نباید میماندیم
26 714
Obunachilar
+324 soatlar
-307 kunlar
+18130 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
تماشای طبیعت و حیات وحش و دیدن بلاهایی که حیوانات بهطورمعمول به سرِ همدیگه میارن، کاملا قانعم میکنه که دنیا عدالت، انصاف و مهرورزی حالیش نیست و انسان هم اگر همین دوزار تمدن رو نداشت، اوضاعش بدتر بود. ممکنه بگید برخلاف انسان، حیوانات بدون اینکه خباثت داشته باشند یکدیگر رو میدرند، کاری به درست یا غلط بودن این حرف ندارم، اما نتيجهی کارشون [حتی بدون پستی و خباثت] برای حیوان ضعیفی که بیرحمانه قربانی شده، چیزی جز "شر" نیست.
#معین_دهاز
@nabayad_m
❤ 322
به عنوان یک اصل اساسی این رو باید ته ذهنمون نگه داریم:
با واقعیت نمیشه جنگید. تهِ تهش، این واقعیته که پیروز میشه و اگر انکارش کنیم، یا جعلش کنیم یا تحریفش کنیم، گردنمونو سختتر میشکنه. ما شاید بتونیم واقعیت رو فراموش کنیم اما واقعیت ما رو فراموش نمیکنه و کارش رو در سکوت جلو میبره. چه آمادهش باشیم چه نباشیم. چه مقصر باشیم، چه نباشیم. واقعیت بهترین دوست و بدترین دشمن ماست. همهچیز بستگی به این داره که باهاش دوستی کنیم یا دشمنی.
به گلدونت آب نمیدی، واقعیت اینه که اون از بین میره. چه تو خوشت بیاد چه خوشت نیاد. تو فراموشش کردی اما اون فراموش نکرده که به آب و به تو احتیاج داره. چه سهوا، چه عمدا آب نداده باشی، نتیجه یکیه. گُل مراحل مرگش رو طی میکنه.
#معین_دهاز
@nabayad_m
❤ 401
بنظر میرسد جامعهی ایران از نظر سیاسی الان در وضعیتی است که شاهرخ مسکوب توصیف کرده بود:
"نه میتوانم دنیا را عوض کنم، نه این را که هست بپذیرم."
@nabayad_m
❤ 617
تمام لحظههای سعادت میدانستند
که دستهای تو ویران خواهد شد
و من نگاه نکردم _ فروغ
❤ 294
عدهای چنان از محبت، عشق، تشویق و توجه محروماند که اگر دستی به سرشان بکشی، به گریه میافتند. چنان طولانی نادیده گرفته شدهاند که به هر "مهربانی" با تردید و ترس واکنش نشان میدهند.
#معین_دهاز
@nabayad_m
❤ 693
چند ساله عادت دارم بعضی خوابهامو مینويسم. تجربهی جالبیه. فورا بعد بیداری و با چشم نیمهباز باید نوشت. وگرنه فورا فراموش میشن.
❤ 537
دقت کردم، چیزی که در خوابهایم تکرار میشود، این است که انگار دیگران صدایم را نمیشنوند. این موقعیت بارها تکرار شده: حرف میزنم اما جواب نمیدهند، طوری که انگار اصلا وجود ندارم. یا صدا ندارم. در صحنهی خواب، فقط یک شاهدم. بینندهی منفعل و بیاثر، اما اثرپذیر. میترسم، یا دلشوره بالاخره بیدارم میکند.
دیشب خواب دیدم که از پنجره به شهر نگاه میکردیم. یک نور سفید انتهای شهر روشن شد و بالا رفت. نور رشد کرد و افق را گرفت، فهميدم که انفجار اتمی است. به دیگران گفتم "بیایید زود فرار کنیم، با ماشین!". کسی توجه نکرد. بعد دوربین را طرف نور گرفتم، اما شاتر کار نکرد و عکسی نگرفت. نفهمیدم چی شد.
#معین_دهاز
#خواب_هایم
@nabayad_m
❤ 374