cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

گفتگوهای توسعه

این کانال با هدف گفتمان سازی در زمینه توسعه و گذارهای اجتماعی و فناورانه ایجاد گردیده است و زیر نظر دکتر امیر ناظمی (عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور) اداره می شود.

Ko'proq ko'rsatish
Mamlakat belgilanmaganTil belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
1 302
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from شبکه توسعه
⚛️می‌خوام لش کنم! 🖋امیر ناظمی پیش از خواندن، این کلیپ طنز را ببینید. ⭕️پیش‌بینی‌پذیری پیش‌نیاز توسعه «حرف برنامه‌ریزی با من نزن» این جمله‌ی کلیدی کلیپ است، یعنی نوعی وادادن به شرایط مبهم و عدم‌قطعیت‌های هر روزه. عدم‌قطعیت یعنی ایستادن در جایی که نمی‌دانیم چه می‌شود! ممکن است شما فکر کنید آینده بهتر یا بدتر می‌شود. پیش‌بینی‌ناپذیری یعنی زیستن در شرایطی که می‌تواند به هر چیزی ختم شود؛ و عدم‌قطعیت یعنی احتمال اینکه چه خواهد شد نیز مشخص نیست! اما واقعیت زندگی آن است که در زندگی، شما برای به دست آوردن هرچیزی نیاز به سرمایه‌گذاری دارید؛ یا دارایی‌هایتان سرمایه شماست یا ایده و زمانی که می‌گذارید. سرمایه‌گذاری، یعنی هزینه کردن در امروز به امید بازگشت بیشتر در آینده. حالا می خواهد پول تان را سرمایه گذاری کنید یا اعتبارتان را یا زمان تان را. به همین دلیل است که سرمایه‌گذاری همیشه بر پایه‌ برآورد ما از آینده است! مشکل اصلی توسعه در ایران دقیقا چنین است: چگونه می‌توانیم برای آینده برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری کنیم؛ وقتی هیچ چیز پیش‌بینی‌پذیر نیست؟ به این ترتیب است که ما جامعه ایرانی این دهه‌ها، همیشه در آستانه‌ی هر چیزی هستیم! ما همان‌قدر که در آستانه‌ی توسعه‌ی اقتصادی هستیم، در آستانه‌ی رکود هم هستیم! همان‌قدر که در آستانه‌ی یک جهش بزرگ؛ در آستانه‌ی یک جنگ بزرگ! ما همان‌قدر که در آستانه‌ی پیوستن به جهان پسابرجامی هستیم، در آستانه‌ی شکست برجام هم هستیم! ما اصولا همیشه در آستانه‌ی هرچیزی هستیم! پیش‌بینی‌ناپذیری یعنی زیستن در شرایطی که می‌تواند به هر چیزی ختم شود؛ و عدم‌قطعیت یعنی احتمال اینکه چه خواهد شد نیز مشخص نیست! اما در زندگی، شما برای به دست آوردن هرچیزی نیاز به سرمایه‌گذاری دارید؛ یا دارایی‌هایتان سرمایه شماست یا ایده و زمانی که می‌گذارید. اما هر سرمایه‌گذاری، یعنی هزینه کردن در امروز به امید بازگشت بیشتر در آینده. به همین دلیل است که سرمایه‌گذاری همیشه بر پایه‌ی برآورد ما از آینده است؛ و "ما که همیشه در آستانه زندگی می‌کنیم!"، چگونه می‌توانیم آینده را پیش‌بینی می‌کنیم؛ وقتی هیچ چیز پیش‌بینی‌پذیر نیست. کدام یک از شما قطعا می‌داند که سال آینده برجام هست یا نه؟ کدام یک از شما قطعا می‌داند سال آینده ما تحریم هستیم یا نیستیم؟ کدام‌یک از شما قطعا می‌داند که ما سال آینده درگیر یک جنگ هستیم یا نیستیم؟ این‌ها یعنی «ما در آستانه زندگی می‌کنیم!» در آستانه‌ی همه‌ی این‌ها! ⭕️ما و کاهش عدم‌قطعیت‌ها 1️⃣پیش‌بینی‌پذیری فردی: اگر ندانیم وقتی همسر ما عصبانی می‌شود، چه کاری می‌کند؟ ما را می‌کشد؟ یا می‌زند؟ یا قهر می‌کند؟ یا برایمان می‌نویسد؟ آن‌وقت نمی‌توانیم زندگی کنیم؛ چون زندگی برایمان پیش‌بینی‌ناپذیر می‌شود. مطالعات مختلف نشان می‌دهد: پیش‌بینی‌ناپذیری و عدم‌قطعیت منجر به افزایش تشویش و به دنبال آن افزایش نفرت افراد به همدیگر می‌شود. وقتی در جامعه‌ای پیش‌بینی‌ناپذیری تبدیل به ارزش می‌شود یعنی افراد به نفرت‌پراکنی تشویق شده‌اند. شاید بهترین هدیه‌ای که هرکسی به اطرافیانش می‌دهد، اطمینان است و اطمینان یعنی پیش‌بینی‌پذیرتر باشیم. 2️⃣پیش‌بینی‌پذیری شرکتی و سازمانی: یکی از دلایلی که کسب‌وکارهای نو در زمان کوتاهی توانست کاربر جدی بگیرد؛ همین پیش‌بینی‌پذیری‌شان بود. وقتی تاکسی می‌گرفتی و نمی‌دانستی قیمت چقدر خواهد بود، وقتی خرید می‌کردی و نمی‌دانستی می‌شود تعویض کرد یا نه؟ یعنی خدمت پیش‌بینی‌پذیر نبود؛ یعنی ما همیشه فکر می‌کنیم همان کسی هستیم که کلاه سرمان می‌رود. 3️⃣پیش‌بینی‌پذیری ملی: وقتی در سطح ملی تا این اندازه پیش‌بینی‌ناپذیر باشیم، یعنی سرمایه‌گذاری از یک تصمیم‌گیری منطقی به یک قمار تبدیل شده است. یعنی دل بسته‌ایم به شگفتی‌سازها! البته برای گریز از بیماری «صبر کن ببینیم چه می‌شود!» یا «حرف برنامه‌ریزی با من نزن»، بیش از هر چیزی نیاز داریم به پیش‌بینی‌پذیری ملی و سیاست‌هایی که ثبات را می‌آورند. ⭕️پیش‌بینی‌ناپذیری یعنی عقلانیت! برای توسعه یافتن باید پیش‌بینی‌پذیر شویم. تنها آن کشورهایی که برای مردم خود و جهان پیش‌بینی‌پذیر هستند؛ می‌توانند سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی را جذب نمایند؛ همانطور که تنها افراد پیش‌بینی‌پذیر برای دیگران قابل اعتماد. پیش‌بینی‌ناپذیری تنها یک تاکتیک نبرد است، نه شیوه حکمرانی! شبکه توسعه @I_D_network @ShareNovate
Hammasini ko'rsatish...
آینده مشترک

⚛️پیش‌انگاره‌های مهندسی در فرهنگ ایرانی روز مهندس مبارک💐 🖋امیر ناظمی فرهاد، همان فرهاد معروف عاشق شیرین، از نخستین کسانی است که در ادبیات ایران به عنوان مهندس شناخته شده است. این یادداشت روایت مهندس و مهندسی است در ادبیات ایران. ⭕️به قدمت ادراک ما هر واژه‌ای در هر جامعه‌ای قدمتی دارد به اندازه ادراک آن جامعه. واژه‌های طبیعی مانند خورشید و ماه و باران به دلیل آن‌که نخستین مواجهه‌های بشر با دنیای پیرامونش هستند، واژه‌هایی هستند به قدمت خود زبان. اما واژه‌ای مانند مردم‌سالاری یا دموکراسی قدمتی کمتر دارد، چرا که بشر قرن‌ها گذشت تا بتواند این مفهوم را بفهمد و بعد نیاز به واژه‌ای برای بیان آن بیابد. واژه مهندس به پیش از نظامی گنجوی و به شاهنامه نیز می‌رسد؛ هرچند در شاهنامه این صفت برای شخصیت‌های شاهنامه به کار نرفته است. در شاهنامه ۲ بار از این واژه استفاده شده است؛ و در معنایی مشابه فهم امروز. به عنوان نمونه خسروپرویز برای ساخت «ایوان مداین» مجموعه‌ای از مهندسان را از روم، هند، چین و ایران فرامی‌خواند تا برایش قصری (ایوانی) بسازند. اما در داستان نظامی گنجوی، فرهاد مهندسی را در چین خوانده است و در آن زمان به ایران بازگشته. فرهاد هم‌کلاسی شاپور بوده است در چین؛ و پس از بازگشت به ایران در دستگاه خسرو منزلتی دارد؛ چیزی مشابه وزیر. شاپور که پیام‌رسان پنهانی خسرو به شیرین است؛ متوجه مشکلی می‌شود. شیرین که غذای اصلی‌اش شیر است، بابت سختی‌هایی که به پرستاران و همراهانش بابت تهیه شیر می‌دهد، دل‌نگران و آزرده است. به همین دلیل شاپور تصمیم می‌گیرد تا مهندس فرهاد را به او معرفی کند؛ برای طراحی و ساخت سازه‌ای جهت انتقال و جمع‌آوری شیر از محل نگهداری حیوانات تا اقامتگاه او. در داستان «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی در مورد فرهاد چنین آمده است: هست اینجا مهندس مردی استاد جوانی نام او فرزانه فرهاد به این ترتیب فرهاد نخستین بار با زیردستان‌اش به حضور شیرین پذیرفته می‌شود. ⭕️نگاه به مهندس و مهندسی یافتن پیش‌فرض‌ها و زمینه‌های نگاه فرهنگ ایرانی به مهندس و مهندسی بر پایه روایت فردوسی و نظامی را می‌توان در گزاره‌های زیر خلاصه کرد: 1️⃣احترام به دانش: مهندسی دانش است، نه بر پایه فره ایزدی و نگاه خداوندی می‌آید و نه تنها بر پایه خودآموختگی. پادشاه می‌داند که با شهود و فره ایزدی‌اش نمی‌تواند سازه بسازد و باید برای بقای حکمرانی‌اش به دانش احترام بگذارد. به وقت هندسه عبرت‌نمایی مجسطی‌دان اقلیدس‌گشایی 2️⃣جذب نخبگان: هرچند در شاهنامه، ایران چیزی است مشابه مرکز جهان، اما مهندسین توانا در سراسر کشورهای پیشرو پراکنده‌اند. در حقیقت دانش و فناوری در انحصار ایران و ایرانی نیست؛ و برای بزرگ شدن و ساخت سازه‌ای مناسب، چاره‌ای نیست جز جذب این نیروهای دانشی. برای همین است که خسروپرویز توانمندترین مهندسان را از چین و روم و هند و ایران فرامی‌خواند. 3️⃣یادگیری دانش از دیگران: دانش مهندسی در جهان گسترده است و برای یادگیری آن رفتن به کشوری دیگر بدیهی است. به همین دلیل است که شاپور و فرهاد به چین می‌روند برای یادگیری مهندسی. شاپور می‌گوید: که ما هر دو به چین همزاد بودیم دو شاگرد از یکی استاد بودیم در ادامه: بود هر کار بی‌استاد دشوار نخست استاد باسد، وانگهی کار 4️⃣خلاقیت هنر و صنعت: در زبان فارسی صنعت تا پیش از صنعتی‌شدن و حتی تا اوایل دهه ۱۳۰۰، به معنای هنر امروزین به کار می‌رفته است؛ مانند واژه «صنایع مستظرفه» که به جای «هنرهای زیبا» (Fine Art) به کار می‌رفته است. در حقیقت هنر و صنعت هم از جنبه اشتراک واژگانی و هم از جنبه نوع فعالیت، از یک ریشه دانسته می‌شده است؛ یعنی خلاقیت. نظامی گنجوی از زبان شاپور که نقاشی زبردست بوده است، می‌گوید: چو هر مایه که بود از پیشه برداشت قلم بر من فکند، او تیشه برداشت 5️⃣محیط زیست: تصور قالب ایرانیان آن است که شیرین برای فرهاد شرط می‌گذارد تا بیستون را تبدیل به دیوارنگاره کند؛ اما این تصوری نادرست است. شرط میان خسرو و فرهادی، نوعی دوئل است؛ و آن ساخت گذرگاهی در کوه است؛ که هر دو می‌پذیرند. اما دیوارنگاره‌ها روی کوه برای چیست؟ فرهاد برای آن‌که کوه (نماد طبیعت) شرمسار نشود (از بابت آن‌که بخشی از آن کنده می‌شود) تصمیم به ایجاد دیوارنگاره می‌گیرد. نخست آزرم آن کرسی نگه داشت بر او تمثال‌های نغز بنگاشت به تیشه صورت شیرین بر آن سنگ چنان بر زد که مانی نقش ارژنگ در حقیقت دیوارنگاره‌ها احترام به طبیعت بوده است؛ تا کوه (طبیعت) نیز بر او آسان گیرد. این ۵ ویژگی پایه‌های ادراکی ما ایرانیان است از مهندسی؛ ویژگی‌هایی که هنوز هم رهایی‌بخش هستند. به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود @ShareNovate
Hammasini ko'rsatish...
⚛️پیش‌انگاره‌های مهندسی در فرهنگ ایرانی (به مناسب روز مهندس)

پیش‌فرض‌ها و زمینه‌های نگاه فرهنگ ایرانی به مهندس و مهندسی بر پایه روایت فردوسی و نظامی

🔲☑️⭕️خودکشی دسته جمعی ناموسی 🖋امیر ناظمی این‌که در روابط دیپلماتیک به جای آن‌که هدف افزایش منافع ملی باشد، دنبال خرید عزت از طرف خارجی هستیم، این‌که مردی سر جداشده همسرش را در شهر می‌گرداند؛ هر دو نمونه‌هایی هستند از فرهنگی که به نام «فرهنگ عزت» (culture of honor) شناخته می‌شود. فرهنگی که در آن آدمیان به دنبال حفظ عزت هستند، چه فقر نتیجه‌اش باشد، چه حراج بر سر منافع ملی و چه خون انسانی بر دست! چالش «فرهنگ عزت» آن است که، افراد به مرور زمان بیشتر از آن‌که از آینده و حال خود محافظت کنند، به دنبال طلب و تمناکردن احترام و عزت از دیگران هستند. به عبارت دیگر افراد تلاش دارند تا در مقابل دیدگان سایرین عزتمند دانسته شوند، نه آن‌که واقعا عزت داشته باشند! (در این زمینه یادداشت قبلی: عزت زیاد و توسعه بر باد را بخوانید) به همین دلیل این افراد ترجیح می‌دهند بزرگترین باج‌ها را مخفیانه بدهند، ولی در حضور دیگران با آنان محترمانه برخورد شود. پژوهش‌های مربوط به جوامع دارای «فرهنگ عزت» نشان می‌دهد که مردم این فرهنگ، سعی در پنهان‌کاری هر چیزی دارند که عزت آنان را در برابر دیگران خدشه‌دار کند. به عنوان نمونه، آنان از کسی که به آن‌ها یا خانواده‌شان تجاوز کرده باشد، شکایت نمی‌کنند؛ چرا که همین شکایت را اعتراف به «عزت از دست‌رفته» می‌دانند و این اعتراف در تقابل با فرهنگ عزت قرار دارد. به این ترتیب است که این جوامع دارای بیشترین میزان تجاوز هستند! یعنی همان کسانی که به عزت و ناموس بیش از بقیه اهمیت می‌دهند، بیشتر هم تجاوز را تجربه می‌کنند! آنان در این‌‌گونه مسائل ترجیح می‌دهند که خودشان اگر بتوانند تجاوزگر را به قتل برسانند؛ اما تمایلی به شکایت ندارند! در همین جوامع است که فرد قربانی (که مورد تجاوز قرار گرفته است) اغلب در نظر مردم محکوم می‌شود. اتکاء به جمله‌های نادرستی مانند «حتما خودش رفتار بدی کرده است» یا «حتما خودش رفتاری کرده است که به او تجاوز کنند»، از استدلال‌های غیرعقلانی و شناخته‌شده در این جوامع است. به این ترتیب «قتل ناموسی» (honor killings) در فارسی به جای «قتل‌های عزت‌گرا» به «قتل ناموسی» تغییر نام می‌دهد؛ که همین تغییر نام هم نشانه‌ای است از این که ما تا چه حد در جامعه‌ای عزت‌گرا زندگی می‌کنیم. «فرهنگ عزت‌گرا» یا به زبان دیگر «فرهنگ ناموسی» اغلب در جوامع مردسالار مشاهده می‌شود؛ و البته در جوامع مردسالار نیز تقویت می‌شود. پژوهش‌های مربوط به جوامع عزت نشان می‌دهد، در برابر هر چیزی که عزت افراد این جوامع را لکه‌دار کند، خشونت واکنشی قابل پیش‌بینی است. بررسی قتل‌ها در ایران نشان می‌دهد ۲۰٪ از کل قتل‌ها و ۵۰٪ از قتل‌های خانوادگی در این دسته قرار می‌گیرند. در استان خوزستان این رقم به ۴۰٪ از کل قتل‌ها می‌رسد! ⭕️مطالعات قوم‌نگاری در مطالعات قوم‌نگاری (کمپل) نشان داده شد ریشه‌ی این فرهنگ مربوط به تفاوت دو جامعه‌ی گله‌دار و کشاورز است. در جوامع کشاورز، بقای یک کشاورز وابسته به همکاری با دیگران است؛ اما در جوامع گله‌دار، هر فرد همواره در معرض تهدید دائمی دزدیده‌شدن حیوان خود است و به همین خاطر آبروی مرد گله‌دار تنها ارزش فردی او نیست، بلکه مهم ترین دلیل امرار معاش وی نیز هست. به همین دلیل جوامع گله‌دار به خون بیش از زمین وفادار هستند؛ آن‌ها به دلیل شرایط سخت محیط‌شان، اغلب زندگی قبیله‌ای داشته‌اند. جامعه‌شناسی به نام شیلتون رید نشان می‌دهد که در جوامع کشاورزی جرم و جنایت بیشتر از نوع اقتصادی و در جوامع گله‌داری امری شخصی و مرتبط با عزت است. ⭕️بازشناسی هزینه‌های «فرهنگ عزت» چه در عالم سیاست و چه در نظم اجتماعی، تبدیل به تهدید بزرگ ایران امروز شده است. غلبه یافتن «فرهنگ عزت» بر سایر ویژگی‌های فرهنگی، تبدیل به پیش‌ران بدبختی‌های جمعی شده است. هم کسی که تعاملات بین‌المللی را در تقابل با عزت تعریف می‌کند، و هم کسی که دست به قتل خانواده‌اش می‌زند، دو چهره از یک واقعیت هستند؛ دو چهره از فرهنگ عزت. ☑️⭕️تحلیل راهبردی اگرچه احساساتی مانند عزت، ناموس یا شرافت، مانند هر احساس دیگری قابل تقدیر است، اما تا جایی که در تقابل با عقلانیت قرار نگیرد. این روزها از هر بلندگویی بر عزت و ناموس تاکید می‌شود، بدون آن‌که بر عقلانیت حرفی زده شود. پس عجیب نیست که ما به چنین نقطه‌ای برسیم. ما از مرزهای عقلانیت مدت‌هاست که رد شده‌ایم و گویا کسی تمایلی ندارد تا بگوید: «عزت اصلی، پایدار و بلندمدت در عقلانیت است؛ احساس‌های زودگذر نمی‌توانند آینده ما را بدزدند»! به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود @ShareNovate @I_D_Network
Hammasini ko'rsatish...
مروری بر فرهنگ عزت(2)

امیر ناظمی

📚 پنجمین کتاب فاخر: سیاست گذاری عمومی و حکمرانی (با نگاهی ویژه به فناوری و نوآوری) 🖋 مولفان: دکتر مصطفی صفدری رنجبر (عضو هیات علمی دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران) دکتر زهره کریم میان (دکتری سیاست گذاری علم و فناوری از دانشگاه تهران) دکتر الهام فهام (عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی) 🌐 مجموعه کتاب های فاخر به همت مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و انجمن مدیریت فناوری و نوآوری ایران منتشر می شوند. 🔴 اندیشکده سیاست پژوهان علم، فناوری و نوآوری @sti_policy_think_tank
Hammasini ko'rsatish...
☕️ سیزدهمین کافه سیاست گذاری 📚 اندیشکده سیاست پژوهان علم، فناوری و نوآوری با همکاری پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف برگزار می کند: 🌐 نقش اندیشکده ها در تبیین مسائل کشور و ارائه راهکارهای برای برون رفت ✅ مهمان: دکتر علی ملکی (رئیس پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف) ✅ میزبان: دکتر مصطفی صفدری رنجبر (عضو هیات علمی دانشگاه تهران و مدیر اندیشکده سیاست پژوهان علم، فناوری و نوآوری) @mostafa.safdari.r ⏰ زمان: سه شنبه ۱۹ بهمن ساعت ۲۰ تا ۲۱ 🔵 پخش به صورت لایو از صفحه اینستاگرام اندیشکده سیاست پژوهان علم، فناوری و نوآوری @sti_policy_think_tank و صفحه اینستاگرام پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه صنعتی شریف @sharif.policy 🔴اندیشکده سیاست پژوهان علم، فناوری و نوآوری @sti_policy_think_tank
Hammasini ko'rsatish...
📚 به مناسبت هفته پژوهش 🌐 معاونت پژوهشی دانشکده مدیریت و حسابداری دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران برگزار می کند: 🔵 نشست علمی با موضوع: توسعه فناورانه و اقتصادی کره جنوبی و درس آموخته های آن برای ایران ✅ میزبان: دکتر امید فرجی (عضو هیات علمی دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران) @omidfaraji66 ✅ مهمان: دکتر مصطفی صفدری رنجبر (عضو هیات علمی دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران) @mostafa.safdari.r ⏰ زمان: یکشنبه ۲۱ آذر ساعت ۲۰ تا ۲۱.۳۰ 🌐 پخش به صورت لایو اینستاگرام از صفحه دانشکده مدیریت و حسابداری دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران @management.accounting.faculty و صفحه دکتر مصطفی صفدری رنجبر @mostafa.safdari.r 🔴 اندیشکده سیاست پژوهان علم، فناوری و نوآوری @sti_policy_think_tank
Hammasini ko'rsatish...
⚛️زخم‌های کاری ملت‌کُش به بهانه خداحافظی خانم مرکل🖋امیر ناظمی زخم‌های کاری همیشه بیش از انتظار ما عمر می‌کنند، آنقدری که هر روز بتواند سر باز کند و ما را خونین کند. ‌‌ زخم‌های دسته‌جمعی اما بیش از زخم‌های فردی همیشه مستعد خونین کردن ما هستند. #بالکان برای نسل ما مظهر همین زخم‌هاست، وقتی فروپاشی #شوروی به صورت دومینویی داشت در دنیا پخش می‌شد؛ بالکان درگیر نبردهای داخلی شد. درگیر نبرد صرب‌ها و کروات‌ها و بوسنیایی‌ها و .. و این‌گونه بود که فروپاشی شوروی معنی‌اش برای #یوگسلاوی شده بود جنگ‌های داخلی. تعارض‌های داخلی و تاریخی تبدیل شده بود به زخم‌های کهنه‌ای که حالا سر باز کرده بود و این زخم داشت در قالب نبردهای داخلی هر روز کشته می‌گرفت. بشر قرن ۲۰ داشت انتقام‌های تاریخی از هم می‌گرفت، آن هم به وحشیانه‌ترین حالت‌اش. ‌ ⭕️سناریویی که جلوی‌اش گرفته شد خانم #آنگلا_مرکل خودخواسته از قدرت کنار رفت. او توانست قدرت آلمان را حفظ و گسترش دهد. پروژه اتحاد دو #آلمان اگرچه پیش از دوران او رقم خورده بود، اما رهبری قدرتمند او به گونه‌ای بود که حالا کسی یادش نمی‌آید تا مشکلات را به آن ارجاع دهد، اما او بود که نگذاشت این فرآیند تبدیل به زخم کاری یا شکاف عمیق شود. او که خودش برآمده از آلمان شرقی بود، توانست از شکافی که می‌توانست روز به روز بیشتر شود و عقب‌ماندگی‌ها و نارسایی‌هایی که می‌توانست به زخمی دسته‌جمعی تبدیل شود؛ جلوگیری کرد. اگر امروز کسی این زخم را حتی به یاد نمی‌آورد، اگر امروز تفاوت میان بخش شرقی و غربی آلمان آن اندازه عمیق نیست که تبدیل به محور منازعات داخلی آلمان شود، بیش از هر کسی نتیجه عملکرد مرکل است. ‌ مرکل رهبری معتمد برای آلمان بود، مرکل به مرور زمان و در طول ۱۶سال رهبری‌اش، تنها با عملکردش #اعتماد_عمومی را جذب کرد. دارایی او همین اعتماد عمومی بود، کسی که اغلب آلمانی‌ها به تصمیمات‌اش اعتماد داشتند و او را حافظ منافع ملی‌شان می‌دانستند. مرکل کسی بود که نگذاشت «دیوار برلین» میراث همیشگی آلمانی‌ها باشد؛ او دیوار برلین را در تاریخ باقی گذاشت. ‌‌ امسال دو رهبر موفق دو کشور #ژاپن و آلمان، #شینزو_آبه و #آنگلا_مرکل خودخواسته و پس از سال‌ها سکان‌داری از قدرت کنار رفتند. هر دو با احترام، تشویق و اعتماد عمومی شهروندانشان خداحافظی کردند. مرکل بابت آنچه رخ نداد (شکاف پس از اتحاد) است که اینچنین برایم قابل احترام می‌شود. به‌اشتراک بگذارید تا آفریده شود @ShareNovate
Hammasini ko'rsatish...
⭕️زخم‌های کاری ملت‌کُش (به بهانه خداحافظی خانم مرکل)

مهم‌ترین میراث خانم مرکل این است که نگذاشت خیلی چیزها شکل بگیرد!

🔲⭕️من اسب نیستم، تو چطور؟ دکتر مجتبی لشکربلوکی گفته می شود مردی که «سریال بازی مرکب» را مخفیانه در کره شمالی برده بود به اعدام محکوم شد! این مرد پس از بازداشت تعدادی دانش آموز دبیرستانی، شناسایی و دستگیر شد. دانش آموزی که سریال را خریده بود به «حبس ابد» و بقیه به پنج سال کار سخت محکوم و معلمان و مدیران مدرسه نیز اخراج و برای کار در معدن دورافتاده تبعید شدند. اما مضمون این سریال چیست که چنین واکنشی نشان داده شده؟ توضیح می دهم. اگر سریال را ندیده اید ادامه این نوشته منجر به افشای داستان خواهد شد. این سریال در مورد «آزادهای مجبور» است. در مورد اینکه چگونه می‌توان دنیایی طراحی کرد که آدم‌ها آزادانه، مرگ را انتخاب کنند. موقعیت‌هایی که هیچ انتخابی به تو نمی‌دهد جز آنکه باید حیوان کثیف‌تری باشی تا برنده شوی. موقعیت‌هایی که البته می‌شود انسان ماند اما به شرط آنکه بمیری! این سریال در مورد بازی با دو انگیزه اصلی است؛ ترس و طمع. اینکه چگونه می‌توان بدون اجبار فیزیکی، آدم ها را مجبور کرد که همانی را انتخاب کنند که تو می خواهی. داستان کلی سریال این است: یک بازی طراحی شده و کسانی به این بازی دعوت شده اند که به مرز استیصال رسیده اند. مثلا مردی که اگر تا یک ماه دیگر پول جور نکند، اعضای بدنش به فروش می‌رسند. در یکی از دیالوگ های ماندگار سریال بازیکن شماره ۳۲۲ می گوید «من جایی برای بازگشت ندارم. در اینجا حداقل یک شانس دارم. اما اون بیرون چی؟» در شش مرحله بازی، کسانی که می‌بازند، می میرند و هر مرحله جایزه بیشتر می‌شود و کل جایزه به فرد یا افرادی تعلق می‌گیرد که تا آخر بازی پیش رفته اند. در این مدت هم یک سری افراد VIP این بازی را می‌بینند. لذت می‌برند و شرط می‌بندند و قمار می‌کنند. این بازی به شدت مشابه نظام‌های سیاسی -اقتصادی بسته و بهره کش است. تشابه بازی مرکب با نظام های سیاسی-اقتصادیِ بسته و بهره کش چیست؟ ▪️در هر دو شما در ظاهر آزادی و حق انتخاب داری. اما انتخاب شما محدود شده. حق داری از بین دو کیلو سیب گندیده، دو کیلو سیب انتخاب کنی. ▪️در هر دو شما هر کاری کنید آن بالایی ها (بازیگردان و تماشاگران) برنده‌اند. حالا ممکن است یکی دو بازیگر هم برنده شوند. ولی برنده بزرگ در بین بازیگران نیست. ▪️ در هر دو عدالت وجود دارد اما عدالت بین پایینی ها. عدالتی بین پایينی ها (بازیگران) و بالایی ها (بازیگردان و تماشاگران) نیست. اصولا عدالت خوب است اما فقط برای عده ای! ▪️در هر دو، چهره (انگیزه و شخصیت) واقعی بالادستی‌ها معلوم نیست. ▪️ در هر دو دوربین‌ها همه چیز را زیر نظر دارند. همین تسلط اطلاعاتی یک طرفه (عدم تقارن اطلاعاتی) است که شما را برده می کند. ▪️ در هر دو شما مجبورید یک اسب باشید. در یکی از تکان دهنده ترین دیالوگ بالادستی به یکی از بازیکنان می‌گوید: شما روی اسب‌ها شرط بندی می کنید. اینجا هم همین‌طور است، ما روی انسان‌ها شرط می‌بندیم. شما اسب های ما هستید! حالا متوجه شدید چرا اعدام و تبعید؟ شاید بعد از خواندن این نوشته بلافاصله احساس کنید که مردم عادی هم یک بازیکن (قربانی) هستند. اما کمی صبر کنید. برخی می گویند: شخصیت VIPها در این سریال مشابه بینندگان سریال است (مثل من و شما). به این دلیل که ما (بینندگان) نیز برای دیدن این سریال پول پرداخت می کنیم و شاهد این فیلم (بازی) هستیم و در ذهن مان روی اینکه چه کسی می‌میرد و چه کسی می‌برد شرط می بندیم. و در حالی که نوشیدنی می نوشیم این بازی را نگاه می کنیم. درست مانند یک تماشاگر VIP ☑️⭕️تجویز راهبردی هیرشمن اندیشمند برجسته اقتصادسیاسی می گوید شما سه گزینه دارید: وفاداری، خروج و اعتراض. وفاداری: بمانید و بپذیرید و سکوت کنید. خروج: بگذاریم و برویم. صحنه بازی را ترک کنیم. خود را درگیر بازی های کثیف نکنیم. اعتراض: بمانیم و اصلاح کنیم. بزنیم زیر میز! در قسمت آخر سریال بازیگر به طراح بازی می‌گوید، من اسب نیستم من یک انسانم! و بعد می رود که بازی او را به هم بزند. اما علاوه بر این ها به نظرم سه اقدام دیگر نیز باید انجام دهیم: ▪️آگاهی‌های خود را گسترش دهیم. وگرنه از یک بازی بیرون می آییم در بازی دیگری می افتیم. ▪️ بعضی از ما در شرایطی گیر می افتیم که ترجیح می‌دهیم شانس خود را در بازی‌ای مرگبار امتحان کنیم. بازی‌ای با احتمال ۹۹% کشته شدن. نوعی خودکشی غیررسمی! می‌خواهیم خودکشی کنیم، ولی ترجیح می‌دهیم کس ديگری ماشه را بکشد. وظیفه اخلاقی ما این است که در لحظات دشوار حیات دیگران را دریابیم. ▪️بازی های کوچکِ جدیدِ منصفانه و درست طراحی کنیم. همین بازی های کوچک سرآغاز بازی های منصفانه بزرگتر است. توسعه های محلی-کوچک می تواند سرآغاز توسعه ملی-بزرگ باشد شبکه توسعه (@I_D_network) به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی (@Dr_Lashkarbolouki)
Hammasini ko'rsatish...
📚 اولین بزرگداشت روز ملی شهر هوشمند 🌐 پنل اول: حکمروایی هوشمند ⏰ زمان: پنج شنبه ۴ آذر Www.scrci.com 🔴 اندیشکده سیاست پژوهان علم، فناوری و نوآوری @sti_policy_think_tank
Hammasini ko'rsatish...
⚛️مرگ بر تخصص! 🖊امیر ناظمی ⭕️مسابقه ناسزاگویی به علم ناسزاگرفتن به متخصصین امروز بیش از یک واقعیت اجتماعی نوعی از ابزار است برای کسب شهرت و البته حتی تفاخر! ترامپ نماد چهره مرد موفقی بود که در برابر دانشِ گمراه‌کننده و متخصصان گمراه ایستاده است! این تصویر برای بخش عمده‌ای از مردم جذاب بود. واقعیت این است که بخشی از مردم مدت‌هاست که علیه متخصصیان قیام کرده‌اند! شاید در دوره‌های دیگر نیز به دانش و دانشمندان بی‌اعتمادی‌هایی وجود داشت؛ اما امروز این عدم‌اعتماد مشروعیت بیان‌کردن یافته است. تقریبا همه آن‌هایی که به مکاتب معنوی و مذهبی تعصب می‌ورزند؛ در یک نقطه مشترک هستند: ضدیت با دانش! حمله به متخصصان به بهانه‌های مختلف با هدف کاهش مشروعیت علم در جامعه است؛ تا از این طریق بتوانند خرافه‌ها و باورهای نادرست خود را طرح کنند و به یارگیری بپردازند. در حقیقت غلبه دانش می‌توانست امکان طرح ایده‌های خطرناک را محدود سازد. اما گروه‌هایی که نفع‌شان در گسترش خرافه و باورهای نادرست است؛ تنها راهشان نیز در ضدعلم‌گرایی است. بخش عمده‌ای از مردم از گفت‌وگو بیزار هستند و همین احساس ملال‌آور بودن و غیرمفید بودن گفت‌وگوها و مناظره‌ها است که باز هم به نفع جریان ضدعلم تمام می‌شود. در کل می‌توان گفت که توده مردم امروز علیه تخصص قرار گرفته است؛ و از دید آنان متخصصان از اصلی‌ترین عوامل وضعیت امروز هستند. ⭕️چرا مرگ تخصص گسترش یافت؟ 1️⃣توسعه آموزش عالی و مدارک دانشگاهی: با افزایش فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، تقریبا می‌توان گفت که همه در موقعیت برابر از لحاظ مرجع بودن قرار گرفته‌اند. به این ترتیب هیچکس مرجعیت بالاتری برای اظهارنظر نسبت به دیگران ندارد. بسیاری امروزه دارای مدرکی مشابه با انیشتن و انیشتن‌ها هستند و برای آنان انیشتن‌ها، تا پیش از جایزه نوبل‌شان، هیچ تفاوتی با خودشان ندارند. حتی جذابیت چهره‌های محبوب دنیای فناوری مانند بیل گیتس و استیو جابز که دانشجوهایی ترک‌تحصیل‌کرده بودند، از اساس مرجعیت نمایندگان دانش و نهاد دانشگاه را در جامعه را زیر سوال می‌برد. روندی که دهه‌ها پیش آغاز شد، حالا دانش را از میدان عمومی و گفت‌وگوها حذف کرده است. همان‌قدری که دیروز متخصصان حق صحبت داشتند؛ امروز همه این حق را برای خود قائل هستند، حتی اگر کارنامه‌ای مانند گیتس یا جابز نداشته باشند! 2️⃣ایده‌ی دموکراسی: دموکراسی بر اساس برابری حق رای است؛ اما این ایده‌ی برابری، امروز به تمام جنبه‌های زندگی کشیده شده است؛ حتی ارزش برابر هر باوری! در حقیقت یک باور عمومی شکل گرفته است که هر ایده‌ای می‌تواند درست باشد! اما واقعیت آن است که هر ایده‌ای تنها از نظر حق بیان برابر با دیگر ایده‌هاست و نه در درستی و نادرستی. 3️⃣گوگل: این روزها در چند ثانیه می‌توان به انبوهی از ادعاها و دانش‌ها رسید. هر چند فهم آن اطلاعات نیاز به سال‌ها اندیشیدن و تحلیل دارد؛ اما کاربر گوگل اعتماد به نفس مخالفت با دانش و متخصص را می‌یابد. 4️⃣توهم توطئه: نقطه محوری هر تئوری توطئه آن است که گروهی از برخورداران ثروت و قدرت و دانش در حال پیاده‌سازی نقشه‌ای علیه منافع مردم هستند. فراگیری این تصویر، به نوعی از بین بردن مشروعیت تخصص و متخصصان است. 5️⃣علیه نخبه‌گرایی: طبقه نخبه اغلب یادآور گروهی کوچک از سیاستمداران موفق، خانواده‌های قدرتمند قدیمی و گروه‌های ثروتمند است؛ که گاه همپوشانی‌های زیادی هم دارند. البته در کنار این‌ها گروهی از متخصصان و روشنفکران هم هستند که البته آن‌ها هم پولدارتر از متوسط جامعه هستند! همین که از دید بخشی از مردم، روشنفکران و متخصصان هم‌دست این گروه نخبه هستند؛ برای مورد تنفر بودن، کافی است. همه این دلایل نیروی لازم برای ضدیت با تخصص و متخصصان را دارند. ⭕️مدل مرگ تخصص وطنی! در ایران در کنار ۵ عامل جهانی، عامل اعتماد را هم می‌توان به دلایل افزود. پایین بودن سرمایه اجتماعی در ایران امروز، کاهش اعتماد به متخصصان را نیز در برمی‌گیرد. به این ترتیب در کنار همه آن عوامل، بخشی از مردم متخصصان را همکاران پنهانی قدرت و ثروت می‌دانند. گروهی که یا ابزار سرمایه‌داران و سیاستمداران هستند یا توجیه‌کننده رفتار آنان. نقش «مستشار» در سریال قهوه تلخ شاید نمونه‌ی بدون آرایش و دم‌دستی نگاه یک جامعه به متخصص است. مستشاری که نه تنها غریبه‌ی نظام حکمرانی است؛ بلکه از دید مردم هم‌دست فساد. به این ترتیب «مرگ تخصص» شاید در ایران شده است «مرگ بر تخصص». در فقدان تخصص است که حالا فرصت برای اشتباه آماده است. به حاشیه رانده شدن متخصصان پیامد طبیعی وضعیت امروز است؛ پیامدی که فاصله با توسعه‌یافتگی را بیش از هر زمانی کرده است. حالا شاهد قیام علیه «مستشار»ها هستیم؛ قیامی برای کنار گذاشتن شایسته‌سالاری! پ.ن.: برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به کتاب «مرگ تخصص» (تام نیکولز/حسین خدادی) نشر آموخته و پادکست بی‌پلاس
Hammasini ko'rsatish...
⚛️مرگ بر تخصص!

پرسش در خصوص آن‌که چرا یک قیام علیه تخصص و متخصصان را شاهد هستیم!

Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.