یکاناتا بیر باخیش
@xanlar_rostami ارتباط با مدیر کانال @ Gh_anizade غنی زاده
Ko'proq ko'rsatish518
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-17 kunlar
-830 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
⚫️نوحه ترکی فوق العاده
◾️شهریاریم سن آقــــا...
یارالی جان یارالی...
ogg_convert_1558850922.mp35.19 MB
چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم
(بعنوان مسافر)
آنروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم
هیچ نگفت و فقط گوش میکرد
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود
گفتم بفرمائید، برام خیلی جالب بود
و برای شما از زبان راننده مینویسم :
یه مسافری بود هم سن و سال خودم
حدودا ۴۰ساله، خیلی عصبانی بود
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون
(یه فحشی داد) هستند
از شدت عصبانیت
چشماش گشاد و قرمز شده بود
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند
من بهش گفتم حتماً حکمتی داشته
و خودتو ناراحت نکن
این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت
مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد ( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود)
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم
سن خطرناکی هست و معمولاً همه تو این سن فوت میکنن
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه
من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان هستم و مسافر نمیدونست
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان
کرایه هم که هیچی!!!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم
من اون موقع شیفت بودم و بیمارستان بودم تازه اون موقع فهمید که من سرپرستار بخشم اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد
گفتم دیدی حکمتی داشته
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری
تو فکر رفت و لبخند زد
من اون موقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده رفتم خونه و کادوی مسافر رو باز کردم
تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم
اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم
من هم به حکمت خدا فکر کردم...
@yekanat4
👆👆👆👆👆👆
🍀#یکاناتا #بیر #باخیش🍀 کانالینا قوشولون
🌸تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
🍃وجود نازکت آزرده گزند مباد
🌸سلامت همه آفاق در سلامت توست
🍃به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
حافظ
◍⃟⚘🍃࿐ྀུ༅🍃═@yekanat4
👆👆👆👆👆👆
🍀#یکاناتا #بیر #باخیش🍀 کانالینا قوشولون
خدايا🙏
بحق اين ماهِ عزيز🖤
به ابروےزینب🖤
به بےقرارےرقیه🖤
به غیرت عباس🖤
به حرمت موی سفید ارباب🖤
ﺁﺭﺍمــــش ســلامـــتـــی
عــــزت، مـــوفــقـــیـــت،
ســربــلــنــدی، ســرافـــرازی
شــفــای عــاجــل بــیــمــاران
عـاقــبــت بــخــیــری جــوانــان
را نــصـیــب هـمـه مـا بـفــرمــا🤲
@yekanat4
👆👆👆👆👆👆
🍀#یکاناتا #بیر #باخیش🍀 کانالینا قوشولون
#تلنگر 📚
اگر نادانها تحقیرمان کردند
ما لبخند بزنیم به سطحی نگریشان
و اعتماد بهنفسمان را تقویت کنیم
اگر تنگ نظران کارمان را بیارزش شمارند
ما مصممتر شویم که داریم کاری میکنیم
که مورد تنگ نظری واقع شده و این خود دستاورد کمی نیست.
گاهی حسادت برخی، مهر تاییدی است بر درستی کارمان...
اگر کجاندیشان دلسردمان کنند ، ما ناامیدی را به مبارزه با امید دعوت کنیم و انگیزهها را مرور میکنیم
اگر اطرافیان بجای همراهی دشمنی کنند
ما خوداتکایی را تمرین کنیم و خوشبین و صبور باشیم.
@yekanat4
👆👆👆👆👆👆
🍀#یکاناتا #بیر #باخیش🍀 کانالینا قوشولون
"الگوی زیبایی برای دیگران باش"
سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد.
از ایمان سخن نگو! بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کند.
از عقیده برایش نگو! بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد.
از عبادت برایش نگو! بگذار آن را جلوی چشمش ببیند.
از اخلاق برایش نگو! بگذار آن را از طریق مشاهده ی تو بپذیرد.
از تعهد برایش نگو! بگذار با دیدن تو، از حقیقت آن لذت ببرد.
بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند.
احمد_شاملو
@yekanat4
👆👆👆👆👆👆
🍀#یکاناتا #بیر #باخیش🍀 کانالینا قوشولون
✳️ *اسرارِ سوختن نی*
❇️ نی، گیاهی است خودرو و در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب و زهکشهای مزارع میروید.
در برخی مناطقِ ایران، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب آتش را در انبوه نیزار رها میکنند تابسوزانند و این سوختن تا سحر ادامه دارد.
در دل شب، به هنگام سوختن نیزارها، صداهایی عجیب و پُر از اسرار بگوش میرسد و تا سحر غوغایی برپاست...!
دمادم صبح و قبل از طلوع آفتاب،به نیزارسوخته میروند؛ بعضی از نیها نسوختهاند، ولی در آتش سرخ شده، یا به قولی پخته شدهاند.
نیهای سرخ شده را جمع آوری میکنند و از بین آنها، جدا سازی آغاز میشود.
برخی از نیها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند، برای *سازِ نی اصیل* مناسب اند.برخی برا فلوت، نیلبک و دوسازه یا قُمشیه [قوشمه، قُشمه، جفتی، دوسازه؛ از سازهای بادی خراسان شمالی] و.... غیره به کار می روند.
◀️ اما موضوع اینجاست! 👇🏿
آن دسته از نیها که ساز میشوند، باید زمانی که نواخته میشوند، اسرار سوختن را بیان کنند.
مولانا در اولین بیت از دفتر اول، در مثنوی خود از "نی" میگوید:
بشنو از نی، چون حکایت میکند،
از جــداییهــــــا شـکایت میکند.
اما در عرفان، یکی از معانی *نِی*، *نه* است، یعنی؛ نیی، نیستی، هيچی...
در حقیقت، *نِی*، نماد انسان فارغ از خود است، دلباختهی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی.!
و پایینتر از همه خود را میانگارد، ولی در مقابل، به درکِ اشرف مخلوقات رسیده و میداند که معشوق از او، تعهد گرفته و او مَنیَت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دوگانگی و چندگانگی گذشته، وحدت ساخته و جز "او" را نمیبیند.
نی حدیث راهِ، پـر خون میکند،
قصههای عشقِ مجنون میکند.
یکشب آتش در نیــستانی فتــــــــاد،
سوخت، چون اشکی که بر جانی فتاد.
شعله تا سرگرم کار خویش شد،
هر نیای شمع مزار خویش شد.
نی به آتش گفت:کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن،مطلوب چیست؟
گفت آتش: بیسبب نفروختم
دعوی بیمعنیات را سوختم
زانکه میگفتی نیام، با صد نمود،
همچنان در بند خود بودی، که بود.
مرد را دردی اگر باشد،خوش است،
درد بی دردی، علاجش آتـش است.
با چنین دعوی، چرا ای کم عیــار،
برگ خود میساختی هر نو بهار؟
◀️ در میان نیهای سرخ شده، تعدادی نی سرخ شده و پخته کوتاه نیز میماند،که توان فریادِ "ساز" را ندارند،آنها نیز عاقبتی عجیب دارند!؛
آن نیها، قلم میشوند، می نویسند،می خروشند،میگویند، می نالند و شِکوه میکنند، آگاه میکنند و گاهی هم عاقلانه بیصدا و خاموش می مانند.....!
@yekanat4
👆👆👆👆👆👆
🍀#یکاناتا #بیر #باخیش🍀 کانالینا قوشولون
بوی سیب
فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی بر شما عزیزان همیشه همراه
تسلیت باد🕯🖤
🖤🌙🖤تاسوعــــا
🖤🌙🖤و عاشـورای
🖤🌙🖤حسینــی
🖤🌙🖤ایــــــام
🖤🌙🖤ایثــــــار
🖤🌙🖤عشـــــق
🖤🌙🖤بندگــــی
🖤🌙🖤وآزادگی
🖤🌙🖤برشـما
🖤🌙🖤دوستان
🖤🌙🖤عزیز و
🖤🌙🖤گرامی
🖤🌙🖤تسلیت
🖤🌙🖤بــاد
🖤🖤
_سيب_و_حرم_حبيب_و_حسين_غريب_و_کرببلا.mp38.16 MB
⚫️ روضه ای یک کلمه ای: ایران
گریه می کنم پای روضه ای یک کلمه ای: ایران
زیر عَلَم بی کسی اش سینه می زنم، مویه می کنم برای دو شهید گمنامِ بی نشان: «مروّت» و «مدارا».
حافظ ایستاده بر مزارشان می گرید و می گوید:
این دو شهید، کشتگان همین مردمانند.
آسایش دو گیتی نصیبتان نمی شود که عقوبتِ کشتنِ این دو عزیز، هم دنیایتان را دوزخ می کند و هم عُقبایتان.
مردم اما حافظ را نمی شنوند. بازار هیاهو و غوغا و خشم و خشونت چنان پر ازدحام است که صدای حافظ به گوش کسی نمی رسد.
مولانا زمین را نشانم می دهد و می گوید: ببین، خون را به خاک ببین. تقدیر این سرزمین را ببین. خون به خون شستن محال آمد محال.
این مردمان شوربختند، می دانی چرا؟
چون قرن هاست شوری خون به کامشان خوش آمده است.
هر کس با هر چه که دارد خون دیگری را می ریزد.
دست بر زخم هایم می گذارم، جانم مجروح است، چقدر تیر در تنم است، چقدر تیغ بر روحم کشیده اند، قدم از قدم خون از روانم می چکد.
شمع کوچکی در دستم است، کوچه به کوچه شام غریبان «انسان» را گریه می کنم، هر کس که می رسد شمع کوچکم را خاموش می کند.
یتیمانی دارم، بی پناه، که به زنجیرند، به اسارت می برندشان.
نوزاد شیرخواره ام، «شفقت» شیر ندارد، دارد از گرسنگی می میرد.
این مردمان آب را بر جوان برومندم« اعتدال» بسته اند.
دستانش را بریده اند، گمان می کنند که به شمشیر افراط پیروز این میدانند.
این سر که بر نیزه هلهله کنان می برندش، «خرد» است.
این جنازه که بی کفن افتاده است، این سر که بی تن است، وطن است، وطن است، وطن است…
✍️#عرفان_نظرآهاری
@yekanat4
👆👆👆👆👆👆
🍀#یکاناتا #بیر #باخیش🍀 کانالینا قوشولون
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.