「 𝐅𝐄𝐌𝐈𝐍𝐈𝐍𝐄 」
اینجا قلمروی من است ! _مینویسم از ترشحاتِ ارضا شدنِ ذهنم که حاصلِ عشق بازی با خیالت است! -نویسنده : -سامیه.م -کپی نکن ! شخصیت داشته باش! •ناشناسم : @NASHENASE_SAMI •My channels: @rain_buw •P1: https://t.me/c/1287397637/49172
Ko'proq ko'rsatish40 421
Obunachilar
-17224 soatlar
-6897 kunlar
-1 66730 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
00:04
Video unavailable
Horney sisy🔞
موهاش رو چنگزدم و سرش رو به کـ**صم چسبوندم
_زودباش لیس بزن داداشییی اههه لیس بزن
اخخخ بیشتر
کامیار می خواست سرش رو عقب بکشه اما چون از روی ویلچر دراومده و فلج بود نمیتونست تکون بخوره
با حرص موهاش رو چنگ زدم
_بخور حرومزاده وگرنه دیگه نمیبرمت دستشویی تا شلوارتو کثیف کنی آبروت جلوی همه بره
https://t.me/+s_wtIn3vSdM0M2Q0
https://t.me/+s_wtIn3vSdM0M2Q0
داداش فلجش رو تهدید میکنه براش بخوره💋💦
2 468190
00:06
Video unavailable
_ یکم انگشت فاکتو بکش لاش خب ...ببین چه خیس شده!
چاووش که از لحن شهو.ت آلودم داغ کرده بود، انگشتش رو آروم روی ک.صم کشید.
_ فقط تو گوش من باس ناله کنی! گرفتی؟
دامن کوتاهم رو بالا زدم و رو بهش چرخیدم.
_ انگشت راضیم نمیکنه؛ من چاووش کوچولو رو میخوام!
https://t.me/+Rl4oN2x2O08wNzBk
https://t.me/+Rl4oN2x2O08wNzBk
دختره وسط بازی پوکر روی پای ددی میشینه خودشو بهش میماله تا ار.ضا بشه و شلوار ددی دو خیس کنه ⭕️🔞💦
2 561210
00:05
Video unavailable
_ چه کلفت و بز ...
نذاشتم ادامه حرفش رو بزنه و پر فشار مردو*.نگیم رو داخل دهنش کردم که اون یکی هم شروع به لیسیدن تخم هام کرد.
آخ رو ابرا بودم ...!
من رو روی تخت دو نفره داخل اتاق پرت کردند و یکیشون کی*.رم رو بین پاهاش تنطیم کرد و خودش رو تا واردم کرد که صدای نالش بلند شد!
اون دوتای دیگه م*.مه هاشون رو بهم مالوندن و لب های همو بوسیدن و یکیشون بهم نزدیک شد و لبم رو بوسید و بعد روی صورتم نشست که شروع به لیسیدن ک*.صش کردم ...👅💦
https://t.me/+0cN6v8-0LBYxNTU8
https://t.me/+0cN6v8-0LBYxNTU8
پسره می ره تو پارتی و با سه تا دختر سک.س همزمان میکنه ...🔞❌
2 440140
#منفاحشهنیستم
#part396
سوار ماشین شدم و سرم رو به شیشه ی ماشین چسبوندم
ناخن هام رو توی دهنم برده بودم و از استرس همشون رو میجوییدم
استرس لعنتی دست از سرم برنمیداشت
اونقدر استرس داشتم که حتی راننده هم متوجه این موضوع شد و گفت
_چیزی شده خانم؟ کمک می خوایین؟
آب دهنم رو به سختی قورت دادم و سرم رو به علامت نفی به چپ و راست تکون دادم
_نه خیلی ممنون فقط فکرم درگیره
راننده یه مرد میانسال مهربون بود که ازش مشخص بود ادم خوبیه
دست و بدنم میلرزید و پاهام رو سفت بهم چسبونده بودم تا جلوی لرزش پاهام رو بگیرم
نمیدونم چقد تو راه بودیم
ده دقیقه
بیست دقیقه..شایدم سی دقیقه..
زمانی به خودم اومدم که دم خونه باراد ماشین ایستاده بود
یه نگاهم به در کافی بود تا همه ی خاطرات خوب تلخ و شیرینمون مثل یه فیلم از جلوی چشمم رد شه
همه ی اون روزایی که کنار باراد اینجا مونده بودم تلخ بود شاید اوایل روزای شیرینی هم داشتیم اما خیلی کوتاه بود
خیلی کوتاه..
.
.
2 32230
-و سوگند به ساعت نحسی که زمین مرا پس زده و عطر آغوش آسمان را حس میکنم. . .!
2 943140
از یه جایی به بعد همه چی برام فرق کرد.
نمیدونم خوب شد یا بد، اینو میدونم که رفتن آدما و اومدنشون توی زندگیم برام دقیقا مثل صحنه ی تئاتر شد. حرفاشون مثل دیالوگای تکراری توی فیلم و خودشون برام شدن مثل یه بازیگر حرفه ای روی صحنه.
خلاصه که دیگه بابت هیچ کاری از هیچ آدمی خوشحال یا ناراحت نمیشم. من روی یکی از صندلیای این تئاتر نشستم و فقط نگاه می کنم، لبخند میزنم و رد میشم...!
3 513530