cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

صدای واژه🍂 محمد برزگر🎧

ارتباط با مدیر کانال @BARZEGARM7

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
215
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
-530 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

. شنیده ام چشم به راه باران پاییزی کنار پنجره اتاقت می نشینی و بوسه بر سیگار می زنی خوش به حال سیگارها شنیده ام تنهایی به کافه می روی خیابان ها را متر می کنی بی دلیل می خندی شنیده ام خواب هایت زمستانی شده اند روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه... راستی! کنار همیشگی هایت شب های تنهایی، دلتنگ من هم می شوی؟ #روزبه_معین 🎙 : #محمدبرزگر @sedavazhe Instagram👇🌹 Mohammad.barzegar238
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 14
03:10
Video unavailableShow in Telegram
29.46 MB
👍 10
03:10
Video unavailableShow in Telegram
29.46 MB
«‍روایت لیلی زار» مجنون که باشی از هر طرف که بروی به لیلی می رسی. مقصد همه جاده ها لیلی است. میان این هم زنجیر که نامش عقل است، من جنون رهایی را انتخاب کردم و آن روز که فهمیدم لیلی نام دیگر آزادی است، از هر چه زندان که بود گریختم. لیلی نسیم بود، لیلی غبار بود، لیلی را به زندان افکندن نمی توانستند. لیلی سبک بود، لیلی رها بود، لیلی بر چشمم نشست و من هر جا که رفتم لیلی دیدم. در هر شهری، لیلی شهربانو بود و در هر قصه ای، لیلی شهرزاد. من مشتی لیلی داشتم و به هر جا که رفتم، لیلی پراکندم، به کوه و به صحرا. من در دریا لیلی کاشتم، در شوره زار هم. امروز لیلی را دیدم که روییده بود؛ در گندمزار لیلی روییده بود. دیدمش، از قواره های آسمان برای خود  پیراهن دوخته بود. پیراهنش کرشمه ای فیروزه ای داشت و سوزن سوزن منجوق ستاره بر آن می درخشید . روز بود اما گیسوان لیلی شب بود؛ مشکی. اگر لیلی خوشه گندم است پس هر لیلی، بسیاران خواهد شد. لیلی را اگر بچینند، لیلی را اگر به آسیا برند، لیلی را اگر بکوبند و بر مشت ها بفشارند و بر تنور داغ و درفش بچسبانند، لیلی تمام نمی شود،لیلی، لیلی تر می شود، لیلی گندمی است که سرانجام نان خواهد شد… #معاصر 🎤 : #محمدبرزگر @sedavazhe
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 11
پس از عمری به باطل سر نهادن در پی ات، ای عشق! کجا پیدات خواهم کرد؟ پیش که؟ کی ات ای عشق؟ در این'گل-پوچ' طولانی، گلی رو کن فقط یکبار پس از صد مشت پوچ خالی پی در پی ات ای عشق! گم اندر گم، چه راهی تو که پایانت رسیدن نیست؟ اگر چه بیش و پیش از هر رهی کردم طی ات ای عشق! به جر افسانه ی'نه' از گلوی تو نزد بیرون دمیدم هر چه افسون های 'آری' در پی ات ای عشق! اگر موعود من با توست، هر بار از چه میبینم تورا اما نمی بینم به همراه وی ات ای عشق! به شوق باده ای نوشین دوباره خالی اش کردم ولی کاری نبود این بار هم گویا می ات ای عشق! #حسین_منزوی 🎙 : #محمدبرزگر @sedavazhe
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 15
دردهای من گرچه مثلِ دردهای مردمِ زمانه نیست دردِ مردم زمانه است مردمی که چینِ پوستین شان مردمی که رنگِ روی آستین شان مردمی که نامهایشان جلدِ کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند من ولی تمامِ استخوانِ بودنم لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند انحنای روح من شانه های خسته ی غرور من تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است کتفِ گریه های بی بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است درد ، حرف نیست درد ، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟ #قیصر_امین پور 🎤 : #محمدبرزگر @sedavazhe http://www.instagram.com/m.barzegar18
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 9
من در ابتدای میانسالی سنگ می اندازم جلوی پای زندگی و لی لی کنان مردان زیادی را از یاد می برم من زنان زیادی را زیسته ام آن هایی که از شنیدن صدای چرخ و فلکی در کوچه رستگار شده اند در پناهگاه ها مشق شب نوشته اند در باجه تلفن دوستت دارم شنیده اند در کوچه بالای مدرسه قرار ملاقات گذاشته اند پشت پیکان پارک شده بوسه داده اند زنانی شبیه غیبت های کلاس های دانشکده دلدادگی ها، کلنجارها، مشروطی ها آن ها که سرانجام امضا کرده اند و وصل شده اند زنانی که لابه لای سبزی خوردن و دیگ آبگوشت کتاب های شعر فروغ را ورق زده اند لابه لای قسط ها و قرض ها از رویای برج ایفل بالا رفته اند و در رختخوابی از چه بوده ام، چه هستم، چه خواهم شد؛ مادرانگی را به تعویق انداخته اند من زنان زیادی را زیسته ام زنانی که هشت بار باور کرده اند هشت بار خیانت دیده اند هشتاد و هشت بار بی باور شده اند من زنانی را زیسته ام که از یک سنگ قبر پریده اند و یتیم شده اند یک شبه در رختخوابی دو نفره سرد شده اند آن هایی که امضا کرده اند و فصل شده اند من زنان زیادی را می زی ام زنانی شبیه کافه های زیر پل کریمخان شلوغ، تلخ شبیه قرمزی هوسناک ته سیگارهای کنت ملاقات های گس پیشنهاد های چرند همیشگی یک نیشخند تمیز، و به گزینه تنهایی اجباری یک چشمک ریز زنانی پر از کشیده های نزده آغوش های بسته حرف های نگفته زنانی تنها اما مشغول زنانی بی مرد اما پر از دوستان مردانه خوب زنانی پر از هیجان، پر از قرص های ضد افسردگی زنانی نزدیک اما دور افتاده از مادرانگی شبیه عاشقانگی، شاعرانگی شبیه یک ماشین و یک پخش صوت و یک اتوبان بی انتها... گاهی تا ته زندگی زنانی که رنگ می پاشند به موهایشان، ناخنهایشان زنانی که دلتنگ می شوند و کوتاه می کنند و جیغ می کشند در درونشان من با قاب عکس ها سلفی میگیرم و با زندگی کل کل می کنم من شانه هایم را روی اجاق گاز گرم می کنم... #؟؟؟؟ 🎤: #محمد_برزگر @sedavazhe http://www.instagram.com/m.barzegar18
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 13
هیچ‌چیز به اندازه‌ی ساده بودن، شیک نیست. ساده بودن، آسان نیست. خیلی هم دشوار است. تو بی‌نقاب، بی‌پرده و راحت باشی و همزمان، قوی باشی و حس‌گرهایت هم کار کند. دور از تفرعن و تکبر، حرف بزنی، ساده بیایی و ساده بروی. سادگی، شفافیت است و ربطی به ساده‌لوحی و حماقت ندارد. سادگی در خود سکوتی دارد. آدم اگر پُر باشد، دلیلی برای پیچیده نشان دادن خود ندارد، دلیلی برای عوض کردن خود و نقاب‌گرفتن ندارد‌. پیچیدگی‌های ساختگی، همه از ضعف است. نیچه میگوید: آب را گل‌آلود می‌کنند تا عمیق به نظر برسد. ؟؟؟ 🎤: #محمد_برزگر @sedavazhe http://www.instagram.com/m.barzegar18
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 14👎 1
زیر مجموعه ی خودم هستم مثل مجموعه ای که سخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم گرچه باغ من از درخت تهی ست عشق آهوی تیزپا شد و من ببر بی حرکت پتوهایم خشمگین نیستم که تا امروز نرسیدم به آرزوهایم نرسیدن رسیدن محض است آبزی آب را نمی بیند هرکه در ماه زندگی بکند رنگ مهتاب را نمی بیند دوری و دوستی حکایت ماست غیر از این هرچه هست در هوس است پای احساس در میان باشد انتخاب پرنده ها قفس است وسعت کوچک رهایی را از نگاه اسیر باید دید کوه در رشته کوه بسیار است کوه را در کویر باید دید گرچه باغ من از درخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم شعر را، عشق را، مکاشفه را همه را از نداشتن دارم... #یاسر_قنبرلو 🎙 : #محمدبرزگر @sedavazhe http://www.instagram.com/m.barzegar18
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 15
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست چنین که یخ زده تقویم‌ها اگر هر روز هزار بار بیاید بهار کافی نیست به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند برای کشتن حلاج، دار کافی نیست گل سپیده به دشت سپید می‌روید سپیدبختی این روزگار کافی نیست خودت بخواه که این روزگار سر برسد دعای این همه چشم‌انتظار کافی نیست #فاضل_نظری #محمدبرزگر @sedavazhe http://www.instagram.com/m.barzegar18
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 23
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.