〰вℓα¢к🪅яαιηвσω〰
BLACK RAINBOW رنگین کمان سیاه🖤 ؛) 《امیدوارم رنگین کمان پس از هر باران از ابر های دلت خانه نشین آسمان چَشمانت باشد!.. I hope the rainbow After every rain from the clouds of your heart May the sky be your home!...》
Ko'proq ko'rsatish417
Obunachilar
-224 soatlar
-77 kunlar
-5030 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
انسان هر چند وقت یک بار تصمیم بر این میگیرد ک تغییر کند و عوض بشود،
اما پس از مدتی برایش تداعی میشود و متوجه میشود که او هنوز به آن تغییر مورد نظرش دسترسی پیدا نکرده است.
من فکر میکنم که این وضعیت مان نیز مانند تکرار نفرین ناخواستهیی هست که نمیشود از آن رها شد.
انگار پرتمان کردند در یک جنگ نابرابر که هرچی سرباز خودی داشتیم در مقابل چشمان مان هم سنگر غریبه شدند و راه فراری هم نداریم.
با این حال چشمِ امید این خانه و چند نفر دیگر همیشه به ماست، به مایی که این روزها حتی خودمان را به زحمت سرپا نگه داشتیم. :/
✍🏽#azadeh
❤🔥 5💔 3👀 2👏 1👌 1💯 1💊 1
Photo unavailableShow in Telegram
تو می دانی از مرگ نمی ترسم؛ فقط حیف است هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم...
-عباس معروفی
💊 7❤🔥 3💔 3🔥 1👏 1👌 1💯 1👀 1
she was too emotional,had neither the strength to protest nor the endurance of hardship. she would always choose a corner to cry and be entertained by something or her thoughts for hours.
💊 7💔 4❤🔥 3🔥 2👌 2👏 1💯 1👀 1
برای تو!
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت،
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال!
:)
_محمد هروان
❤🔥 7👏 3💯 3🔥 2👌 2💊 2👀 1
می گویند که درد، آدم ها را به هم نزديک مىكند؛
به من بگو کداممان شاد هستيم که این همه از هم دور مانده ایم؟
-اغوز آتای
💊 9💔 5💯 4❤🔥 3🔥 2👌 2👏 1👀 1
داشت به این می اندیشید که او کیست؟ هیچکس
مطلقا هیچکس...
دراز میکشد و به سقف نگاه میکند، همهی آن روز ها تمام شده بود و فقط او مانده بود.
خاطراتش سر از هیچی بلند میکردند،و این سو و آن سو میرفتند،ذهنش تهی است اما نمیداند از چه چیزی تهی شده فقدان چیزی که وجود ندارد یک چرخه بی پایان از سوال ها را به وجود می آورد.
به راستی چه چیزی دلیل اینهمه اتفاقات عجیب است؟
کلافه شده آینهٔ رو میز کنار تخت خوابش را برداشت و نزدیک صورتش آورد و گفت:درود بر هزاران منِ بی نام و نشان و گمشده!
گفت و گفت با هزاران دهان از آن روز های خوب و بد گذشته گفت و جفت گوش هایش حرفایش را شنیدند
تلخ بود؟
بد بود؟
تنها بود؟
بود دیگر،اما عادت هم بود مرحم دل خود شدن هم عادت بود.
✍🏽#azadeh
🔥 14💊 7❤🔥 4💯 3👏 2💔 2👌 1
"داریخماخ" کلمهای است در زبان ترکی،
چیزی میان دلتنگی و بی حوصلگی.
نه این و نه آن، هم این و هم آن.
ᯏ• 🖤☁️ •ᯟ
👌 11💊 7🔥 6💯 6👏 3💔 3❤🔥 1