جدا افتاده از من
دارای محتوای قابل ارائه. https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-312429-wkiiF3W
Ko'proq ko'rsatish207
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+27 kunlar
+230 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
از اونجایی که هر چند وقت یک بار برمیگردم به این آلبوم، چند روزه روی این قطعه قفلم. «در آینهی آسمان» درخشان و روشنه و طبق ذائقهی من بهترین آلبوم کلهره. باید خودت رو بسپری دستش و اگر بگم میتونه مستت کنه بیراه نگفتم. شاید نهایتا یه چند درصدی بزرگنمایی کرده باشم.
@joda_oftadeh
10-Keyhan_Kalhor_Kayhan_Kalhor_Ali_Akbar_Moradi_Choopi.mp320.03 MB
این بمونه به یادگار از امشب که واقعا جالب بود و این تیکهی تنهایی رانندگی کردنش هم جالبتر.
+امروز رو فقط الکل میتونه بشوره ببره.
Repost from حلقه سوم
طرفین این دوقطبی، هر دو گروه انقلابی/اصولگرا و برانداز/مخالف انقدر در افراط و تفریط غرق شدید که از شکاف گذشته و تخته گاز به سمت نابودی میرید. هزینهی حرف زدن، فکر کردن، نظر دادن و کنشگری رو انقدر بالا بردید و دایرهها رو انقدر تنگ کردید که عملا هیچ اجتماعی معنادار نیست. برای عدهایتون هرکس مخالف شما باشه پسمانده و یا منافق و یا دورو و خائن و انقدر حلقه تنگ شده که همدینهای خودتون ازتون بیزارن. از طرفی عدهایتون انقدر به همگان انگ پروژهبگیر و مزدور زدید که تکثرگرایی و آزادی رو لگدمال کردید. هزینهی حرف زدن و کنشگری رو نه فقط به اندازهی سایبربولی که تا درگیریهای لفظی و رسوا کردن همدیگه پیش بردید. نتیجهی این کار نه دغدغهمندیه، نه انقلاب و نه ساخت اندیشه، تنها و تنها افراد رو به سمت انفعال و ترس پیش میبره. چشم انداز زندگی رو قربانی تعصبات افراطی و هیجانهای تفریطیتون میکنید.
بچهها همه چیز در برندینگه جدی. این مهشاد گودرزی رو ببینید مثلا. تا جایی که من دیدم توی دوندههایی که دارن از دویدنشون تولید محتوا میکنن پر فالورترینه ولی خب خیلی هم دوندهی جدیای نیست. ینی مثلا شما استراوای این آدم رو نگاه میکنید عددهای عجیبی نمیبینید به علاوه اینکه کلا میبینید ماههاست که ندویده (حالا این احتمال وجود داره که تمریناتشو هاید کرده باشه که بعیده). حالا نمیگم دوندهی خوب بودن لزوما به پیس و عدد و ایناست ولی خب یه ملاکیه برای فهمیدن سطح اون آدم. بعد ولی یهو میاد یه ریلز میذاره که صبح عقدش داره میدوه و خب آدم حس میکنه اوه چه دیسیپلین قوی و درخشانی که طرف صبح عقدش داره میدوه. جالبه برام که چهقدر خوب این برندینگه داره اتفاق میفته. نمیگمم بده اصلا. کلا ارزشگذاریای ندارم و صرفا برام جالبه.
اینم میخواستم روز اول تیر بذارم اینجا چون جنیس جاپلین برای من یادآور تابستونه. ولی یادم رفت. احتمالا دلیلش اینه که پارسال تابستون پیداش کردم و توی گرمای چهل درجه با آهنگاش میدویدم. ولی اگه من توی تابستون پیداش نمیکردم هم فکر کنم بازم برام یادآور تابستون بود. امیدوارم این جنون تابستون سگی رو توی آهنگاش ببینید.
@joda_oftadeh
Me And Bobby Mcgee.mp310.38 MB
بچهها کلمهی کوچک براتون کلمهی عجیبی نیست؟ چهار بار تکرار کنید کوچک تا متوجه بشید چی میگم.
بهم گفت تو همیشه در مقابل همهی کارها طرف کوچکتر علامت بزرگتر/کوچکتر ریاضی بودی و کارهای دیگر در طرف بزرگتر. در واقع «اضطراب» همیشه در طرف بزرگتر بوده. متاسفانه این توصیف دقیقی بود. راستش من همیشه به اضطراب باختهام. اغراق نمیکنم اگر بگویم که سالهاست با اضطراب وارد رینگ میشوم و هر بار زخمیتر از دفعهی قبل از رینگ خارجم میکنند. همیشه از اضطراب کوچکتر بودهام و هیچوقت نتوانستهام خودم را قانع کنم این که فکر میکنی از آن کوچکتری دلیل نمیشود واقعا کوچکتر باشی. این تصویر و این داستان مدام من با اضطراب برایم غمانگیز و موجب استیصال است. یادم رفت بگویم که گویندهی جملهی اول در ادامه قید کرد: حتی در چای ریختن. مجددا متاسفانه این هم خیلی دقیق بود. من قبل چای ریختن برای مهمان یک دور مضطرب میشوم و بعد تلاش میکنم تمام دهها و شاید صدها دفعهای که چای ریختنم موفقیتآمیز بوده را مرور کنم و بعد خودم را قانع کنم که زیر گاز را روشن کنم.
ظاهرا از مرحلهی «اضطراب موقعیت» رسیدهام به مرحلهی «اضطراب فراگیر» و واقعا این فراگیر چه واژهی دقیقی است. با اضطراب میخوابم و صبح به محض چشم باز کردن اولین چیزی که به سراغم میآید اضطراب است. وقتی میگویم اولین چیز یعنی واقعا اولین چیز. یعنی حتی قبل از اینکه به این فکر کنم که ترجیح میدهم برای صبحانه موز و کره بادام زمینی بخورم یا چای شیرین و پنیر ویلی و حتی قبل از اینکه یادم بیاید که امروز باید فلانی را ببینم و یا حتی یادم بیاید که امروز چند شنبه است. احاطه شده و غرق در اضطرابم و تا چشم کار میکند چیزی شبیه خشکی نمیبینم.
قبلا تصویرم از اضطراب، کولهای سنگین بود که نمیتوانستم زمین بگذارمش. اما الان حتی تصویری هم ازش ندارم. وقتی تلاش میکنم تا از آن تصویری در ذهنم بسازم، به خودم میرسم. آنقدر با من است و آنقدر از من است که وقتی میخواهم او را ببینم هم باز به خودم میرسم.
این میتونه به عنوان موسیقی متن امروز و روزهای آینده تصویب بشه.
@joda_oftadeh
Daft_Punk_Veridis_Quo_Officia.mp36.00 MB
اینو توی توییتر روم نمیشه بنویسم چون مربی میبینه.
آقا ما همیشه پنج و نیم میریم پردیسان تمرین و خب سگ پر نمیزنه تقریبا، ینی الان که فصل دویدنه و کلا آدمهای بیشتری دارن میدون هم خلوته نسبتا. بعد من امروز چون جورابمو پیدا نکردم تمرین ساعت بعدی ینی هفت رو رفتم و بچهها، چه زیبارویانی جدی. حظ بصری و مایهی آرامش روان. بعد آدم اینا رو میبینه روش نمیشه عین خر زوزه بکشه خیلی سنگین رنگین میدوه و در عین حال بهتر هم میدوه چون خب زشته دیگه به هر حال. خلاصه که دیگه وعدهی ما ساعت هفت پارک پردیسان.
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.