کـــؒؔــاؒؔنـــؒؔــاؒؔل خـــؒؔــصـــؒؔــوۘۘصـــؒؔــی کـــؒؔــلـــؒؔــبـــؒؔــه شـــؒؔــعـــؒؔــر وۘۘ اؒؔد۠ب
کانال گلچینی از بهترین شعرهای ادبی پست های آموزنده و سخنان بزرگان متن های ادبی و عکس نوشته https://t.me/+ZxyCMrzAVnYzNGRk
Ko'proq ko'rsatish1 015
Obunachilar
-424 soatlar
-67 kunlar
-1930 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Photo unavailable
غروب ها خیالت...
شراب نابی است
جرعه ای مینوشم
مستم میکند
میروم سمت قلم
سمت غزل
وگرنه من کجا...!!
مستی و
قلم و
شعر و غزل کجا...🌾🦋
#مژگان_م
#دلژین
@morizzn
❤ 1
1720
شانه هاے اطلسے تو ،
اگر سهم من باشد.
شب هاے تو اگر ،
به اسم من باشد.
حریر دست هایت اگر نوازشگر ،
تنِ مردانه ام باشد.
شرابِ چشمانت اگر ،
پیمانهء شعرِ من باشد.
دیگر قلم از دستم نمے افتد.
با واژه ها غوغایے به پا میکنم...
از هرم نفس هاے تو ...
خورشید را خِجل مے کنم.
در آغوش لطیف زنانه ات ،
مهمان ماه و پروانه مے شوم.
خطے از عشق بر اَبروے تو مے کشم...!
به مُنادے اذان نگاهت ...!
رو به قبلهء بودنت...!
بر سجادهء شعرم ،
نمازے به زیباے عَرشِ تو ،
ای خدای زمینیم ،
ادا میکنم.
گیسوے پریشان تو را ،
مامن خستگے هایم میکنم.
مے رقصم به صداے تو ،
به دورِ ماه.
سوگند به عشق سوگند به شعر...
دیگر چیزے نمے خواهم ، نمے خواهم.
#سیامڪ_جعفرے (#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦❀
1900
Repost from شهرکبود
Photo unavailable
مو
به موی دریا
غرق زنیست که
در سایه روشن خیال
تنهاییاش را
موج میزند
✍#اڪرم_نورانی
📚#خوشه_خوشه
3320
ای عشق
ای آدم اساطیری من
ای هزار خاطره ی پنهان در قلب من
برهوت خیس رفتنت
آتش غم را چنان در دلم افروخت
که صد حنجره پر از فریادم
هنوز و هنوز....
جا مانده آغاز نگاهم
بر آخرین نگاه تو
هنوز وهنوز...
در جاده های خیس رفتنت
جاه مانده تمنای دو چشمم بر
حسرت ماندنت
هنوز وهنوز....
سالهاست احساسم
ولگرد کوچه های تنهایست
یاد باد آنشب بارانی،که عشق ات ریشه دواند
در اعماق جانم.
ومن از سرشوق، شکوفه شکوفه جوانه زدم
ولی افسوس.....
چه زود گذشت فصل این بهار.
هنوز گندمزار آغوشم حتی
سایه نسیم دستان تورا ندیده بود
که باد زوزه کشان عطر تورا ربود
کاش...
میدانستم این آزمون خیالی بیش نیست
که صلابت آدم بودنت
حوا را بیهوده تا نهایت شوق
می کشاند به هیچ...
کاش میماندی
تا غنچه های احساسم پر پر نمی شدند
رفتی...
ولی،هنوز....
دستانم بوی سیب
میدهند
#مدینه_ترکاشوند_حدیث
3610
🫧
کلمه را
تو را
از همه جا بر می دارم
تا شعر نشدم
زندگی کنم
حالا که من
دیر ماندم از بهار
تو به شاخه بر می گردی؟
#فرزانه_صیـاد
🌸🍃
3830
صبحها دو فنجان چای بارنج میریزم
کفشهایت را واکس میزنم
لباسهایت را اتو میکشم
کمی از عطرتت در هوا میپراکنم
هرصبح دلیست بی قرار که عطش دیدار
تورا دارد
شاید ندانی
این خیال لعنتی
هر صبح دربدروپرسه زنان
در عمق چشمانم،در قلب ویرانم
تورا میجوید
تورا میخواهد
کجایی مادر؟
که سخت دلتنگتم....
مدینه ترکاشوندحدیث
3810
نامت
ستاره وار
می درخشد
در آسمان شعرم
و
من
شاعر تبسم توام...!
✍#زری_محمدپور
4620
Photo unavailable
کاش می شد عشق را از شاپرکها هم شنید
#ثریا_شجاعی_اصل
❤ 1
10240
Repost from soraya_shojaei
Photo unavailable
کاش می شد عشق را از شاپرکها هم شنید
#ثریا_شجاعی_اصل
1100
دِگر بس است...
مرد بودن و پُر از ،
درد بودن.
مثل ڪوہ بودن و تهے ،
از رود بودن.
پُر از زخم بودن و شڪستن ،
بغض در گلو.
دگر بس است...
پنهان ڪردن اشڪ ،
گوشهء چشم.
خندیدن و سوختن...!
بس است ، بس است :
نوشیدن درد بہ ،
پیالهء شعر.
شمع شدن و آب شدن ،
بہ بال پروانه.
ماہ بودن و آرام آرام ،
گم شدن میانِ ،
سپیدهء صبح.
شعر شدن بہ ،
بطنِ ورق بہ ،
واژہ هاے بے رحم.
در بہ در بودن به ،
رد پاے غزل.
خستہ ام ، خستہ ام :
از تڪرار این همہ تڪرار.
خستہ ام از گُم نشدن ،
میانِ مسلخ این غبار.
پشتِ سر خراب و پیش رو ،
پُر از سراب.
هق هق من و خندهء شب.
نفس نفس زدن جانم ،
در این بیغولهء درد.
بس است ، بس است....
مرد بودن بس است....
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
❀✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦❀
🔥 1
5530