمانیم؛ بازهم فریادمان را در برگه‌های رای به صندوق بریزیم که چه می‌خواهیم و چه نمی‌خواهیم. این همان حال و روز شعر «کتیبه» اخوان است؛ جماعتی که به امید نجات، تخت‌سنگی را برمی‌گردانند تا راز رهایی را پیدا کنند، اما در نهایت ناامیدتر از قبل، فقط به خود نفرین می‌کنند. با این تفاوت که «امید» در پایان آن شعر  بازهم ناامید است و اما «امید امروز» ما بناست با هر زحمت و با اندک رمق و خردک شرری بازهم زنده بماند. دیگر نباید مطلقا ناامید شد و دربرابر آن «تخته سنگ»، شکست خورده و گریان به تماشای شط علیل شب نشست؛ بلکه این بار با تمام توان باید یک بار دیگر تخته سنگ را از این رو به آن رو گرداند. انتخابات در ایران امروز ابزار است؛ روش است و تاکتیک. گاهی با نیامدن حرفت را می‌زنی و گاهی با آمدن. اگر در اسفند ۱۴۰۲خواستند و دعوت کردند که ملت بیایید اما اکثریت نیامدند این بار نمی‌خواهند و دعوت نمی‌کنند که ملت بیایید؛ زیرا آمدن اکثریت به ضررشان است. پس می‌آییم. این آمدن و نیامدن خودش انتخاب است، روش و ابزار است، حق ماست. اما چرا این بار باید آمد؟ این سه سال گذشته را پیش چشم بگذارید، کرامت و‌ آزادی و سفره و خیابان و بیابان ایران را با چند سال قبل از آن مقایسه کنید. یکدست سازان چه بر سر ملک و ملت آورده‌اند؟ دختران و پسران این سرزمین چه حال و روزی دارند؟ فرار و کوچ نخبگان و درس خواندگان و کاربلدان و ... در چه میزانی است؟ آیا با این انتخابات درست می شود؟ نه. اما جلو ضرر را هرجا بگیریم سود است. به حال و روزمان بیندیشیم، به دیروز و امروز و فردا روز بیندیشیم. به فرزندانمان و آیندگانمان. آزادی و عدالت و دموکراسی به راحتی به دست نمی‌آید اما به راحتی از دست می‌رود. باید ایران را پس بگیریم و حریف را به عقب برانیم. دیدید که با نبود ما همان اقلیت سرمست  این مملکت را فقط از آن خود می‌شمردند. اینک حریف با مهره‌های فرسوده اما رنگ‌کرده با آخریت رمق پا به میدان انتخابات گذاشته. نگذاریم دوباره «جهل و توهم» با عنوان تواضع و جهاد و خدمت بیش از این به کشور  آسیب برساند. نگذاریم «شهوت قدرت» با «ریاکاری و فریب و دورنگی» خود را منجی نشان بدهد. مبادا هتاکی و گستاخی زمام امور را به دست بگیرد. ایران مال ماست؛ برای همه ایرانیان،. سرزمین ترک و کرد و بلوچ و فارس و لر و شیعه و سنی و مسلمان و غیرمسلمان است. سرزمین همه انسان‌هایی است که ایرانی هستند. پس قدر همین کمترین فرصت و امکان را بدانیم. نزدیکترین کاندیدا به آرزوهایمان در این انتخاب دکتر پزشکیان است. رای به پزشکیان نه خرداد ۷۶ را و نه خرداد ۹۲ را زنده می کند. اما طبعا از مرگ یکباره پیشگیری می‌کند. رای به پزشکیان یعنی جلوگیری از ضرر بیشتر. یعنی می‌خواهیم زنده بمانیم؛ یعنی ما ده‌ها میلیون نفر نمی‌توانیم و نباید سرزمینمان را ترک‌ کنیم. پس باردیگر با رای بر خواستمان پا می‌فشاریم. این رای ما هیچ کاری که نکند سیلاب ناکارآمدی و یکدست سازی سراسر خسارت‌بار را متوقف می کند. این بار همه بیاییم. هلا  یک، دو سه، دیگر بار ازین سان بارها تکرار ازین سان کارها بسیار.
1 3716Loading...
08
Media files
10Loading...
09
Видео от J
20Loading...
10
Видео от J
10Loading...
11
Видео от J
80Loading...
12
Фото от J
30Loading...
13
Фото от J
10Loading...
14
Фото от J
10Loading...
15
یک خبر خوب در عرصه معالجات پزشکی . دانشمندان روس داروی معالجه بیماری بختروا (اسپوندیلیت انکیلوزان) را کشف نموده و با تایید وزرات بهداری فدرال روسیه این دارو در دسترس است و به راحتی می توان ان را تهیه نمود .اسم این دارو سنیپروتوگ  (Seniprutugum) می باشد و این برای بیماران خود روسیه که حدود صد و پنجاه هزار نفر می باشند خبر بسیار خوشحال کننده ای است
5818Loading...
16
Media files
98310Loading...
17
Media files
63613Loading...
18
Media files
63310Loading...
19
تو توهین کردی بی ادبی نمودی، از اخوندها بدتری، چون انها هم مثل تو کله های گوینده و بافنده هستند.من عقیده خودم را گفته ام ، تو اگر ادم سالمی باشی باید ان را نقد نکنی ، نه این که فحاشی کنی ،مرا محافظه کار خطاب کرده ای؟ من چه نوع محافظه کاری می توانم داشته باشم و از کی بترسم و چرا بترسم؟. من مطالب ترا در کانال گذاشتم، نه به خاطر ترساندن تو بلکه به خاطر نظر بی نظری تو می گذارم ، تو چقدر کوچولو و بی شرم هستی ، خیال می کنی که ترا می ترسانند ،نوشته ای برادرت را نصیحت کن ، برادر من خودت با او صحبت کن ، من که معلم اخلاق نیستم که نصیحت کنم .، کامنت های ترا من گذاشتم ،انگار تو نمی بینی ، باید دقت کنی ، هرجایی سیاسی و کولی سیاسی و هرزه گویی سیاسی به درد خودت می خورد ، اولین باری است که یک هرزه گوی بی ادب پا را از گلیم بی نزاکتی خود فراتر گذاشته و به من توهین کرده. بی ادب ، بی انصاف نظر مرا تاب بده ، نقد کن و فحش های چارواداری که به خودت بر می گردد به کسی نگو . بی ادب نوشته ای تو چه کاره مردمی؟ یعنی چه؟ من مثل یک شخص حرف دارم نظر دارم، نوشته ای اصلاح طلب متوهم ؟یعنی چه ؟بی نزاکت ، من اصلا به انها و اصلاحاتشان باور ندارم ، حرکت این مرد و شانس شرکت در انتخابات را به سان یک پروسه تاثیر گذار من می بینم و این بالاتر از هر اصلاح طلبی است که تو و امثال تو فقط از ان حرف می زنند و نشخوار می کنند، نوشته ای ما مردم ایران خودمان می دانیم چه کار کنیم؟ ، تو بی خود کردی خودت را مردم ایران می دانی ، تو یک فردی و یک نفری ، این همه بلند پروازی از کجا ؟بی ادب و بی انصاف ، نوشته ای تراوشات مغز معیوب یه چپول نیاز نیست یعنی چه؟این دراکه بودن و زیاده گویی را از کی اموختی ، مگر توی خانواده ترا نیاموختند که باید به بزرگترها از نظر سنی حداقل احترام بگذاری ، تو حق داری فکر مرا نقد کنی و در هم بریزی با منطق اگر داشته باشی ، ولی حق نداری به من توهین کنی؟ نوشتی چهل ساله این جا نیستی و نمی فهمی چه خبره ، این تو هستی که حوادث و شرایط را نمی فهمی، خانواده من ، فامیل های من، دوستان من ، طایفه من ،‌ایل بزرگ من و و و همه ان چه را که می گذرد به درستی در ارتباط هستیم و از همه سلول های جامعه خبر دارم ، این کسانی مثال تو هستند که نمی فهمند و گر‌گرفته اند و همه چیز را فکر می‌کنند می دانند . همه چیز را همگان دانند و از هر قشر و نیرویی در جامعه فکر و نظری دارند . تو از این حرکات بیتاری خودت باید عذر خواهی کنی و توهین به شخصیت و ادم ها را فارغ از نظرشان باید ترک کنی . باز هم می گویم ، تو حق داری فکر و نظر مرا در هم بکوبی ،،ولی من اجازه خام بودن و جاهلی را به تو و امثال تو نمی دهم.
1483Loading...
20
تو توهین کردی بی ادبی از اخوندها بدتری، من عقیده خودم را گفته تو اگر ادم سالمی باشی باید ان را نقد نکنی ، نه این که فحاشی کنی ، من چه نوع محافظه کاری می توانم داشته باشم و از کی بترسم و چرا بترسم. من ترا در کانال گذاشتن نه به خاطر ترساندن تو بلکه به خاطر نظر تو می گدارم ، تو چقدر کوچولو و بی شرم هستی ، خیال می کنی که ترا می ترسانند ، برادر من خودت با او صحبت کن ، من که معلم اخلاق نیستم که نصیحت کنم .، کامنت ترا من گذاشتم ، تو نمی بینی ، باید دقت کنی ، هر جایی سیاسی و کولی سیاسی و هرزه گویی سیاسی به درد خودت می خورد ، اولین بارسی است که پا را از گلیم بی نزاکتی خود برداشتند و به من توهین کردند. بی ادب ، بی انصاف نظر مرا تاب بده ، نقد کن و فحش های چارواداری که به خودت بر می گردد به کسی نگو . بی ادب تو چه کاره مردمی یعنی چه؟ من مثل یک شخص حرف دارم نطر دارم، اصلاح طلب متوهم یعنی چه ؟بی نزاکت ، من اصلا به انها و اصلاحشان باور ندارم ، حرکت این مرد را به سان یک پروسه تاثیر گداری می بینم و این بالاتر از هر اصلاح طلبی است که تو و امثال تو فقط از ان حرف می زنند، ما مردم ایران خودمان می دانیم چه کار کنیم ، تو بی خود کردی خودت را مردم ایران می دانی ، تو یک فردی و یک نفری ، این همه بلند پروازی از کجا ؟بی ادب و بی انصاف ، تراوشات مغز معیوب یه چپول نیاز نیست یعنی چه؟این دراکه بودن و زیاده گویی را از کی اموختی ، مگر توی خانواده ترا نیاموختند که باید به بزرگترها از نظر سنی حداقل احترام بگذاری ، تو حق داری فکر مرا نقد کنی و در هم بریزی با منطق اگر داشته باشی ، ولی حق نداری به من توهین کنی؟ نوشتی چهل ساله این جا نیستی و نمی فهمی چه خبره ، این تو هستی که حوادث و شرایط را نمی فهمی، خانواده من ، فامیل های من، دوستان من ، طایفه من ،‌ایل بزرگ من و و و همه ان چه را که می گذرد به درستی در ارتباط هستیم و از همه سلول های جامعه خبر دارم ، این کسانی مثال تو هستند که نمی فهمند و گر‌گرفته اند و همه چیز را فکر می‌کنند می دانند . همه چیز را همگان دانند و از هر قشر و نیرویی در جامعه فکر و نظری دارند . تو از این حرکات بیتاری خودت باید عذر خواهی کنی و توهین به شخصیت و ادم ها را فارغ از نظرشان باید ترک کنی . باز هم می گویم ، تو حق داری فکر و نظر مرا در هم بکوبی ،،ولی من اجازه خام بودن و جاهلی را به تو و امثال تو نمی دهم.
120Loading...
21
چهل ساله اینجا نیسنی نمیتونی بفهمی چه خبره
1271Loading...
22
ما مردم ایران خودمون میدونیم چکار کنیم به تراوشات مغز معیوب یه چپول نیازی نیست
1321Loading...
23
مردمو بع انتخابات دعوت نکن تو چکاره ی مردمی یه اصلاح طلب متوهم
1321Loading...
24
Media files
2801Loading...
25
مەرد ئازاده چوون بالۊل مەبوو دور نه گەنج وماڵ، پاره وپۊل مەبوو بالۊل زاتێ وەن، زات یەکدانه ئامیان ماچان بالۊل دێوانه دێوانه کی دی وەێتەور زانا بوو مەرکەو نە مەێدان گەردوون رانابوو
3661Loading...
26
Media files
97120Loading...
27
Media files
68711Loading...
28
Media files
68311Loading...
29
Media files
7044Loading...
30
Media files
78324Loading...
31
در انتخابات آتیە نزدیک، حتی اگر دکتر پزشکیان پروژه اتاق فکر باشد و یا کسانی با برنامەیی دیگر وی را علم کردە باشند ، اعتقاد دارم که تحولات و خواستە مردم ، پزشکیان  را مجبور خواهد کرد که  سنجیدە گام بردارد.  بە زبان عامە خلق، ماشین پنچر شده و مجبور است کە پنچری ان را بگیرد.  عده ای هم می گویند نه باید چرخی تازه برای ماشین خرید، البته که بهتر آن است کە چرخ نو و یا تایر نو خرید. اما طرف مقابل زورش نمی رسد و با تعمیر چرخ ماشین به راهش ادامه می دهد. لاجرم بپذیریم کە  در دنیای کنونی،  با انقلاب قهر امیز و یا براندازی انقلابی،  در رژیم های ایده ئولوژیکی هیچ وقت  اتفاق تازەیی  نخواهد افتاد . چنانکە در شوروی هیچ وقت چنین چیزی ممکن نبود. در ایران هم ممکن نیست،  جز با دخالت نیروی نظامی خارجی کە  ان هم چیزی شبیه عراق، سوریه و یا لیبی خواهد شد که این تحولات بە سود ملت نخواهد بود.  با ترس و خجالت و صبر کنم صبر کنم نمی شود با اوضاع جامعه برخورد نمود، یک فرد مسئول و میهن دوست باید جربزه تصمیم گیری را داشته باشد. گمان نگارندە آن است کە تایید صلاحیت دکتر پزشکیان، یک امکان است کە در شرایط کنونی اتفاقی و یا حساب شده پیش امده و باید از این شانس استفاده نمود و با رای دادن به نیرویی چون پزشکیان، میدان تاریک و هفتخوان سختی را که وجود دارد اندکی روشن نمود، مهم نیست این با شمع و با چراغ نفتی و یا با نیروی انرژی امروزه باشد. نباید به اپوزیسیون مقوایی اعتنا نمود، هر کدام از نیروها و جوانان داخل ایران خود یک اپوزیسیون شایسته هستند. بە  پزشکیان  نه به خاطر این که چند زبان‌ بلد است و یا ترک و یا‌کورد است  و یا مجانی ویزیت می کند رای می دهم، بە پزشکیان به خاطر این رای دهیم  که به جامعه مریض ایران روح تازه ای خواهد دمید. او تشخیص و دیاگنوز این مریضی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و روانی و حتی شخصیتی را می داند و  چون سوگند یاد کرده است ،که  در معالجه ان کوشا باشد، یا با عمل جراحی و یا در پزشکی نیز ترمینولوژی  معالجه محافظه کارانه وجود دارد .   با کمک داروهای عقل و شعور و دانش و کادرهای دلسوز و کمپلکس معالجه که ایشان راه دوم را میسر می داند، من نیز به سان یک پزشک هومانیست به راه دوم باور دارم. کریم عزتی‌زاده
2 89641Loading...
32
اما آدما سالم بودن
8146Loading...
33
Media files
7951Loading...
34
Media files
7928Loading...
چای و گپ و آن سال ها پدر و مادر قلی(خالو ماموت و میمگه کوکی) به خواستگاری دختر مامگه رفته بودند انها قوم و خویش و هم طایفه ای بودند و گفته بودند که امده ایم دست بوسی و می خواهیم که پسرمان را به قومی و نوکری خودتان قبول کنید. مامگه گفته بود که پسر شما صنعت کاره و بناست و دخترم را می دهم, اما پانزده هزار تومان پول شیروای (شیربها)  از شما می گیرم،پدر قلی چانه زده بود و قیمت را به دوازده هزار تومان رسانده بودند و پیش عقد را هم صد من پشم گوسفند را تعیین کرده بودند و به هم دست داده بودند و مدت دزیورانی (نامزدی) را هم دو سال قرار گذاشتند،چون دختر سنش به دوازده سال بیشتر  نمی رسید .قلی بسیار خوشحال بود و فکر می کرد که چقدر آرزوی دزیوران(نامزد)بازی را داشتم و به آن رسیدم.جوانان آبادی او را دست می انداختند و می پرسیدند: اولین ماچ (بوسه) دزیوران چه موقع اتفاق خواهد افتاد و او قول داده بود که به همه خبر خواهد داد و شیرینی ماچ اول را خواهد داد و جوانان منتظر بودند.در انتظار ماچ و آش صدری و طلسمی که باید قلی و یا قلگه می شکست.قلگه باید بعد از ماچ راه تهران را در پیش می گرفت و برای کار کردن و بنایی دوباره به شهرک اکباتان باز می گشت،پدر قلگه عجله داشت و به قلگه گوش زد کرده بود که این مبلغ را تو از زیر زمین هم که شده باید پیدا کنید و اکباتان تنها دوای درد ماست،ماده گاو و گوسفندها را نمی توانیم بفروشیم،اگر این کار را بکنیم،خواهرها و برادرها و من و کیوانو (کدبانو،زن خانه )با هم هشت نفر می شویم ،آینها را کی نان خواهد داد؟! و قلگه حض کرده بود و کیف کرده بود که در چشم پدر نان آور است و احساس مردی می کرد،. یکی از روزها در خلوت آبادی قلگه به دزیوران بازی می رود و از پشت سیاه چادر آهسته آخضر را صدا می کند ،آرام  و یواشکی کل گرفته بود و با صدایی نازک می گفت اخضی،اخضی،اما از بخت بد قلگه به جای اخضی سر و کله بازه (نام سگ) پیدا شد که مکول (قایم) کرده بود و در یک آن روی قلگه جهیده و با دندان هایش قوزک پای قلگه را گاز.گرفته بود . از صدای هاوار قلگه مردم بیرون می ریزند و قلگه در پشت سیاه چادر روی زمین نشسته بود و به بازه بد و بیراه می گفت. ننگه خاور با عجله، ذغال چوب را خاکه شی کرد و در داخل روغن دان سرخ نمود و روی پای قلگه گذاشت. از آن روز به بعد جوان ها با قلگه شوخی می کردند،برای ماچ و دزیوران بازی اول باید دم بازه را می دیدید.بعد از آن قلگه را کسی ندید، در ابادی چاو افتاده بود،در اکباتان  بنایی می کند.
Hammasini ko'rsatish...
👍 9😁 6
Photo unavailableShow in Telegram
دار وایه م
Hammasini ko'rsatish...
به نظرم، مسئله اصول گرایی و اصلاح طلبی کیفیت خود را از دست داده و در بین مردم پایگاهی ندارند،هم اصول گرا ها و هم اصلاح طلبان نیروی اضمحلال یافته ای شده اند .اصول گراها که قدرت را دارند پایگاه مردمی ندارند و اصلاح طلبان نیز به خاطر عمل کردشان در بین مردم رفوزه شده اند. باور دارم که پزشکیان شخصیتی فراتر از این جریانات می باشد. شخصیتی با راز و رمز خویش و به دور از بدی های سیاسی. او می تواند حتی نقش گارباچف ایران را بازی کند و با توجه به تجربه چندین دهه ایران و جهان و در هم پاشیدن شوروی و تحولات زرد و نارنجی در کشورهای دیگر ، اگر مردم به او رای بدهند شانس بزرگی خواهد بود . رای دادن به پزشکیان ، رای دادن به یک پروسیه ممکن در عرصه سیاسی در خاورمیانه می باشد.. من می دانم که به نظر من خواهند خندید ، می دانم که به من بد و بیراه خواهند گفت ،چون که باورهای مردم از بین رفته و فکر می کنند که این انتخابات نیز بخشی از دروغ و ریا و نیرنگ می باشد.. البته مردم اساسی ترین فکر را دارند ، انها شخصیت ها را زیر زره بین دارند و بر مبنای تجربه و عملکرد قضاوت می کنند . اما در عرصه سیاست تیز بینی و دور بینی بسیار مهم است، پزشکیان اخرین شانس ممکن برای تحولات و تغییرات به صورت صلح امیز می باشد..پزشکیان می تواند باز هم می گویم اگر رای بالا را بیاورد و مردم در انتخابات شرکت کنند نوعی تحول تازه را سبب شود .برای شخص من این تحول و راز مگو می تواند نجات بخش باشد.بلکه اشتباه کنم ولی نمی توانم زیر عقیده خود بزنم و به ان چه که فکر می کنم بر زبان نیاورم. من سال هاست که از وطنم دورم ، بیش از چهل سال و در این مدت در ایران نبوده ام ، تحصیل کرده ام و کار و زحمت و تحقیقات علمی، اما ایران را دوست دارم ، هیچ گونه منافعی جز افکارم مرا مجبور به بیان این نوشته نمی کند. به ان چه باور دارم ان را بیان می کنم حتی اگر به ضررم تمام شود .
Hammasini ko'rsatish...
👍 9
این تب و تاب ها خواهد افتاد و این آب از آسیاب ها خواهد افتاد
Hammasini ko'rsatish...
01:00
Video unavailableShow in Telegram
داستان کوردی : یه چاکل و ۲ رَسِن از جناب موزونی.
Hammasini ko'rsatish...
5.17 MB
👏 3👍 1👎 1
👏 1
چرا این بار باید آمد؟ ✍️امید پورمصطفی گاهی چنان ناامیدی وجودمان را فرا می‌گیرد که در همان حس و حال تنفر تصمیم می‌گیریم دیگر هیچ‌گاه به فلان موضوع وارد نشویم و تا آخر به آن بی‌اعتنا باشیم؛ و این همان است که گفته اند در حال خشم و هیجان تصمیم نگیرید که بعد پشیمان می‌شوید. انتخابات در ایران از دهه نود تا امروز این گونه شده است. گاهی همه راه‌ها به روی خواسته‌ها بسته است و تو می‌گویی عطایش را به لقایش بخشیدم، و گاهی در میان همه ناامیدی و اندوه و خشم ناگهان به هر دلیل نوری در تاریکی می‌تابد و تصمیم می‌گیریم بازهم باشیم؛ بازهم بمانیم؛ بازهم فریادمان را در برگه‌های رای به صندوق بریزیم که چه می‌خواهیم و چه نمی‌خواهیم. این همان حال و روز شعر «کتیبه» اخوان است؛ جماعتی که به امید نجات، تخت‌سنگی را برمی‌گردانند تا راز رهایی را پیدا کنند، اما در نهایت ناامیدتر از قبل، فقط به خود نفرین می‌کنند. با این تفاوت که «امید» در پایان آن شعر  بازهم ناامید است و اما «امید امروز» ما بناست با هر زحمت و با اندک رمق و خردک شرری بازهم زنده بماند. دیگر نباید مطلقا ناامید شد و دربرابر آن «تخته سنگ»، شکست خورده و گریان به تماشای شط علیل شب نشست؛ بلکه این بار با تمام توان باید یک بار دیگر تخته سنگ را از این رو به آن رو گرداند. انتخابات در ایران امروز ابزار است؛ روش است و تاکتیک. گاهی با نیامدن حرفت را می‌زنی و گاهی با آمدن. اگر در اسفند ۱۴۰۲خواستند و دعوت کردند که ملت بیایید اما اکثریت نیامدند این بار نمی‌خواهند و دعوت نمی‌کنند که ملت بیایید؛ زیرا آمدن اکثریت به ضررشان است. پس می‌آییم. این آمدن و نیامدن خودش انتخاب است، روش و ابزار است، حق ماست. اما چرا این بار باید آمد؟ این سه سال گذشته را پیش چشم بگذارید، کرامت و‌ آزادی و سفره و خیابان و بیابان ایران را با چند سال قبل از آن مقایسه کنید. یکدست سازان چه بر سر ملک و ملت آورده‌اند؟ دختران و پسران این سرزمین چه حال و روزی دارند؟ فرار و کوچ نخبگان و درس خواندگان و کاربلدان و ... در چه میزانی است؟ آیا با این انتخابات درست می شود؟ نه. اما جلو ضرر را هرجا بگیریم سود است. به حال و روزمان بیندیشیم، به دیروز و امروز و فردا روز بیندیشیم. به فرزندانمان و آیندگانمان. آزادی و عدالت و دموکراسی به راحتی به دست نمی‌آید اما به راحتی از دست می‌رود. باید ایران را پس بگیریم و حریف را به عقب برانیم. دیدید که با نبود ما همان اقلیت سرمست  این مملکت را فقط از آن خود می‌شمردند. اینک حریف با مهره‌های فرسوده اما رنگ‌کرده با آخریت رمق پا به میدان انتخابات گذاشته. نگذاریم دوباره «جهل و توهم» با عنوان تواضع و جهاد و خدمت بیش از این به کشور  آسیب برساند. نگذاریم «شهوت قدرت» با «ریاکاری و فریب و دورنگی» خود را منجی نشان بدهد. مبادا هتاکی و گستاخی زمام امور را به دست بگیرد. ایران مال ماست؛ برای همه ایرانیان،. سرزمین ترک و کرد و بلوچ و فارس و لر و شیعه و سنی و مسلمان و غیرمسلمان است. سرزمین همه انسان‌هایی است که ایرانی هستند. پس قدر همین کمترین فرصت و امکان را بدانیم. نزدیکترین کاندیدا به آرزوهایمان در این انتخاب دکتر پزشکیان است. رای به پزشکیان نه خرداد ۷۶ را و نه خرداد ۹۲ را زنده می کند. اما طبعا از مرگ یکباره پیشگیری می‌کند. رای به پزشکیان یعنی جلوگیری از ضرر بیشتر. یعنی می‌خواهیم زنده بمانیم؛ یعنی ما ده‌ها میلیون نفر نمی‌توانیم و نباید سرزمینمان را ترک‌ کنیم. پس باردیگر با رای بر خواستمان پا می‌فشاریم. این رای ما هیچ کاری که نکند سیلاب ناکارآمدی و یکدست سازی سراسر خسارت‌بار را متوقف می کند. این بار همه بیاییم. هلا  یک، دو سه، دیگر بار ازین سان بارها تکرار ازین سان کارها بسیار.
Hammasini ko'rsatish...
👍 5👎 5
IMG_20240615_205318_424.jpg0.82 KB
VID-20240613-WA0011.mp49.07 MB
IMG_20240615_205404_979.jpg0.91 KB
IMG_20240615_205345_282.jpg0.38 KB
00:43
Video unavailableShow in Telegram
Видео от J
Hammasini ko'rsatish...
5.91 MB
01:06
Video unavailableShow in Telegram
Видео от J
Hammasini ko'rsatish...
9.10 MB