𝐻𝒶𝓇𝒻 𝒹𝑒𝓁
✨﷽✨ هَـمـیــشِـهـ بـــاکـســی دَردِدِل کُـــنــیــد کـــِهـ دوتــا چــیـــز داشــتــــِه بــاشــِهـ... یِــکـی دَرد.... یــِکــی دِل.... کـانـال اشـعـار"✓ حـرفـ هـای ازجـنس دلـ"✓ بـهـتــریــنــ مـوزیـکـ هــا "✓ بــهــتــریــنــ عـکـســ" ✓ حمایت کنید💞
Ko'proq ko'rsatish785Obunachilar
-224 soatlar
-147 kunlar
-9030 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Обуначиларнинг ўсиш даражаси
Ma'lumot yuklanmoqda...
عباس معروفی چقدر قشنگ میگه:
به همین سادگی آدم اسیر می شود
و هیچ کاری هم نمی شود کرد.
نباید هرگز به زنان و مردان عاشق خندید،
همین جوری دو نگاه در هم گره میخورد
و آدم دیگر نمی تواند
در بدن خودش زندگی کند
میخواهد پر بکشد💕
مشاوره تلفنی با من داشت، صداش مهربون بود اما فرسوده، فرسودگی از سایش زیاد برمی خیزد.
شروع کرد به تعریف داستان زندگیش
نامزد بودیم، هیچی نداشت، چرا وام داشت، قسط داشت، قرض داشت، می گفت: دوستم دارد، راستی یادم رفت بگویم من از یکی از شهرهای کوچک اطراف تبریز تماس می گیرم.کوچک که میگویم یعنی همه همدیگر را می شناسند.
قرار شد دست به دست هم بدیم زندگیمون رو بسازیم، من پول گذاشتم اون پول گذاشت، شرکت زدیم، خاک خوریهای زیادی کشیدیم، اجاره های زیادی دادیم تا کم کم کار جون گرفت، عقد کردیم... بعد از چند وقت اگر مسئله ای برامون پیش میومد همسرم به جای اینکه کمک کند مسئله رو حل کنیم داد می زد و می گفت: کاش با تو ازدواج نمیکردم، ازت متنفرم، کی از دست تو خلاص می شم... این رفتارها آنقدر ادامه پیدا کرد تا اینکه یک روز مستقیم گفت: دیگه دوستم نداره، مهریه ام رو بخشیدم و طلاق گرفتم یعنی در واقع مجبور به طلاقم کردند.مگر می شود جایی که دوستت ندارند ماند؟
اینجا که رسید آهی کشید و گفت جدا شدیم و چون همه چی قانونا به نام او بود من دست خالی از اونجا آمدم بیرون.
۵ ماه گذشت اینکه چطور گذشت بماند...داشتم عادت میکردم که برگشت... گفت: که پشیمونه، گفت: دیگه اشتباهات قبلش را تکرار نمی کنه گفت: من رو دوست داره
ازم خواست دوباره ازدواج کنیم.
اینجا که رسید انگار صدا در گلویش شکست
گفتم:قبول کردی؟
گفت: آره فک کردم واقعا برای جبران آمده
ما دوباره عقد کردیم، اما ۳ ماه از عقدمون که گذشت دوباره شروع کرد بی توجهیاش، با این و اون صحبت کردناش، پنهان کاریهاش و زمزمه هایی که من تو رو نمی خوام، و بدون تو خوشبخت ترم، و حقم از این زندگی بیشتره...بذر اندوه بود که در زمین من کاشته می شد...کارهاش، رفتارهاش شبیه مردهای متاهل نبود، رفت و من ماندم با دومین طلاق، با پدر پیری که حتی نمی توانست از حقم دفاع کند...ازش خواستم سهم من را از شرکت بدهد، هیچوقت لحن آن روزش را فراموش نمی کنم یک ابرویش را انداخت بالا و پوزخندی زد و گفت: تونستی بگیر، من هم نتوانستم، راستش هیچوقت حریف بی مهریهایش نشدم،مدرکی نداشتم، از بازار گردی و خرید وسیله ها از اجاره دادنها و دنبال مشتری گشتن ها...
آنجا بود که تسلیم شدم و سپردم به روزگار
چند ماه گذشت شنیدم ازدواج کرده، بچه دار شده و کارو بارش گرفته، در شهر کوچکمان میدیمشان بایک شاسی بلند رفت و آمد داشت، خوشحال بود و گویی خوشبخت
و من هم انگشت نمای شهر کوچکمان
سکوت کرد و آهی کشید
گفتم: میدانم اندوه قلب آدمی را کش سان می کند، از من می خواهی کمکت کنم ببخشی؟
گفت می شود به نظرتون این همه ظلم را بخشید؟
گفتم نه اما می شود رها کرد
گفت: دیروز شنیدم در جاده تهران تبریز تصادف کردند و فوت کردند
گفتم: متاسفم
گفت:لعنتی نباید می مرد باید تاوان می داد
هر دو ساکت شدیم
و شب از شب پر شد
و من این روزها دوباره با دیدن داستانی شبیه این داستان، یاد مراجعه ام افتادم ...
دکتر مارال پرهیزکار
رواندرمانگر
👍 1💔 1
عجیبترین قسمت دوست داشتن
همونجاست ڪه ازش بشدت ناراحتی،
ولے نمیتونے قهر بمونی.
چون صحبت ڪردن با اون آدم
یه نیازه برات،
مثل نفس ڪشیدن،
و هیچڪس بجز خودش نمیتونه نجاتت بده
زندگى هر چى بخواى بهت نميده؛
چيزهايى كه لياقتش رو دارى بهت ميده..
سنت که بالا میره دیگه برات مهم نیست کی بهتر حرف میزنه یا قشنگ تر ابراز علاقه میکنه یا خوشتیپ تره، این که کی بهتر میفهمتت برات مهم میشه👌❤️🌺
زیبایی زن ؛
در خط و خال صورتش نیست،
بلکه زیبایی واقعی در یک زن،
در روح او انعکاس مییابد؛
که همان محبت و توجهی است که
عاشقانه ابراز میکند
و شور و عشقی است که نشان میدهد.
✾✦⃟✦⃟░⃟❤️✾
🌻🌺🌻
رفاقت با بعضیها رنگ دنیایت را عوض میکند...حضورشان میشود شادی لحظاتت و همدم تمام غصه هایت....رفاقت با بعضیها علم را زیر سوال میبرد ...خواهرانهترین و برادرانهترین نسبتهای خونی از وجود آنها متولد میشود....
بعضی وقتا باید رفت من هیچوقت از گم شدن نترسیدم من از پیدا نشدن میترسم! بچه که بودم، برای اینکه بفهمم کیا دوستم دارن میرفتم یه گوشه قایم میشدم و صدام در نمیومد؛ انقدر اونجا میموندم تا که خسته میشدم و خودم از پناهگاهم بیرون میومدم! اینکه کسی دنبالم نگشته بود خیلی سخت بود اما... اینکه حتی کسی متوجه نبودنم نشده بود، بیشتر عذابم میداد! هنوزم که هنوزه هر چند وقت یه بار، همه چیو میذارم و میرم، هنوزم امید دارم به اینکه بالاخره یه نفر پیدا میشه که نبود من به چشمش بیاد و بخواد که منو پیدا کنه ولی... این روزها دیگه نمیرم یه گوشه قایم بشم تا کسی بیاد و پیدام کنه؛ آخه کسی که دور خودش دیوار میکشه منتظره یه نفره تا بیاد و این دیوارها رو بشکنه و نجاتش بده اما من از منتظر بودن خسته ام، من میون یه عالم آدم که هیچکدوم منو نمیشناسن، نشسته ام و میخندم و حرف میزنم و... تنهام! من خیلی وقته گم شدم، من...دیگه هیچوقت پیدا نمیشمـ،،
👍 1
ب رسم همیشگی مون مرسی ک هستید
لطفا دوستان خود رو دعوت کنید به کانال 😘😘😘😘🙏
مرســـــــــــــی ڪ هستـــــین
♥️🤏