cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

💞 عاشقان رمان / Novel lovers 💞

رمان سرکش رمان عمراً اگه لنگه‌امو پیدا کنی(فروشی) سرشارازاشتیاق(جلد دو سرکش) درهم شکسته(جلد سه سرکش) ارتباط با مترجم سرکش: @Snovels574 Привет Telegram Support! Мы уважаем законы об авторском праве. И мы не порнография.

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
3 113
Obunachilar
-624 soatlar
-247 kunlar
-5930 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

فایل رمان رایگان جدید حاضر شد😍 🔖دیوانگی لرد ایان مکنزی 🖌نویسنده: جنیفر اشلی 🖊 مترجم: پرستش معین 🌟امتیاز گودریدز: 4.5 ✔️ژانر: عاشقانه، تاریخی، ماجراجویی، سلطنتی اسکاتلندی، بزرگسال توسط نویسنده پرفروش یو اس ای تودی وبلاگ مترجم http://parasteshmoein.blogfa.com ایدی ادمین @Parasteshmoein 📌خلاصه: خانواده مکنزی را ملاقات کنید. ثروتمند، قدرتمند، هولناک و غیرعادی. جوانترین عضو خانواده ایان که به مکنزی دیوانه معروف است بیشتر ایام جوانی خود را در یک تیمارستان گذرانده و همه موافق هستند که او یقیناً غیرعادی است. او همچنین خوشتیپ و جذاب است. بث اکرلی بیوه اخیرا ثروتمند شده. او زندگی پر از دردسری داشته، پدری معتاد به الکل که آنها را به کارگری میبرد و مادری ضعیف و فرتوت که باید تا زمان مرگش از او پرستاری می کرد، همچنین پیرزنی بداخلاق و ایرادگیر که ندیمه اش بود. یکهو ایان مکنزی تصمیم می گیرد که بث را می خواهد.
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
#درهمشکسته #پارت۱۱۴ #فصل_هجدهم تاونی نفس بریده ای می‌کشه، دستش محافظانه روی شکمش قرار میگیره، اما وقتی به صورتش نگاه می‌کنم، تحول رو تماشا می‌کنم. می بینم که دوشیزه پریشان به پتیاره ای کینه توز تبدیل میشه. _"این بچه مال توئه، کولتون. من هرزه گردی نمی‌کنم." کولتون سرشو تکون میده و خنده ای با تمسخرمیکنه. _"آره، تو یه قدیس معمولی لعنتی هستی." به سمت در میره و برمی گرده تا به اون نگاه کنه. _"برو به یه مادر به خطای ساده لوح دیگه که اهمیت میده بگو. وکیلم باهات تماس میگیره." تاونی در حالی که ستون فقراتش رو صاف می‌کنه، می‌گه: _"باید با چیزی خیلی بزرگتر از تهدید کردن من با وکیلت برخورد کنی تا از این خلاص شی دسته چکت رو آماده کن و غرور تو برای یه آسیب جدی آماده کن، عزیزم!" _" واقعاً فکر کردی که می‌تونی بیای اینجا، بمب مزخرفاتتو بندازی، و من حرف تو رو قبول میکنم؟ برات یه چک هنگفت مینویسم یا باهات ازدواج میکنم و به سمت غروب آفتاب لعنتی میریم؟" صداش مثل غرش رعد و برقه. "این . مال . من. نیست!" تاونی شونه بالا میندازه و ظاهری چاپلوسانه به خودش میگیره. _" مطبوعات قراره با داستانی که راه میندازم کلی کیف کنن... یه رسوایی آبدار عالی که دندون هاشونو توش فرو کنن." اون شروع به رفتن به سمت در ورودی می‌کنه و درست زمانی که فکر می‌کنم ممکنه بتونم نفس بکشم، کف دست کولتون به در می‌کوبه، و صداش به سکوت مرگبار اتاق حمله می‌کنه. اون برمی گردد و در چند سانتی متری صورتش، با صدایی که از خشم می لرزه میگه. _"خبر جدید، عزیزم، اگه فکر می‌کنی مطبوعات منو می‌ترسونن، بهتره منو با یه چیزی خیلی قوی‌ تهدید کنی. هر دو نفر می تونن این بازی رو انجام بدن." اینو می گه و در رو باز می کنه. _"مطمئن شو که تمام جزئیات آبدار رو بهشون بگی چون مطمئنم که من جلوی خودمو نمی گیرم. شگفت‌انگیزه که شایعات در مورد اینکه زن مورد نظر عجب سلیطه ی گیر سه پیچیه، چقدر سریع می‌تونه وجهه طرفو تو یه حرفه امیدوارکننده توی این شهر از بین ببره. هیچ کس نمی‌خواد با یه هرزه لعنتی کار کنه، و تو قطعاً همینی. حالا گمشو بیرون." تاونی به سمتش می‌ره، بهش خیره می‌شه، گرچه کولتون به چشاش نگاه نمیکنه، و بعد از در ورودی بیرون میره و در با صدای محکمی پشت سرش بسته می‌شه. کولتون بلافاصله یکی از گلدون های روی بوفه ای که چند لحظه قبل بهش ضربه زده بود رو بر میداره و اونو به دیوار پرتاب می کنه. صدای خرد شدن شیشه و به دنبالش صدای جرینگ جرینگش روی کف سرامیکی، با سنگینی لحظه تضاد داره. بدون اینکه رهاسازی مورد نیازش رو بدست بیاره، دستش رو روی بوفه میزاره و وزنشو روی اون نگه می داره.
Hammasini ko'rsatish...
🔥 9 4👍 1
Repost from N/a
    نویسنده_صحبت_می‌کند😍 ♨️دیگه لازم نیست برای رمان های حق عضویتی هزینه پرداخت کنید❌ ما #ادمینا تونستیم بالاخره امروز با #گرفتن_هزینه_حق_عضویت_رایگان لیست رمان های  حق عضویتی  رو برای برای مخاطبان عزیزمون آماده کنیم♨️ ولی توجه داشته باشید فقط #امشب_می‌تونید_فرصت_عضویت_رایگان_ این رمان‌ها رو بگیرید⁉️ ❌❌❌       🌹۴/۳/۱۴۰۳🌹 رمان حق عضویتی یک❣ https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی دو❣ https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سه❣ https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی چهار❣ https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی پنج❣ https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی شش❣ https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی هفت❣ https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی هشت❣ https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی نه❣ https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی ده❣ https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی یازده❣ https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی دوازده❣ https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سیزده❣ https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی چهارده❣ https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی پانزده❣ https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی شانزده❣ https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی هفده❣ https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی هجده❣ https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی نوزده❣ https://t.me/+-OlTPDBklSoxN2Vk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست❣ https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌ویک❣ https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌ودو❣ https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌وسه❣ https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌وچهار❣ https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌وپنج❣ https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌وشش❣ https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌وهفت❣ https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌وهشت❣ https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی بیست‌ونه❣ https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی❣ https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی‌ویک❣ https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی‌ودو❣ https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی‌وسه❣ https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی‌وچهار❣ https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی‌وپنج❣ https://t.me/+U8OVmHYdb-s0ODBk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی‌وشش❣ https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی‌وهفت❣ https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk 🎊🔑🧸 رمان حق عضویتی سی‌وهشت❣ https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎊🔑🧸 لیست بی‌سانسور❌❌❌ حق عضویتی❌❌❌ امشب‌و❌❌❌ از دست ندید❌❌
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
هنوز عضویت رمان های vipرو نگرفتید😒؟ نمیدونی کسایی که جمعه‌ها تو خونه‌ان چه رمان هایی میخونن😐؟ نمیدونید که این لیست همون رمان های توصیه ویژه‌اس🫣 فرصت عضویت فقط امروز رایگانه و ما بخاطر اصرار خیلی‌هاتون تا ساعت ۲۲ لیست دوباره تمدید کردیم🤭😍 بشتابید🏃‍♀🏃‍♀ و از دست ندید لطفا ❌
Hammasini ko'rsatish...
سوپرایز ویژه نویسنده 🎁 رمان‌هایی که درعرض یک ماه غوغا وچند هزار مخاطب رو به خودش جذب کرد...😍 این رمان‌ها بعداز اتمام میره برای چاپ🤷🏻‍♀️👇 بی سانسور خواندنشون‌و از  دست ندید ❌❌ ❌   🌹 4/3/1403🌹 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+-OlTPDBklSoxN2Vk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎁 رمان های #بی‌سانسور و ممنوعه‌ی بالا رو از دست ندید😉♨️ دارای محدودیت جدی سنی🔞❌لطفا از دست ندید                  🎉🎉🎉🎉🎉                   🎉🎉🎉🎉 🎉🎉
Hammasini ko'rsatish...
سوپرایز ویژه نویسنده 🎁 رمان‌هایی که درعرض یک ماه غوغا وچند هزار مخاطب رو به خودش جذب کرد...😍 این رمان‌ها بعداز اتمام میره برای چاپ🤷🏻‍♀️👇 بی سانسور خواندنشون‌و از  دست ندید ❌❌ ❌   🌹 4/3/1403🌹 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+-OlTPDBklSoxN2Vk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk 🎁 لینک vip لو رفت😡🔞 https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎁 رمان های #بی‌سانسور و ممنوعه‌ی بالا رو از دست ندید😉♨️ دارای محدودیت جدی سنی🔞❌لطفا از دست ندید                  🎉🎉🎉🎉🎉                   🎉🎉🎉🎉 🎉🎉
Hammasini ko'rsatish...
سلام عزیزانم توی وی ای پی فصل سی و ششم رو شروع کردم ، اگر میخواید زودتر به آخر کتاب برسید و همینطور سریال رمان رو ببینید، الان با مبلغ ۴۰ تومن که قیمت رمان های تک جلدی هست میتونید عضو وی ای بشین، بعد از پایان کتاب سوم مشخصا قیمت باید متناسب با سه جلد کتاب بشه و سریالش هم دیگه همراه رمان‌نیست.
Hammasini ko'rsatish...
10
#درهمشکسته #پارت۱۱۳ #فصل_هجدهم و برای اینکه مطمئن بشه خنجری که وارد کرده خوب توی قلبم فرو میره، این تصویر رو هم اضافه میکنه که چندین بار با هم بودن و اونو کمی عمیق‌تر می پیچونه. کولتون گلوشو صاف می کنه: _"قبلا ... وقتی قبلاً با هم قرار میذاشتیم... توی مصرف قرصات مذهبی بودی. " صداشو تشخیص نمیدم، خودم قبلا در معرض خشم کولتون قرار گرفتم، اما الان تحقیر مطلق توی لحنش، ستون فقراتم رو به لرزه در میاره. _"قرص نمیخوردم." تاونی ،مادر احتمالی فرزندش، در حالی که قدمی به سمتش برمی‌داره شونه‌ای بی‌تأسفانه بالا میندازه و میگه: _"من قرص مصرف نمی‌کردم. " صمیمیت ملایم لحنش باعث می شه اشک توی چشمام جمع بشه. دستشو دراز می کنه تا بازوی کولتون رو لمس کنه ولی کولتون خودشو عقب میکشه. عکس العمل کولتون و وحشت بی حد و حصر توی چشماش باعث می شه که واقعیت همه اینها در انکار من رخنه کنه، این احتمال هست که این فقط یه ترفند برای برگردوندن کولتون نباشه. به دیوار پشت سرم تکیه میدم، سایه های تاریک و کاستی هام به عنوان یک زن تهدید می کنن که سرهای زشت شونو بالا میارن. دستی روی شکمم میذارم تا دردی که توی رحم بی فایده ام احساس می کنم رو خفه کنم. اونی که تا ابد خالی میمونه. اونی که نمی تونه تنها چیزی که می تونه رو به کولتون بده. شروع یه حمله پانیک رو احساس می‌کنم - نفس های سخت، تپش قلب، چشم‌هایی که نمی‌تونن تمرکز کنن - چون در این فکرم مردی که ادعا می‌کنه هرگز بچه نمی‌خواد ممکنه در صورت مواجه شدن با احتمالش، نظرش رو تغییر بده. این همیشه اتفاق میفته. و اگر این اتفاق افتاد این ما رو به کجا میرسونه؟ منو به کجا میرسونه؟ زنی که نمی تونه اونو بهش بده. "نه!" در پاسخ به افکار خاموشم از لبام خارج میشه. کولتون فورا می‌چرخه و بهم نگاه میکنه، از کلام غیر منتظره من حالتش پریشون‌ میشه. و بعد تاونی با بی اعتنایی خرخری می کنه و روی آتش کولتون بنزین میریزه. _"برو بیرون!" اونقدر بلند فریاد می زنه که از جا می پرم و برای یه لحظه چون روبه منه می ترسم که با من باشه. به زور آب دهنمو قورت می‌دم، چشم‌هاش روی من می‌چرخن، و بعد پشتشو به من میکنه و به سمت تاونی و سپس در اشاره میکنه. _"گورتو.. گم.. کن!" _"کولتی.." _" منو اینطوری صدا نکن!" با صدایی که خش برداشته فریاد می زنه و چشماشو بالا می بره تا به اونی نگاه کنه که حتی یه اینچ هم تکون نخورده. _ "هیچ کس حق نداره منو اینطوری صدا کنه! فکر می کنی تو خاصی؟ فکر می‌کنی می‌تونی بیای اینحا و بهم بگی که پنج ماهه بارداری؟ فکر می‌کنی که من اهمیت می دم؟ چرا الان به من میگی، هان؟ چون اونقدر دیره که نمیتونم در مورد چیزی نظر بدم، پس فکر می‌کنی منو به دام انداختی؟ که بلیط طلایی لعنتیت برده ؟" شروع به قدم زدن می کنه، انگشتاش رو پشت سرش می بنده و نفس بلندی میکشه. _"من ویلی ونکای لعنتی نیستم، عزیزم. برو برای خودت یه بابای شکلاتی دیگه پیدا کن." (اشاره به داستان چارلی و کارخانه شکلات سازی) _"باور نمی کنی؟" کولتون به سرعت می چرخه، نگاهش با نگاه من تلاقی می کنه و فضای خالی توی چشمای بی حالتش منو مبهوت می کنه. چشمان مرده لحظه‌ای به من نگاه می‌کنن و بعد ارتباط ما رو قطع میکنه و به جایی از اتاق بر می گرده که تاونی هنوز ایستاده . _"حق با توئه، من حرفتو باور نمی کنم. دست از مزخرف گفتن بردار و گورتو گم کن با این دروغای چرتت." فاصله کولتون با صورت تاونی، خیلی کمه با چشمانی خروشان و حالتی تهدیدآمیز . _"اما من عاشق.." _"تو حق نداری عاشقم باشی!" فریاد میزنه و مشتی که به بوفه کنارش کوبیده می شه، گلدان ها به صدا در میان و سروصدا در فضای آروم خونه طنین انداز میشه. تاونی هق هق میکنه و کولتون اصلا تحت تأثیر فوران احساساتش قرار نمی‌گیره. _"تو حق نداری عاشقم باشی." دوباره تکرار میکنه اونقدر آروم که می‌تونم درد زیر حرفشو بشنوم، و درموندگی که با امواجی از وجودش ساطع می‌شه رو حس کنم. دستاشو بلند میکنه و روی صورتش می ماله. برای لحظه ای از پنجره به بیرون به سمت آرامش اقیانوس نگاه می کنه در حالی که من طوفان رو در درونش خشمگین می بینم. من در تلاطم عواطف اون غرق شدم، بدون این که طناب نجاتی داشته باشم. وقتی دوباره به تاونی نگاه می کنه، می تونم احساسات زیادی رو پشت ماسک افتاده اش ببینم که مطمئن نیستم که قراره کدام یکی رو بگیره و نگه داره. _"من آزمایش دی ان‌ای می خوام."
Hammasini ko'rsatish...
11👍 4
#درهمشکسته #پارت۱۱۲ #فصل_هجدهم دست کولتون روی دستگیره در خشک میشه، و قلب من با حرفش وایمیسته. دارم اینو تماشا می‌کنم - همه شو درست جلوی چشمام - اما احساس می‌کنم یه غریبه کاملم، صد مایل دورتر. نگاه می‌کنم که کولتون سرشو پایین میندازه، متوجه می‌شم که دست‌هاشو به صورت مشت کنارش گره می‌کنه، و خشمو توی چشماش می‌بینم و آهسته دور خودش می‌چرخه. چشماش به سمتم می چرخه ،یک لحظه بهم‌نگاه میکنه و چیزی که می بینم نفسمو بند میاره. این عصبانیت نیست که چشماش باهاش درخشه- نه - این عذرخواهی در غلافی از ناباوری هست که به من میده. عذرخواهی که به من می گه در عمق وجودش می ترسه حرف های اون درست باشه. شکمم به هم‌میپیچه و اون ماسکی که از روی صورتش افتاده بود رو دوباره میزنه و خشمشو به سمت تاونی هدایت می کنه. _"هردومون می دونیم که این امکان پذیر نیست، تاونی." یک قدم به جلو برمی‌داره و می‌تونم ببینم که چطور تمام توانش رو به کار میگیره و به سختی تلاش می‌کنه تا اونو بلند نکنه و پرتش نکنه بیرون. چشمای کولتون از صورت تاونی به سمت شکمش میره و دوباره به سمت بالا برمی گرده. _"چی؟" تاونی نفس نفس می زنه و صداش شوکه و ناراحته. _"یادت نمیاد؟" دستشو روی دهانش میزاره و اشک توی چشماش حلقه می زنه. _" من و تو کولتون ... شب جشن تولد دیویس ... یادت نمیاد؟" حالم بد میشه چون اگه فکر می کردم داره نقش بازی می کنه تا اونو برگردونه، حالا با این چهره آسیب دیده و درموندگی صداش نمایش رو به اوج‌رسونده. اوه خدای من. اوه خدای من. این تنها فکر منسجم منه، چون تمام بدنم با هر احساس قابل تصور ممکن می لرزه. کولتون میگه: «نه» سرشو تکون می‌ده و چهره‌اش – که می‌گه اگه مدام این کلمه رو تکرار کنه، اینا همش فقط یه کابوس خواهد بود – منو می‌کشه. اشک ها در اعماق وجودم شکل میگیرن و منو برای هجوم آسیب های آینده آماده می کنن. تاونی به آرومی می گه: _"این تنها امکانه. من پنج ماهمه، عزیزم." باید با صفرایی که توی گلوم میاد بجنگم چون ایمانم سست می شه. باید خودمو مجبور کنم نفس بکشم. برای تمرکز. تا بفهمم این به من مربوط نیست. این درباره بدترین کابوس کولتونه که بعد از یه شب واقعا جادویی بین ما محقق شده. اما این کار سخته. تمام چیزی که ذهن من می تونه روی اون تمرکز کنه، تاریخ هاست - روزهای گذشته - چون کلماتش دارن پنجه هاشونو توی من فرو می کنن. پنج ماه، پنج ماه، پنج ماه، بارها و بارها تکرار می‌کنم چون تمرکز روی زمان خیلی آسون‌تر از تمرکز روی دنیاییه که به تازگی زیر پای من جابجا شده. وقتی ذهنم دوباره قادر میشه افکار منسجمی رو بررسی کنه، متوجه می‌شم که حدودا پنج ماه از ملاقات ما می‌گذره. لعنتی، ممکن هست. به خودم می گم دروغ می گه. اینکه اون داره سعی می‌کنه قلاب‌هاشو توی کولتون فرو کنه - توی جایزه‌ای که بیش از هر چیزی می‌خوادش- اونم با بیرون کشیدن کارت من حامله ام. قدیمی ترین دایتان توی کتابا. اما شواهدی توی شکم برجسته اش وجود داره و چهره وحشت زده کولتون می گه که این احتمال وجود داره - اینکه اون به اعماق خزانه قفل شده خاطراتش رسیده و سعی می کنه خاطراتی که اون داره می گه رو پیدا کنه. ترس از چهره‌اش رد میشه، و توی چشمایی که ناگهان از نگاه کردن به من سر باز می‌زنه جا خوش میکنه. و مهم‌نیست چقدر اینو میخوام، اما نمی تونم نگاهمو بگیرم. مثل اینه که اگه به اون خیره بشم، اون به من نگاه میکنه و اون لبخندی که لحظاتی پیش توی استخر به من نشون داد رو به من می‌ده و تاونی ناپدید می‌شه. اما این هرگز اتفاق نمیفته. کولتون بین ما ایستاده ، بی حرکت، و غرق در افکاری که من فقط می تونم تصور کنم. مرد بازیگوشی که دیشب عاشقش بودم وجود نداره. می‌تونم حرکت چرخ‌دنده‌های سرش رو حس کنم، متوجه درد شدیدی می‌شم که مطمئنم ناشی از سردرد دیگه ایه که بهش ضربه می‌زنه... اما اگه اون کاملاً یخ زده ، من واقعاً فلج شدم. چشمای تاونی به طرفم میچرخه و منو با بی‌اعتنایی کامل ارزیابی می‌کنه، و قبل از اینکه به کولتون نگاه کنه، لبخندی نرم روی صورتشه. _ "تو منو از خونه دیویس به خونه بردی، خواستی که بیام داخل... ما سکس داشتیم، کولتون. اولین بار که مست بودیم... اونقدر از اینکه دوباره با هم بودیم از خود بیخود بودیم که از کاندوم استفاده نکردیم."
Hammasini ko'rsatish...
11👍 5😱 4
#درهمشکسته #پارت۱۱۱ #فصل_هجدهم صدای زنگ در که از توی خونه میاد ما رو وادار می‌کنه که از هم دور بشیم. گیج نگاهش می کنم. در حالی که بلند می شم و اون به سمت پله ها شنا می کنه، می گه: _"احتمالاً یکی از افراد امنیتیه." _"من‌باز میکنم." اینو میگم و وارد خونه میشم و پیراهن خیسمو از تنم بیرون میارم، خوشحالم که به جای تاپ سفید، تاپ قرمز رنگ رو انتخاب کردم. صدای کولتون رو از بیرون می‌شنوم که بهم میگه: «صبر کن!» ولی دیگه خیلی دیره. درو باز کردم و از ناکجا آباد، یکی از بدترین کابوس هام در مقابلمه. تنها کاری که می تونم انجام بدم اینه که شونه هام رو با دیدن این منظره پایین بیارم. پاهای بلند، موهای بلوند و یک پوزخند تحقیرآمیز تمام چیزیه که میبینم و بعد از کنارم رد میشه و سپس متوقف میشه، سرشو از روی شونه‌اش به عقب بر می گردونه تا به من نگاه کنه. _"حالا دیگه میتونی بری پی کارت دختر کوچولو. وقت بازی تموم شده چون کولتون دیگه بهت نیاز نداره. اون الان تو دستای خوب‌کسیه . مامان اینجاست." فکم میفته، جسارتش منو لال میکنه. قبل از اینکه بتونم صدامو پیدا کنم، طوری داخل خونه میشه انگار صاحب خونه است و منو توی بوی تند عطرش رها می کنه. "کولتون؟" همزمان با ورود کولتون به سالن، صداش می زنم، و حوله ای که برای خشک کردن موهاش استفاده می کنه روی زمین میفته. احساسات متعددی توی چشماش سوسو می زنه، که مشخص ترین شون عصبانیت، اما چهره اش مطلقاً چیزی رو نشون نمی ده. و در مورد کولتون، وقتی چهره اش اینقدر سرد و عاری از احساساته، به این معنیه که طوفانی در زیرش در حال وقوعه. _" اینجا چه غلطی میکنی، تاونی؟" سرمای صداش منو متوقف می کنه اما تاونی حتی ککش هم نمی گزه‌. بدون اینکه تحت تأثیر نیش کلمات کولتون قرار گرفته باشه می گه: _" کلت، عزیزم. ما باید صحبت کنیم. می دونم که مدتیه و..." _"من حوصله چرندیات ملودراماتیک تورو ندارم، پس مزخرف نگو." کولتون یه قدم جلوتر میزاره. _ "تو میدونی که اینجا بهت خوش اومد گفته نمیشه، تاونی. اگر قبلاً تو رو اینجا می‌خواستم، خودم دعوتت می‌کردم." از سمی که صداشو زهر الود کرده عقب میشینم، اما در عین حال عصبانیم. از اینکه اون اینطوری وارد خونه‌ای شده که من تنها زنی هستم که کولتون تا به حال داخلش آورده ، انگار که لیاقت حضور در اینجا رو داره عصبانیم. بی توجه به سردی کولتون با سرخوشی سرزنش میکنه: _"ووی چه بداخلاق..من خیلی نگران تو و وضعیتت بودم و اینکه آیا هنوز حافظه تو به دست آوردی که ..." _" نگرانی تو به هیچ جام نیست! دو ثانیه فرصت داری شروع به صحبت کنی وگرنه پرتت می‌کنم بیرون." کولتون یه قدم دیگه به سمتش برمی‌داره و من می‌تونم فکش که روی هم‌ فشرده میشه و بی‌اعتنایی کاملش به اونو ببینم. _"فقط به خاطر اینکه ازینکه خوب شدنت خیلی کند پیش میره و این که نمی تونی چیزای مهم رو به یاد بیاری عصبانی هستی به معنی نیست که باید اینو سر من خالی کنی." تاونی خنده‌ای محتاطانه می‌کنه و کمی برمی‌گرده و با ناباوری توی چشمانش به من نگاه می‌کنه انگار داره می‌گه: «واقعاً؟ اون تو رو به جای من انتخاب کرده؟» و بعد میگه: "مطمئنم برات سرگرم کننده بودکه پرستارش باشی و ازین‌حرفا عروسک، اما دیگه به تو نیازی نیست." در یک لحظه از جا میپرم، و مثل توپی از خشم به سمتش پرواز می کنم، اما کولتون ازم‌پیشی میگیره. در حالی که بازوی اونو می گیره، خشم به صورت امواج قابل لمس ازش ساطع می شه. _ "وقت رفتنه!" اونو به سمت در میبره و میغره. _ "تو وارد خونه من نمی شی و به رای بی احترامی نمی کنی." _"من باردارم." کلمات از دهان اون شناور می شن در سکوت ناگهانی اتاق می میرن، و با این حال من می تونم اونها رو در حال ارتعاش در داخل کولتون ببینم. بدنش می ایسته، انگشتانش روی بازوی اون‌شل میشه و دندون هاشو به هم فشار میده. یه کم طول می کشه تا به خودش بیاد و اونو به سمت در ورودی بکشه. _"خوش به حالت. تبریک." نیش می زنه و طعنه از کلماتش می چکه. _"مرسی که خبر دادی." شروع به باز کردن در ورودی می کنه که تاونی دستشو آزاد می کنه. _"مال توئه."
Hammasini ko'rsatish...
👍 12😱 8 5